یادداشت نیما حسینی
1404/3/4
*یکی شاخ پیدا کن از تخم من چو خورشید تابنده بر انجمن که خواهد از این دشمنان کین من کند در جهان تازه آیین من هنر ها و مردی بجای آورد جهان را سراسر به پای آورد* همیشه سودای خواندن دریاب سیاوش را داشتم،و سر آن داشتم که اول رساله استاد مسکوب را بخوانم که با این نمایش آشنا شدم،میشود گفت همان سوگ سیاوش است در قالب نمایش منظوم،هرچند که باعث این نمیشود رساله استاد را نخوانم. حریت خواهی و فرّ و میهن پرستی و چه بسا از خود گذشتگی چیزیست در تخم و بن آدمی که گاه گاه در دل آدمیان گلی از این باب روییده،که به کرات چه در دنیای امروز چه در عهد های پیشین دیدیم،سیاوش نماد مردانگی و آزاد خواهیست،از آنهایی که سودای تاراج و آز برای دنیا و شهوت پرستی در آنها چیزی جز جمع نیست. آنها معنی خود را در رسالت و خداباوری تجلی بخشیدن،از سیاوش بگیر تا یعقوب لیث صفاری و بابک خرمدین تا امام حسین(ع) رسالت فردیت دارد که خود آن در از نغز و مغز است که به گفته در نیاید و به دیده نشود فهمید. امروزه ام حریت به دست آمدنی نیست با تمام جوش خروش و کین خواهی ها چیست این تارک دنیا که رفتیست؟ *جهان یادگار است و ما رفتنی/به مردم نماند بجز مردمی* لگام این سخن را به افسار میگیرم و کوتاه اصل مطلب را میگویم، همچنان که میخوانیم بهتر است با رویکردی عملگرا پی آن باشیم سیاوش ها باشیم،در پی حریت و برای آن خود نور باشیم تا امثال گرسیوز ها به دنبال جنجال پراکنی سر پنداری موهوم ماندگاری در این تارک ناپایدار. *رخت خود را من ز ره برداشتم غیر حق را من عدم پنداشتم خون نپوسد گوهر تیغ مرا باد،از جا کی برد میغ مرا باد خشم و باد و شهودت باد آز برد او را که نبود اهل نماز شیر حقم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا*
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.