یادداشت سمیه علی اکبر پور
دیروز
3.8
7
ما اینجا دختری داریم زیبارو به نام مانون ، که شوالیه د گریو عاشق اون میشه، منطق عشق شوالیه فقط زیبایی مانون هست. و مانون عاشق بهره مندی از لذایذ زندگیه. همین باعث میشه شوالیه در چرخه ای بیفته برای فراهم کردن این لذتها و مدام در تشویش زندگی کنه، کتاب در واقع شرح این نگرانی ها و فعالیت هاییه که شوالیه برخلاف طبقه اجتماعیش برای محافظت از عشق مانون انجام میده. سراسر کتاب، ما روایت رو از دیدگاه شوالیه میخونیم باید با منطق اون پیش بریم و شخصیت آدم هارواز دیدگاه اون بررسی کنیم. شوالیه دلیل زندگی رو در یک هدف میدونه و هر توجیهی برخلاف اون رو بی پایه و اساس میبینه ، پس ما یا با شوالیه ایم یا درک درستی از زندگی حقیقی نداریم. این کتاب برخلاف آثار کلاسیک دیگه خیلی به جزئیات نمیپردازه و مدام در پی تعریف خود اتفاقات داستان هست نه حاشیه های اتفاقات. واقعا این به ترتیب خوندن آثار کلاسیک داره کمک میکنه تو ذهنم شکل بگیره که سیرداستان نویسی از کجا به کجا رسیده. احوالات درونی شخصیت ها در لفافه بیان نمیشه و ما اونها رو کاملا عیان و واضح و البته خیلی هم اغراق آمیز از زبون خود شخصیت ها میخونیم . به نظر میاد آقای افغانی شیوه عاشقی سید میران رو در کتاب شوهر آهو خانوم از شوالیه این کتاب وام گرفته.
(0/1000)
دیروز
0