معرفی کتاب سوگ سیاوش اثر پری صابری

سوگ سیاوش

سوگ سیاوش

پری صابری و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ناشر
سخن
شابک
9643720551
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1382/8/6

توضیحات

        نمایش نامه حاضر روایت دیگری است از داستان "سیاوش "در شاهنامه که خانم "پری صابری "آن را بازآفرینی کرده است .در حین نمایش، و روایت  داستان، سخنان نقال به گونه تفسیر بیان می شود .برای نمونه، نقال  خاطر نشان می کند که در ازل بین اهریمن و نور جنگی در می گیرد و  سرانجام آن دو با هم می آمیزند و وارد یک قالب می شوند .از این جاست  که دوران نافرجام آمیختگی شروع می شود .اهریمن اقرار می کند که حالا  باید به سراغ انسان برود و او را مغلوب کند .به گفته نقال، جمشیدها،  افراسیاب ها و سیاوش ها زاده می شوند تا جهانی تازه باز آفریده شود . سیاوش با خدا و جهان در هماهنگی کامل به سر می برد، پیمان نمی شکند،  جهان خردمندی در سیاوش متبلور شده است .سیاوش انسانی است کامل و با  اخلاق و زن گریز، هم نشینی با زنان را خوار می شمارد .سیاوش می داند که  در کشور دشمن به دست دشمن کشته می شود، او می داند که مردن سرچشمه زیستن است . سیاوش سر جنگ با سرنوشت ندارد .او به فرمان پدر به جنگ افراسیاب می رود  و به فرمان او دست از جنگ بر می دارد .او با افراسیاب پیمان صلح  می بندد ;اما عهد شکنی نمی کند .سیاوش را جهان به سوی مرگ می راند . سیاوش از کاووس به افراسیاب می گریزد و از سودابه به گرسیوز و از  ایران به توران، گریختن سیاوش از سودابه و کاووس، گذشتن از گیتی  است برای گیتی .
      

یادداشت‌ها

           *یکی شاخ پیدا کن از تخم من
چو خورشید تابنده بر انجمن
که خواهد از این دشمنان کین من
کند در جهان تازه آیین من
هنر ها و مردی بجای آورد
جهان را سراسر به پای آورد*

همیشه سودای خواندن دریاب سیاوش را داشتم،و سر آن داشتم که اول رساله استاد مسکوب را بخوانم که با این نمایش آشنا شدم،میشود گفت همان سوگ سیاوش است در قالب نمایش منظوم،هرچند که باعث این نمیشود رساله استاد را نخوانم.

حریت خواهی و فرّ و میهن پرستی و چه بسا از خود گذشتگی چیزی‌ست در تخم و بن آدمی که گاه گاه در دل آدمیان گلی از این باب روییده،که به کرات چه در دنیای امروز چه در عهد های پیشین دیدیم،سیاوش نماد مردانگی و آزاد خواهی‌ست،از آنهایی که سودای تاراج و آز برای دنیا و شهوت پرستی در آنها چیزی جز جمع نیست. آنها معنی خود را در رسالت و خداباوری تجلی بخشیدن،از سیاوش بگیر تا یعقوب لیث صفاری و بابک خرمدین تا امام حسین(ع) رسالت فردیت دارد که خود آن در از نغز و مغز است که به گفته در نیاید و به دیده نشود فهمید.
امروزه ام حریت به دست آمدنی نیست با تمام جوش خروش و کین خواهی ها چیست این تارک دنیا که رفتی‌ست؟
*جهان یادگار است و ما رفتنی/به مردم نماند بجز مردمی*
لگام این سخن را به افسار میگیرم و کوتاه اصل مطلب را میگویم، همچنان که میخوانیم بهتر است با رویکردی عملگرا پی آن باشیم سیاوش ها باشیم،در پی حریت و برای آن خود نور باشیم تا امثال گرسیوز ها به دنبال جنجال پراکنی سر پنداری موهوم ماندگاری در این تارک ناپایدار.

*رخت خود را من ز ره برداشتم
غیر حق را من عدم پنداشتم
خون نپوسد گوهر تیغ مرا
باد،از جا کی برد میغ مرا
باد خشم و باد و شهودت باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
شیر حقم نیستم شیر هوا 
فعل من بر دین من باشد گوا*
        

4