علی

علی

@Cactusbookbeh

2 دنبال شده

4 دنبال کننده

cactus._.book
cactus_book
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

علی

علی

22 ساعت پیش

        داستان کتاب  با دو نفر که سردبیر مجله و شاعر هستن شروع میشه و سردبیر از شاعر درخواست می‌کنه که شعری در تمسخر و هجو عیسی مسیح بگه و بعدش هر دو شروع میکنن به زیر سوال بردن تاریخ و اساسِ وجود حضرت مسیح (ع). در همین حین مردی بهشون نزدیک میشه و خودش رو وارد بحث می‌کنه و از انکار مسیح به دست انسان ها متعجب میشه.
به همین دلیل شروع می‌کنه از خاطراتی که از وجود مسیح داشته برای اون دو نفر تعریف می‌کنه و چندتا پیش‌بینی از آینده‌ی خیلی نزدیک می‌کنه و در ادامه اتفاقاتی بعدش می‌افته، که به نظرم برای کتاب‌خون کردن آدم های غیر کتاب‌خون بسیار کاربردیه و فصول ابتدایی مرشد و مارگریتا، از مرتفع ترین قله های ادبیاته.
آقای «و» که در ادامه‌ی داستان به وُلند؛ استاد جادوی سیاه معروف میشه، خود شخص شیطانه و قصد داره تا توی مسکوی دوران اتحاد جماهیر شوروی، رقص سالانه‌ی خودش رو برگزار کنه...

و اما امان از شخصیت های داستان. توی این داستان ما همه بی اخلاقی ها رو وقتی می‌بینیم که شیطان مچ اون ها رو می‌گیره؛ دقت کنید، شیطان! 
یعنی شرایط جامعه و فرهنگ مردم به سمتی رفته که خود شیطان جلوی بعضی دوز و کلک های مردم می‌ایسته و بهشون اجازه نمی‌ده سرش رو کلاه بذارن.

به نظرم تا اینجا برای معرفی این کتاب کافیه. می‌تونید با خوندن نمونه بفهمید که این کتاب به دردتون می‌خوره یا نه.

و اما بحث ترجمه؛ به نظرم ترجمه‌ی آقای میلانی عالیه و ویراست دوم خیلی به روان شدن کتاب کمک کرده، اما مهم ترین نکته در مطالعه‌ی این ترجمه، اینه که خوندن مقدمه و یادداشت ابتدای کتاب رو، به بعد از خوندن داستان موکول کنید تا داستان برای شما لو نره.

در پایان هم اگه بخوام بعد از نقاط قوت، به نقاط ضعف کتاب اشاره کنم (که قطعا سلیقه‌ی خودمه و وحی منزل نیست)، به نظرم کتاب از بخش دوم و ورود مارگریتا افت شدیدی پیدا کرد و به جای پرداخت بهتر اون ایده‌ی شاهکار، وارد فاز نمادگرایی و استعاره های پیچیده شد و نتونست اون طور که باید و شاید، کار رو جمع کنه.

در کل علی‌رغم تمام مشکلی که با بخش دومش داشتم، همچنان کتاب بسیار روان و خوش‌خوانی می‌دونمش و به نظرم بولگاکف در این اثر، یکی از زیباترین روایتگری ها و قلم ها رو داره.


مرشد و مارگریتا 
میخائیل بولگاکف 
ترجمه‌ی عباس میلانی 
نشر نو
نمره : ۳/۵
      

3

علی

علی

4 روز پیش

        "بازی کردن با توهمات دیگران کار درستی نیست. این کار باعث می‌شه به اون توهمات وابسته‌تر بشن..."


اتاق ورونیکا اولین تجربه من از کارهای آیرا لوین بود. میشه گفت که یکی از اولین نمایشنامه‌هایی بود که به طور جدی خوندم و با این کار نمایشنامه خوانی رو شروع کردم.
این نمایشنامه در ظاهر یک اتفاق عادی به نظر می‌رسه که افراد از روی ترحم و دلسوزی و مهربانی نسبت به افراد ضعیف و ناتوان کمک میکنن ولی لوین اومده تا ثابت کنه زیر نقاب ساده‌ی آدم‌ها، می‌تونه چه هیولاهایی خوابیده باشه.

