معرفی کتاب اتاق شماره 6 اثر آنتون چخوف مترجم کاظم انصاری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
17
خواندهام
334
خواهم خواند
182
توضیحات
این داستان ماجرای دکتر و پنج بیماری است که در اتاق شماره 6 بیمارستانی قرار دارند که فقط یکی از آن ها از طبقه ممتاز و بقیه پیشه ور و کاسب کارند... در یکی از روزهای اوایل بهار که برف سنگینی آمده بود، در گودال واقع در کنار گورستان دو جنازه کهنه پیدا می شود. یکی از آن ها جسد یک پیرزن و دیگری جسد بچه ای است که آثار مرگ غیر طبیعی در آن ها مشاهده می شود. شایعه کشف این دو جنازه و وجود قاتل ناشناسی در شهر ورد زبان ها می گردد و...
بریدۀ کتابهای مرتبط به اتاق شماره 6
نمایش همهپستهای مرتبط به اتاق شماره 6
یادداشتها
1400/12/3
1401/3/11
1403/12/14
1402/6/29
1400/9/22
برای من آثار چخوف به لحاظ ادبی، حائز دو خصیصه بی نظیراند که تنها نویسنده زبردستی مانند او توان اجرای بی نقص آنها را دارد. نخست تغییرات ظریف و پنهان شخصیتها و دوم هنرِ «نگفتن». چخوف در فرصت محدود داستان کوتاه، آن چنان ماهرانه سیر تغییر درونی شخصیتهایش را پیش میبرد که مخاطب با وجود اطلاع ضمنی ازین دگرگونی هیچگاه متوجه چگونگی و چه زمانی این اتفاق نمیشود. او همچنین قادر است بسیاری از احساسات عمیق انسانی را بدون گفتن حتی یک کلمه به نمایش بگذارد، برای درک این مطلب کافیست داستانهایی مانند «دشمنان»، «شوخی» یا «اندوه» را بخوانید. اما در نظر من برای ماندگار شدن نویسنده، این قدرت ادبی به تنهایی کافی نیست. آن چیزی که ادبیات را جاودان میکند درون مایه و بُعد معرفتی است که در پس آن نهفته است. چخوف هم در «اتاق شماره 6» ترکیبی جادویی از ادبیات و اندیشه را ارائه میکند این داستان علاوه بر داشتن آن دو خصیصه پیش گفته به یکی از جنجالی ترین مباحث فکری قرن اخیر یعنی «جامعه شناسی معرفت»میپردازد. قرائتهای گوناگون از ادعاهای اصلی جامعه شناسان معرفت وجود دارد اما احتمالا با کمی اغماض بتوان دو نسخه ضعیف و قوی از آن ارائه داد. در نسخه ضعیف این تز، باورهای معرفتی ما در مقام کشف (پیدایش) متاثر از وضعیت جامعه و موقعیت و روابط اجتماعی ما هستند. در این نسخه ضعیف اگرچه ما به صورتی باورهایمان را از اجتماع خود به ارث میبریم اما همواره قادریم در مقام سنجش این باورها مستقل از جامعه عمل کنیم و درستی و نادرستی آنها را در بوته آزمایش قرار دهیم. اما نسخه قوی از جامعه شناسی معرفت بر آن است که حتی در مقام داوری و سنجش باورها هیچ معیار مستقلی از اجتماع وجود ندارد و درستی و نادرستی باورهای نیز به لحاظ اجتماعیاند که متعین میشوند. بدین ترتیب ما در همهی باورهایمان هیچ رهایی از موقعیت اجتماعی ( و طبعا اقتصادی) خود نخواهیم داشت. به نظرم در «اتاق شماره 6» شاهد داستانی شدن دست کم شکلی از ادعای جامعه شناسی معرفت هستیم. داستان با حضور دکتری فرهیخته در بیمارستانی دورافتاده شروع میشود. دکتری که در آن دیار هیچ شخص قابل اعتنا برای بحث و گفتگو پیدا نمیکند تا این که نهایتا در دیوانهخانهیِ (اتاق شمار6) کنار بیمارستان فردی را مییابد که به لحاظ عقلی از هر عاقلی برتر به نظر میرسد. دکتر و دیوانه وارد گفتگو میشوند. در حالی که دکتر از عقاید کلبی خود دفاع میکند و معتقد است هیچ درد و رنجی در بیرون وجود ندارد و هر آن چه است برساخته ذهن خود انسان است، دیوانه برایش توضیح میدهد که این عقیدهاش متاثر از حضورش در طبقه نخبگان و ثروتمندان است و اگر همچون او از مردمان فقیر و زحمت کش بود متوجه واقعی بودن درد و رنج روزگار میشد. حرفهای دیوانه ذهن دکتر را درگیر میکند اما تغییرات واقعی زمانی از راه میرسند که دکتر موقعیت اجتماعی خودش در بیمارستان از دست میدهد و دچار تهیدستی میشود. با تغییر وضعیت اجتماعی دکتر رفتار او نیز دچار تغییراتی میشود و مخاطب کم کم احساس میکند عقاید او هر چه بیشتر و بیشتر به عقاید دیوانه نزدیک شده است. دست آخر دکتر نیز مانند دیوانه روانه اتاق شماره 6 میشود تا در کنار یکدیگر قرار گیرند. من در مقام بررسی درستی آرای جامعه شناسان معرفت و برداشت چخوف از آنها نیستم اما میدانم ترکیب ادبیات و اندیشه همان معجونی را فراهم میکند که تولستوی درباره آثار چخوف میگوید:«قصهها و نمایشنامههای چخوف از جمله کارهای نادریست که انسان میل میکند دوباره بخواند».
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/1/15
1402/6/8
1402/9/1
1403/11/7