یادداشت نیما حسینی

        کتاب چقدر زیبا و چقدر مستقیم نشون میدهد که از اوج به حضیض افتادن چگونه است،در رابطه با مشکلی که شاید گریبان همه را نگوییم اما خیلی ها با آن دست و پنجه نرم کرده اند.
بنظرم داستان به اندازه و به جا بود،هرچند گاهی توصیفات یوگنی رو خلاق جهت بنظر میشرمدم اما در نهایت پایان بندی جالبی داشت مخصوصا پایان اول،بنظرم خوبه که آدم بدونه در هر کاری که میکند،تفکرات نباید ره سوی جانب راست خود باشد چه بسا پلی‌ست به سوی ناکجا آبادی که ته آن مساوی ای‌ست با مرگ آرزوها.
یوگنی خودشیفته نبود اما بسیار به آرای خود امید داشت،شایذ آدمی بیشتر از شیطان باید از همین امیدهایی که بن بست دیده آدمی است فاصله بگیرد.
      
12

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.