معرفی کتاب زنگها برای که بصدا در می آیند اثر ارنست همینگوی مترجم رحیم نامور

زنگها برای که بصدا در می آیند

زنگها برای که بصدا در می آیند

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
3.7
52 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

66

شابک
0000000159001
تعداد صفحات
334
تاریخ انتشار
1368/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
زنگ ها برای که به صدا در می آید از مشهورترین آثار رمان نویس صاحب نام آمریکایی،ارنست همینگوی است.موضوع داستان جنگ داخلی اسپانیا میان جمهوری خواهان و سلطنت طلبان فاشیست است.رابرت جوردان آمریکایی که ماموریت انفجار یک پل استراتژیک را دارد داوطلبانه به ارتش جمهوری خواهان و گروهی از چریک های منطقه سگوویا می پیوندد.جوردان در جریان فعالیت های نظامی به دختری به نام ماریا دل می بندد سرانجام پس از انفجار پل مزبور،جوردان به علت شکستگی پا ناچار از گروه باز می ماند و بدین ترتیب بر سر آرمان خویش جان می بازد.
ارنست همینگوی (1898-1961)از نویسندگان برجسته آمریکیی و برنده جایزه نوبل ادبیات است.وی در ایلینویز امریکا زاده شد.در جنگ جهانی اول داوطلبانه به خدمت ارتش در آمد اما ضعف بینایی سبب شد تا به عنوان خبرنگار جنگی فعالیت میکرد.همینگوی سرانجام در ژوئیه سال 1961 در حین پارک کردن تفنگ شکاری اش کشته شد و یا به قولی خودکشی کرد.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زنگها برای که بصدا در می آیند

نمایش همه

یادداشت‌ها

          دهه‌ی 30 قرن بیستم، برهه‌ای حساس در تاریخ کشور اسپانیاست. برهه‌ای که جنگ داخلی بین جمهوری‌خواهان کمونیست با سلطنت‌طلبان فاشیست به پیروزی فاشیست‌ها، روی کار آمدن ژنرال «فرانسیسکو فرانکو» و دوره‌ی خفقان سی و شش ساله‌ی حکومت وی (مشهور به وحشت سفید) منجر شد. رمان «این ناقوس مرگ کیست؟» شاهکار «ارنست همینگوی» در مورد بخشی از این نبردهاست و تمرکزش را روی جبهه‌ی جمهوری‌خواه قرار می‌دهد. شخصیت اصلی «رابرت جوردن» روزنامه‌نگاری اصالتاً آمریکایی و ساکن اسپانیاست که در نبردهای پارتیزانی و به قصد منفجر کردن پلی استراتژیک به گروهی از جمهوری‌خواهان می‌پیوندد. هرچند نگاه «همینگوی» به جمهوری‌خواهان، آشکارا ستایش‌آمیز است اما در این رمان نقدهایی آشکار و پنهان نسبت به این جبهه‌‌ی فکری و سیاسی دارد. رمان یک سال بعد از روی کار آمدن «ژنرال فرانکو» در سال 1940 منتشر شده و مرثیه‌ای بر یک مبارزه‌ی عدالت‌جویانه است که سرانجام به پیروزی فاشیسم منجر می‌شود. «همینگوی» البته رمانش را آنقدر خوب نوشته که خواننده بدون دانستن تاریخ اسپانیا نیز از داستان لذت ببرد. مثل همیشه او شخصیت‌هایش را در کنش‌های درونی و بیرونیشان با کیفیتی روان‌کاوانه می‌پرورد. برخی لحظات رگه‌هایی از احساسات‌گرایی در داستان دیده می‌شود که تا حدودی دومین رمانش (وداع با اسلحه) را به‌خاطر می‌آورد. خواندن این رمان را شدیداً توصیه میکنم!
        

