معرفی کتاب مرگ در می زند اثر وودی آلن مترجم نگار شاطریان

مرگ در می زند

مرگ در می زند

وودی آلن و 1 نفر دیگر
3.5
88 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

163

خواهم خواند

35

ناشر
بیدگل
شابک
9782000462996
تعداد صفحات
110
تاریخ انتشار
1346/10/11

توضیحات

        مرگ در میزند گزیده ای از داستان ها، مقالات و نمایشنامه های طنز این سه کتاب است، گواهی بر قریحه سرشار و طنز خاص و منحصر به فرد آلن .
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «مرگ در می‌زند» از اون نمایش‌نامه‌هاست که همزمان می‌تونه لبخند رو بیاره روی لبت و یه حس سنگین بندازه توی دلت. داستان خیلی ساده‌ست: یه مرد معمولی، توی خونه‌اش نشسته که یهو در می‌زنن و مرگ میاد داخل. اما نه اون مرگ سیاه‌پوشِ باشکوهی که تصور می‌کنیم؛ این یکی یه جورایی خسته‌ست، دست‌وپاچلفتی، و از پنجره افتاده پایین.
طنز داستان، دقیقاً توی همین شکستنِ کلیشه‌ست. مرگ دیگه اون موجود مطلق و بی‌احساس نیست، بلکه یه جور کارمند دولت‌گونه‌ست که اشتباه می‌کنه، غر می‌زنه و حتی شطرنج بلد نیست! این برخورد غیرمنتظره، باعث می‌شه شخصیت اصلی و ما یه جور دیگه به مرگ نگاه کنیم: نه به‌عنوان پایان وحشتناک، بلکه مثل یه چیز خسته‌کننده، گاهی حتی خنده‌دار، که اتفاقاً شاید بشه چند روزی هم ازش وقت خرید!
از دید من، این نمایش‌نامه با اینکه خیلی کوتاهه، ولی عمیقه. زیر شوخی‌هاش یه ترس واقعی از مرگ، یه میل به زندگی، و یه طنز فلسفی خوابیده. وودی آلن توی همون چند صفحه کاری می‌کنه که بفهمیم چقدر مرگ می‌تونه نزدیک باشه... و چقدر ما با ترسیدن ازش، داریم زندگی رو گم می‌کنیم.
در کل، «مرگ در می‌زند» یه قطعه‌ی نمایشی بامزه، فلسفی و جمع‌وجوره که برای لحظه‌ای ما رو از کلیشه‌ی  مرگ ترسناک و ناشناخته بیرون می‌کشه و بهمون نشون می‌ده که شاید، فقط شاید، بشه به مرگ هم خندید.

یک تفسیر کوچک:
در خوانشی ابزوردیستی، شخصیت مرگ نماد بی‌منطقی جهان و فروپاشی روایت‌های کلاسیک درباره‌ی مرگه. اون نه ترسناکه، نه حکیمانه، نه منظم؛ بلکه بی‌برنامه و کمی مسخره‌ست، و تا حدی نادان جلوه می‌کنه. این دقیقاً همون چیزیه که تئاتر ابزورد می‌خواد به ما بگه: دنیا قوانینی نداره که قابل فهم باشن. اینجا مرگ، نمادی‌ست از پوچی، از شکست تفکر منطقی در برابر پایان محتوم. از طرف دیگر، شخصیت اصلی، نمادی از انسان مدرن و اگزیستانسیالیستیه، کسی که در مواجهه با بی‌معنایی جهان، به جای تسلیم، گفت‌وگو می‌کنه، چونه می‌زنه، و از مرگ طلب مهلت می‌کنه. این چونه‌زنی، به شکلی تمثیلی، بازتابیه از تقلای بشر برای یافتن معنا در جهانی که هیچ تعهدی نسبت به اون نداره. حتی صحنه‌ی گفت‌وگو بین این دو شخصیت، می‌تونه استعاره‌ای باشه از مکالمه‌ی درونی ذهن انسان با اضطراب هستیش: پرسش از مرگ، و تقلا برای فرار از انفعال.

        

10

کیان

کیان

1403/8/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این یک ریویو نیست! خاطره‌ی روزیه که این کتاب رو خوندم!

۲۱ اسفند ۱۴۰۱:
با چندتا از رفقا رفته بودیم باغ. دوست صمیمیم این کتاب رو با خودش اورده بود. (اولش اینطوری بودم که وات‌د‌فاک اومدیم باغ و تو کتاب اوردی با خودت که لب استخر بخونی؟) مدتی که گذشت، با دو لیوان چای رفتم بغلش نشستم. شروع کرد همون حرفای همیشگی رو زدن. اون بین یکم از این داستان هم گفت. چند دقیقه بعد پاشد رفت پیش بقیه. همون لحظه چشمم به این کتاب افتاد. برداشتمش و شروع‌ کردم.

- تو کی هستی؟
+مرگ! میشه یه لیوان آب بیاری؟

از همون جمله‌ی اول احساس کردم این منم که دارم با مرگ حرف میزنم نه نات! لب استخر نشسته بودم. هوا تاریک و سرد بود. از دور میدیم که دوستام دارن میخندن و خوشحالن و من تنها در حال گفت‌و‌گو با مرگ!
بعد از تموم شدن داستان ساعت‌ها همونجا نشستم. دوستام میومدن پیشم یکی یکی و همشون میرفتن بعد یه مدت.
اون شب تا صبح بیدار موندم. کنار استخر نشسته بودم و افکارم از همه طرف بهم حمله میکردند.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5