داستان نمایشنامه از جایی شروع میشه که دو نفر برای قرار به رستوران میرن و زوج کناریشون به نحو عجیبی از دیدن دختر میز بغلی خوشحال میشن و اون رو شبیه ورونیکا؛ یکی از آشنایانی که خیلی سال پیش از دست دادن می‌دونن.

با دختر قرار می‌ذارن که همراه با دوستش فرداش به خونشون بره چرا که ورونیکا با اینکه سال‌هاست که فوت کرده اما مادری داره که مریض احواله و تو توهماتش هنوز هم فکر می‌کنه ورونیکا زنده است و از دستش ناراحته و این زوال عقلی باعث شده که روزهای آخر زندگیشو با عذاب وجدان بگذرونه.

و حالا اون دو نفر از دختر می‌خوان که برای چند دقیقه نقش ورونیکا رو بازی کنه و به مادرش بگه که من از دست تو هیچ ناراحتی‌ای ندارم و ما با هم هیچ مشکلی نداریم.

تا اینجا همه چیز عادیه و فقط ممکنه حس ششم شما کمی شما رو قلقلک بده که یه جای کار می‌لنگه، ولی خب تا نخونی متوجه نمی‌شی داستان از چه قراره.


کتاب رو خیلی دوست داشتم. به کسایی که به سبک های جنایی، معمایی، تریلر و دلهره و تعلیق علاقه دارن توصیه میکنم. 
هم کوتاهه، هم روان، هم شاهکاره و هم داستانی داره که حالا حالا ها قرار نیست فراموشتون بشه.
این یکی رو تضمینی گردن می‌گیرم.
برگ‌ریزان پیشنهاد سرآشپز.

اتاق ورونیکا 
اثر آیرا لوین 
ترجمه شهریار برزگر
نشر بیدگل
نمره : ۵/۵


      

16

علی

علی

6 روز پیش

        "مردانی که او را در سفر همراهی می‌کردند تخصصشان کشتن بود؛ تخصص من درس دادن به کلاس سومی‌ها بود."

کادیلاک دولان یه داستان بلند از استیون کینگ در مورد انتقامه. کتاب از زاویه دید اول شخص روایت میشه و شخصیت اصلی ما، داستان چرایی انتقامش رو برامون توضیح میده.
ماجرا از جایی کلید میخوره که همسر شخصیت اصلی، یکی از فعالیت های غیرقانونی دولان، میلیونر فاسد شهر رو می‌بینه و به پلیس اطلاع میده، اما از اونجایی که دولان به واسطه‌ی پول و قدرتش نفوذ زیادی داره، قبل از دادگاه اون رو می‌کشه و این موضوع تبدیل میشه به دلیل زندگی شخصیت اول داستان ما.
اما تعقیب و گریز یه میلیونر فاسد توسط کسی که یه معلم ساده‌ست، اصلا آسون نیست و چندین ماه و سال تلاش و پنهانکاری می‌طلبه، و برای کسی که همه چیزش رو از دست داده، چه چیزی مناسب تر از کینه و کمین؟
پس آقا معلم همه جوانب رو در نظر می‌گیره و زندگی خودش رو وقف اجرای نقشه‌ی انتقام می‌کنه.

"با خودم فکر کردم: کاش یه تفنگ داشتم. ای کاش یه تفنگ داشتم! اگه تفنگ داشتم همونجا می‌تونستم به زندگی شرم آور و پر از فسادش پایان بدم."

من به این دلیل جذب این کتاب شدم که در وهله اول، یه کار کوتاه از کینگ بود. مسلما اگه کینگ رو دنبال کرده باشید، می‌دونید که چقدر جزئیات رو دوست داره و خلاصه پیدا کردن یه اثر کوتاه ازش غنیمته.
مورد بعدی هم به خاطر مترجم کتاب بود که قبلا از پس ترجمه‌ی  کتاب زن‌کش به خوبی بر اومده بود و احتمال میدادم که تو این کتاب هم ترجمه‌‌ی روان و خوبی داشته باشه.

