کنام

کنام

کنام

سعید کاویانپور و 1 نفر دیگر
2.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

همه چیز توی یک لحظه اتفاق افتاد: در پناه آن تاریکی، حول یک لیوان، با تماس دو انگشت، چشم و گوش دست ها باز شد.حالا هیچ چیز سرجای قبل نیست: همه جا روشناست.روی تخت آرام گرفته اید. سوغات آذر، ماه گردن آویز، روی سینه ی توست، مچ بندت به دست آذر و جای خالی قاب عکس منصور به دیوار. حالا اگر یک چیز از زندگی نفهمیده ای. حالا می دانی مرد شدن، تصویری است که فقط میتوانی توی چشم های راضی یک زن ببینی.

یادداشت‌های مرتبط به کنام

          این کتاب تا حالا دوبار چاپ شده، چاپ دوم سال ۹۹بوده و همینکه به چاپ دوم هم رسیده حتما یه اشتباهی پیش اومده
شخصیت پردازی وجود نداره هیچ کدوم از آدم های قصه ثبات شخصیت ندارن و تکلیفت باهاشون مشخص نیست ، مدام تغییر موضع میدن
شخصیت های کتاب برای هم یه جاهایی از زندگیشون رو تعریف میکنن که با خودت میگی چرا برای یه غریبه باید همچین چیزی رو تعریف کنی. ولی دلیلش اینه که نویسنده میخواد کتابش رو اینطوری پر کنه.
چند تا جمله وایرال شده تو فضای مجازی رو برای دفاع از حقوق زن میگه و این در حالیه که خودش تعریف قشنگی از زن ارائه نمیده ظاهر زن ها رو قضاوت میکنه، زنی تو قصه براش جذابه که لباس مردونه میپوشه و رفتارش مثل مردهاست.
همه ی آدم ها بدن و اهل تیکه انداختن به همن. صاحب نمایشگاه پیرمرد دستفروش رو اذیت میکنه ، آرایشگر شاهین رو مسخره میکنه، مادر بچه معلولش رو آزار میده، شوهر سر زنش رو کلاه میذاره، و همینطوری بقیه آدمهای قصه پشت سر هم...
نمیفهمم اینهمه کثیف نوشتن روابط آدمهارو. بین ما بالاخره یه آدم خوب که پیدا میشه...
        

18