چه دستاوردی باشد اگر محاسبات عشق ما در پاکی و صفا قرین رحمت نباشد؟ بلکه خارخار های اسفناک روحی آزرده باشد که توانش به رغم آیینه خود بودن، دوستار انتقام الام خود در تن و جان فاسق خود خیر کند؟
آری، این است سرشک سیه فام عشاقی که عشق خود را دم پاک مسیحایی گمان میکنند، ولیکن صوتیست که ندای طبیعت هر ندایی بخواهد خواهد از آن فروافکند.
رنج ها اگر این نباشد که آهنگر زمان انها را مقاوم کند، دم سرد گذشت ها و شور و شوق حرمانی را راست میکند که با آزمندی، روح هوس آن میکند.
چه سرشتی پاک تر از به تن در دادن رنج های دیگری و شور شباب را در آغاز این حرمان ها و آلام ها را به جان خریدن، آیا مادر اگر دوش لعن و نفرین را شاهد کودک بدفرجام خود باشد غیر این است که جدایی او یا در آغوش کشیدن رنج ها و درد های او را همچون باد طرفه ای در آغوش کشد؟
کتابی پر از شور و احساسات که روابط احساسی را خوب در آغوش نوشته تحریر زمان کردهست که پس از گذر سالها تمیز و تازه است.
ترجمه شادروان سمیعی هم که جای خود، برای ارتقاء زبان پارسی تان هم که شده بخوانید این سطور لطیف و موجز را.