فقط یه نکته باقی می‌مونه؛ داستان کتاب چیزی حدود ۸۰ صفحه از اون رو تشکیل میده و مابقی کتاب در مورد زندگی کینگ، ریشه و تلفظ اسمش، آثاری که خلق کرده و فیلم‌شناسی بر اساس آثار کینگه، که خب اگه دنبال یه فهرست تر و تمیز از کتابهای کینگ و فیلم های اقتباسیش هستید می‌تونه براتون مفید باشه، ولی خب با توجه به قیمت، می‌شد به نحوی دیگه هم منتشرش کرد.
در کل دوستش داشتم و بهش ۴/۵ میدم.
      

24

علی

علی

1403/12/9

        
داستان در مورد سگی به نام کوجوست که تو مکانیکی پدر صاحبش زندگی می‌کنه. کوجو یه سگ بزرگ جثه با قلبی مهربونه که بچه ها به خصوص صاحبش رو خیلی دوست داره. شرایطی پیش میاد که این سگ ممکنه از یه حیوون گوگولی، تبدیل بشه به یه ماشین کشتار نود کیلویی (در این مورد به کاور کتاب بیشتر دقت کنید).
در کنار این داستان، در مورد زندگی مردی می‌خونیم که مدیر یه آژانس تبلیغاتیه و مسمومیت های گزارش شده بعد از آخرین تبلیغشون، باعث شده تا کار اون به خطر بیوفته و برای نجات شغلش باید مدیران شرکت رو برای یه تبلیغ دیگه راضی کنه.



مجموعه حوادث و رویداد های این کتاب منحصر به همین دو قصه نمیشن و هر بخش کتاب، روایت فرد خاصی رو بر عهده داره.
به طور کلی کتاب فصل بندی خاصی نداره و می‌تونید یک‌کله تا آخر بخونیدش‌‌.

توصیه می‌کنم به توضیحات مترجم قبل از شروع کتاب توجه کنید و دقت داشته باشید که بهتره قبل از خوندن این کتاب، کتاب منطقه مرده رو خونده باشید، چون اول کتاب، داستان اون کتاب لو می‌ره و مزه‌ی خوندم اون رو کمی از بین می‌بره.
پیشنهاد میشه.

      

2

باشگاه‌ها

ملکهٔ جنایت 👸🏼🔪

420 عضو

پس از تشییع جنازه

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

فعالیت‌ها

          داستان کتاب  با دو نفر که سردبیر مجله و شاعر هستن شروع میشه و سردبیر از شاعر درخواست می‌کنه که شعری در تمسخر و هجو عیسی مسیح بگه و بعدش هر دو شروع میکنن به زیر سوال بردن تاریخ و اساسِ وجود حضرت مسیح (ع). در همین حین مردی بهشون نزدیک میشه و خودش رو وارد بحث می‌کنه و از انکار مسیح به دست انسان ها متعجب میشه.
به همین دلیل شروع می‌کنه از خاطراتی که از وجود مسیح داشته برای اون دو نفر تعریف می‌کنه و چندتا پیش‌بینی از آینده‌ی خیلی نزدیک می‌کنه و در ادامه اتفاقاتی بعدش می‌افته، که به نظرم برای کتاب‌خون کردن آدم های غیر کتاب‌خون بسیار کاربردیه و فصول ابتدایی مرشد و مارگریتا، از مرتفع ترین قله های ادبیاته.
آقای «و» که در ادامه‌ی داستان به وُلند؛ استاد جادوی سیاه معروف میشه، خود شخص شیطانه و قصد داره تا توی مسکوی دوران اتحاد جماهیر شوروی، رقص سالانه‌ی خودش رو برگزار کنه...

