معرفی کتاب نامزدی آقای ایر اثر ژرژ سیمنون مترجم عاطفه حبیبی

نامزدی آقای ایر

نامزدی آقای ایر

ژرژ سیمنون و 1 نفر دیگر
2.6
9 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

4

ناشر
چترنگ
شابک
9786008066309
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1399/2/27

توضیحات

        
دو بازرس به هم نزدیک شدند تا مانع فرار آقای ایر شوند. آن ها هم مثل آقای ایر گردن می کشیدند تا انتهای سکو را ببیند. کنجکاو بودند بدانند چه کسی قرار است بیاید. 
هیچ کس نیامد. قطار سوتی کشید. یکی از کارکنان می دوید و درهای قطار را می بست. آقای ایر هنوز امیدوار بود. دردی که در تمام تنش بود، عصبی اش کرده بود. همیشه لحظه رفتن را همین طور تصور کرده بود. همیشه فکر می کرد که آلیس درست در لحظه های آخر در ایستگاه می دود و او باید کمکش کند تا در لحظه ای که قطار شروع به حرکت می کند، بپرد روی پله های قطار. پا به زمین می کوبید، ابروهایش را در هم کشیده بود و لبخند می زد، در حالی که اشک بی قراری در چشمانش حلقه زده بود.

      

یادداشت‌ها

          به نام خداوند

ژرژ سیمنون نویسنده پرکاری است که در دنیا به رمان‌های جنایی‌اش، مخصوصاً آثارش درباره‌ کمیسر مِگره، شناخته می‌شود. او را در ایران کمتر می‌شناسند.
نامزدی آقای ایر از رمان‌های جنایی مستقل اوست که مِگره در آن حضور ندارد. 

در محله‌ای در یکی از شهر‌های فرانسه قتلی سادیستی رخ داده و اهالی محل را مشوش کرده. دو هفته از قتل می‌گذرد. پلیس پیشرفتی حاصل نکرده و همچنان به تعقیب و مراقبت از آقای ایر، مظنون اصلی پرونده، مشغول است. اما هیچ مدرکی بر علیه او ندارد.

پیرنگ داستان خیلی جدید نیست اما روش پرداخت بسیار متفاوت است. 

زاویه دید رمان، سوم شخص نمایشی با تمرکز بر شخصیت آقای ایر است. ذهنیات و احساسات شخصیت اول و دیگر شخصیت‌ها از طریق کنش‌هایشان نشان داده می‌شود و این حالت به اندازه‌ای محسوس است که انگار نویسنده تمام ماجرا را با دوربینی ضبط کرده و بعد عیناً هر چه دیده را نوشته. اگر تمام جملات ذهنی رمان را جمع ببندیم با اِرفاق دو صفحه می‌شوند! این هنر نویسنده است که بدون آوردن جملات احساسی و ذهنی شخصیت ها را به خوبی می‌پردازد به طوری که ما جزئیات روانی آقای ایر را می‌فهمیم، تنهایی‌اش را درک می‌کنیم و حتی برایش دل می‌سوزانیم.
البته پرهیز نویسنده از توضیح و تفسیر باعث شده فهم پیرنگ داستان و علت و انگیزه رفتار شخصیت‌ها نیاز به تمرکز داشته باشد. به عبارتی می‌شود گفت به خلاف معمولِ رمان‌های جنایی، نویسنده جمع بندی نمی‌کند و فهم پیشامدها را به عهده مخاطب می‌گذارد.

روند داستان کند است و تمرکز بر شخصیت اصلی است. حل معمای قتل در درجه دوم اهمیت است و در واقع معمای اصلی معمای شخصیت آقای ایر است. البته از نیمه دوم رمان تزریق هیجان به نمایشگاهِ هنرهای سیمنون افزوده می‌شود.

نامزدی آقای ایر رمان جناییِ مدرن و روان شناختی است که از نویسنده‌اش هم کمتر در ایران شناخته شده است.

پ.ن: نشر چترنگ از محدود نشرهایی است که در زمینه آثار جنایی بسیار خوب فعالیت می‌کنند و عناوین حرفه‌ای را با ترجمه‌های سطح بالا عرضه می‌کنند.
        

24

مینا

مینا

1404/2/31

          این کتاب مدت‌ها بود تو قفسه خاک می‌خورد و من دیگه حتی یادم نمیومد چرا خریده بودمش و موضوعش چی بود. تا اینکه وقتی چند روز پیش دوباره کتابی از سیمنون خوندم، یاد این کتاب طفلکم افتادم و چون تو مود «جنایی» بودم، تصمیم گرفتم برم سراغ نامزدی آقای ایر. اولین اشتباهم همین بود. باید می‌رفتم قبلش بررسی می‌کردم تا می‌فهمیدم این جنایی اون جنایی نیست!

