کتابی بود که امانت در دستم داشتم، وگرنه فکر نمیکنم از این خانم چیزی فعلا بخوانم، کتابی بود که شرح روایات بشدت بسته و خلاصه شده از رنج های زنی که مادر هست، ما افراد را به اسامی نمیشناسیم بلکه پسوند های صفتدار که اغلب اگر خود بخواهیم کسی از نزدیکانمان را برای راحتی صدا کنیم از آن بهره میبریم، اما باید گفت که به گمانم هدف نویسنده ام شناخت درونیات شخصیت های کم داستان نبوده، بلکه شناخت جامعه روستایی و محقر چین دوران جنگ و کمونیست است درواقع، که واقعا هم دید خوبی میدهد.
اما در رابطه با داستان، قدری گیرا نبود که آدم در عمقش به کنکاش بپردازد، تنها درد بود و مکافات مادری که حس میکنم از درون شخصیت های اساطیری یونان دراوردند، که تقدیر را نشانه حالات خود میداند، مردمانی که سوادی ندارند و بدی را در راهزنی میدانند و دزدی، که در همین راستا اشاره خوبی به کمونیسم شد که آنرا دزدی نوینی خواندند، که این خود انتقادی به سیستم جمع خوانی کلامیست.
بخش جذاب داستان دو فصل آخر، یعنی ورود و شناخت کمونیسم و ادغام این خصوصیات نادانی های جمعی روستا و آزادی خواه های افراطی اعدامی بود که تصویر خوبی از آن دوران میدهد.