و اما امان از شخصیت های داستان. توی این داستان ما همه بی اخلاقی ها رو وقتی می‌بینیم که شیطان مچ اون ها رو می‌گیره؛ دقت کنید، شیطان! 
یعنی شرایط جامعه و فرهنگ مردم به سمتی رفته که خود شیطان جلوی بعضی دوز و کلک های مردم می‌ایسته و بهشون اجازه نمی‌ده سرش رو کلاه بذارن.

به نظرم تا اینجا برای معرفی این کتاب کافیه. می‌تونید با خوندن نمونه بفهمید که این کتاب به دردتون می‌خوره یا نه.

و اما بحث ترجمه؛ به نظرم ترجمه‌ی آقای میلانی عالیه و ویراست دوم خیلی به روان شدن کتاب کمک کرده، اما مهم ترین نکته در مطالعه‌ی این ترجمه، اینه که خوندن مقدمه و یادداشت ابتدای کتاب رو، به بعد از خوندن داستان موکول کنید تا داستان برای شما لو نره.

در پایان هم اگه بخوام بعد از نقاط قوت، به نقاط ضعف کتاب اشاره کنم (که قطعا سلیقه‌ی خودمه و وحی منزل نیست)، به نظرم کتاب از بخش دوم و ورود مارگریتا افت شدیدی پیدا کرد و به جای پرداخت بهتر اون ایده‌ی شاهکار، وارد فاز نمادگرایی و استعاره های پیچیده شد و نتونست اون طور که باید و شاید، کار رو جمع کنه.

در کل علی‌رغم تمام مشکلی که با بخش دومش داشتم، همچنان کتاب بسیار روان و خوش‌خوانی می‌دونمش و به نظرم بولگاکف در این اثر، یکی از زیباترین روایتگری ها و قلم ها رو داره.


مرشد و مارگریتا 
میخائیل بولگاکف 
ترجمه‌ی عباس میلانی 
نشر نو
نمره : ۳/۵
        

3

علی پسندید.
          می‌خواستم فقط در حد چهار ستاره تبلیغ شه و تمام اما...
 یه روز رفتم کارورزی و معاون پرورشی که  معلم تفکر و سبک زندگی بود به خاطر مشغله‌ی زیاد ملتمسانه خواست سر کلاس برم تا سروصدای بچه‌ها درنیاد. وقتی رفتم سر کلاس با دخترهای ۱۳ ساله‌ی شروشیطون مواجه شدم. برای آروم شدن کلاس روی تخته نوشتم "کاش معلمم می‌دانست..." و از بچه ها خواستم این جمله رو تکمیل کنن. انتظارم در حد "آسون بگیرن" یا "بهمون ارتفاق کنن" بود ولی این شد نتیجه:
"کاش معلمم می‌دونست من اونقدری که نشون می‌دم شاد نیستم"
"کاش معلمم می‌دونست من واقعا درسم رو می‌خونم ولی نمی‌تونم جواب بدم من دروغگو نیستم" 
"کاش معلمم می‌دونست من گاهی اونقدر حالم بده که دلم می‌خواد یکی رو بغل کنم"
"کاش معلمم می‌دونست من هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم"
"کاش معلمم می‌دونست من دلم برای بابام تنگ می‌شه ولی می‌ترسم به مامانم بگم" (این عزیزدلم مادر و پدرش طلاق گرفتند)
"کاش معلمم می‌دونست وقتی با لبخند میاد کلاس حالم خوب می‌شه"
و امثالم.
می‌دونم درست نیس ولی نتونستم احساسات رو تو قلبم حبس کنم و گریه نکنم. عمق فاجعه رو متوجه می‌شین نه؟
معلمان عزیز همه چی واحد درسی نیست. همه چی یادگیری معادله، تشبیه،‌ نماز، بلند ترین رشته کوه‌های ایران، شاه اسماعیل چه مناطقی رو فتح کرد و.... نیست! مهم روح بچه‌هاست، مهم تفکر بچه‌هاست، مهم احساسات بچه‌هاست. مهم بچه‌هان!
لطفا نگاهی به این کتاب بندازید. قطعا حسرت می‌خورید که زودتر از این‌ها زاویه دیدتون عوض نشده بود :)
        

27

0

علی پسندید.

1