معرفی کتاب من زنده ام: خاطرات دوران اسارت اثر معصومه آباد

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
24
خواندهام
1,146
خواهم خواند
187
توضیحات
معصومه آباد در این کتاب، نیم قرن زندگی اش را قلمی کرده است، دوران کودکی و نوجوانی و انقلاب، و دوران جنگ و اسارت. بعثی ها او را «دختر خمینی» نام می گذارند و به او و همراهانش، ژنرال می گویند. معصومه می گوید: عنوان بنت الخمینی و ژنرال به من جسارت و جرات بیشتری می داد... احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم! و تقدیر الهی این ماموریت را برایم رقم زده است. با همین نگاه، ترس را شکست می دهد و با امید، جسارت را تسلیم خود می کند. گاه با صدای بلند و لحنی زیبا، قرآن می خواند. گاهی با دوستانش، سرودهای انقلابی می خوانند: خمینی ای امام! خمینی ای امام! ای مجاهدای مظهر شرف... نیروهای بعثی با کابل های چرمی که از داخل شان سیم های برقی رد می شد، تا آنجا که قدرت داشتند به سر و تن او و شمسی و فاطمه و حلیمه زدند... معصومه یکباره کابل را از دست مامور بعثی کشید و تا آنجا که قدرت داشت به پاها و هیکل او ضربه زد! شجاعت معصومه و دوستانش، محمدجواد تندگویان را به وجد آورده بود. او که در سلول کناری بود، فریاد زد: «نصرمن الله و فتح قریب» و بقیه اسرای مرد هم یکپارچه و «بشرالمومنین» را فریاد کردند. اعتصاب غذای معصومه و شمسی و حلیمه و فاطمه ناهیدی، فرمانده زندان الرشید و ماموران بعثی را از پای درآورد و چهار زن ایرانی به هدف خود رسیدند. صلیب سرخ نام آنان را ثبت کرد و آنها به اردوگاه موصل منتقل شدند. در آن حرکت شجاعانه، معصومه برای رسیدن به آزادگی و زندگی، راه مرگ را پیش پای خود گذاشت و همسفر مرگ شد، تا به آزادی نسبی رسید.
بریدۀ کتابهای مرتبط به من زنده ام: خاطرات دوران اسارت
نمایش همهلیستهای مرتبط به من زنده ام: خاطرات دوران اسارت
نمایش همهپستهای مرتبط به من زنده ام: خاطرات دوران اسارت
یادداشتها