*با هشدار اسپویل*
کتاب نامزدی آقای ایر، راجع به پرونده‌ی قتل و پیدا کردن قاتل و انگیزه‌ی جنایت نیست، بلکه کتابی روانشناختی درمورد قضاوت‌های بی‌رحمانه‌ی جامعه در مورد افرادیه که مطابق انتظارات اون جامعه رفتار نمیکنن؛ آدمای نامرئی، منزوی، گوشه‌گیر و معمولا بی‌آزاری که سرشون به کار خودشونه و ارتباطی با کسی ندارن. و بعد وقتی مشکلی در اون جامعه پیش میاد، مردم ناخودآگاه و با سنگدلی تقصیرات رو بدون هیچ مدرکی گردن این آدما میندازن، و بعد با حرارت به دنبال مجازاتش میرن، چرا؟ چون اون عجیبه، فرق داره. و همین صفت ساده، صدها چیز دیگه رو به اون آدم بیچاره میچسبونه. و کی هست که ازون دفاع کنه؟ و حتی اگه خود اون آدم هم برخلاف طبیعت خودش سعی کنه و از خودش دفاع کنه، کی هست که باورش کنه؟ حالا اگه این وسط یه آشغالیم بیاد و یه مدرک برای اون جنایت جفت و جور کنه تا تقصیرو گردن آدمی بندازه که هیچ یاوری نداره، اصلا کسی هست که حاضر باشه دیگه شک کنه به جعلی بودن مدرک؟

نقش اصلی این داستان، آقای ایر، یکی ازون آدمای «عجیب»ه، منزویه، دوست و خانواده‌ای نداره، هر روز سر وقت میره سرکارش و برمیگرده و به کسی هم کاری نداره. ولی حتی همسایه‌هاشم ازین مرد بی‌آزار و مودب خوششون نمیاد. چرا؟ این سوالیه که بارها خود آقای ایر هم در طول داستان از خودش می‌پرسه.

باید بگم که بخش زیادی از کتاب واقعا حوصله‌م رو سر برده بود. و تا وقتی به حدوداً ۴۰ صفحه‌ی آخر نرسید، جذب داستان نشدم. و اون زمانم هر لحظه جو تیره و تار و عاقبت نسبتاً قابل پیش‌بینی و نکبت‌بار آقای ایر بیشتر روحیه‌ رو خراب میکرد. این داستانی نیست که تهش حق به حق‌دار برسه، یا دست‌کم ذره‌ای خطاکارای اصلی مجازات بشن، حتی شده درونی. درس یا فلسفه‌ی خاصی در این کتاب نیست، جز همین سنگدلی و بی انصافی دنیا.

اگه بخوام مقایسه کنم، وقتی کتابو تموم کردم حس میکردم نسخه‌ی ضعیف‌تری از بیگانه‌ی آلبر کامو رو خوندم، با این تفاوت که اینجا واقعا آقای ایر هیچ گناهی در اون جنایت نداشت و اونقد هم نسبت به زندگی بی‌اعتنا نبود، فقط تنها بود و کسی به حرفش گوش نمیداد. 

نزدیک پایان داستان، قبل از اتفاق آخر، صحنه‌ای پیش اومد که تموم تنم لرزید و فکر کردم الانه که باز ماجرای کتاب آدم‌خواران از ژان تولی تکرار بشه. خوشبختانه اون صحنه سریعا جمع شد، ولی تقریبا یه دور سکته زدم.

البته از سبک جملات کتاب و ترجمه‌ی کار خیلی خوشم اومد. جمله‌های کوتاه، توصیفای جالب از محیط شهری، و اون حس بلاتکلیفی و درموندگی آقای ایر رو خوب درک میکردم. ولی خب واقعا یه بخش زیادی از کتاب هییییچ اتفاقی نمیوفته و خسته‌کننده ست. نیمه‌ی اول کتاب رو صوتی پیش رفتم که معمولا باید داستانو جذاب‌تر کنه، ولی گمونم با گوینده ارتباط نگرفته بودم، چون اون هم خودش مزید بر علت شد که حوصله‌م سر بره. نیمه‌ی دوم رو از روی کتاب خوندم و خیلی بهتر بود.

از سرایدار اون ساختمون متنفرم. تنها چیزی که از اول تا آخر داستان از دهنش درمیومد این بود که پلیسا برن سریع (بدون هیچ دلیلی و چون فقط خانوم ازون مرد خوشش نمیاد) آقای ایر رو دستگیر کنن.
از آلیس هم متنفرم. دیگه زیادی اسپویل میشه نمیگم چرا.
اصلا هیچکس نیست که بشه آدم ازش خوشش بیاد.
دلم برای آقای ایر کبابه... همین.
        

54