29

          .
این ناقوس مرگ کیست؟
(For whom the bell tolls)
نوشته ارنست میلر همینگوی
(Ernest m. Hemingway)
ترجمه مهدی غبرایی

«هیچوقت درباره دوست داشتن یکی خودت را ریشخند نکن. خیلی‌ها هستند که بختش را ندارند که از آن برخوردار شوند. قبلا نصیب تو هم نشده، اما حالا از آن برخورداری. ماجرای تو و ماریا چه تا امروز و قسمتی از فردا دوام بیاورد چه یک عمر طول بکشد مهمترین چیزی است که برای آدمیزاد اتفاق می‌افتد. همیشه کسانی هستند که منکرش بشوند، چون نصیب خودشان نشده. ولی من می‌گویم حقیقت دارد و تو از آن برخورداری و حتی اگر فردا بمیری خوشبختی.» ص۴۹.

در بحبوحه جنگ داخلی اسپانیا، زمانی که نظام جمهوری فروپاشید و انقلاب اسپانیا به درگیری نظامی داخلی کشیده شد، عده بسیاری از مردم از جمله احزاب کارگری، سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها که از جناح چپ بوده و مورد حمایت شوروی بودند(معروف به جمهوری خواهان) دست به قیامی علیه جبهه ملی اسپانیا و سلطنت طلب‌ها زدند. قیامی علیه فاشیست‌هایی که موافق سلطنت پیش از انقلاب بودند.

در این میان رابرت جوردن، پروتاگونیست داستان، استاد دانشگاه جوانی است که از نوادگان جمهوری خواهان و آزادی‌خواهان انقلاب آمریکا بوده و به اسپانیا آمده تا در گروه‌های چپ بین‌المللی ضد فاشیسم فعالیت کند؛ هرچند که از چپ‌ها و کمونیسم دل خوشی ندارد و تنها انضباط نظامی آنها را تحسین می‌کند و خودش جمهوری خواه است، اما هدف یکی است: آزادی. او تخریب‌چی است و مأموریت دارد تا با گروه‌های چریک و پارتیزانی یک پل را منهدم کند. 

.
ارنست همینگوی برنده جایزه ادبی نوبل و پولیتزر، در سال ۱۹۳۷ و در میان آشوب و جنگ داخلی به اسپانیا رفت تا از جنگ گزارشی تهیه کند. پس از جنگ، او و آندره مالرو(که در نیروی هوایی خدمت می‌کرد) توافق کردند که هریک بخشی از رویدادها رو بنویسند؛ همینگوی «این ناقوس مرگ کیست؟» را نوشت و مالرو «امید» را.

از این رمان به محض انتشار یک میلیون نسخه به فروش رسید. این اثر در جنگ جهانی دوم به عنوان کتاب درسی جنگ‌های پارتیزانی هم در ارتش شوروی و هم در ارتش آمریکا، تدریس می‌شد. کتابی تاریخی، سیاسی و بر اساس واقعیت‌های جنگ داخلی اسپانیا.
شیوه روایت مختص به ادبیات آمریکایی بود و با این حال بسیار لذت بخش می‌نمود. بخش‌هایی از کتاب بسیار نفس گیر می‌شد و به یاد تالستوی و جنگ و صلح و تصویر پردازی‌های او  می‌افتادم.
با این حال ادبیات آمریکا ویژگی ادبیات قاره‌ای خودش را دارد؛ سفت و سخت پایبند  فرم است و دیالوگ‌ها مثل فیلم‌های هالیوود  از پیچیدگی زیادی برخوردار نیستند. به نظرم همینگوی  از معدود نویسندگان آمریکایی است که قلم نسبتا بهتری بین آنها دارد.

«برای متعصب بودن باید اطمینان مطلق داشته باشی که حق با توست و هیچ چیز مثل پاکدامنی این حتمیت و حق به جانبی را به وجود نمی‌آورد.پاکدامنی دشمن سنت شکنی است.»
ص۲۲۳.

در پناه خرد
        

0

        همچنان غرق قلم همینگوی ام.توصیفات ریتم جملات.
دوست داشتم؟اره تجربه خاصی بود
توصیه میکنم:به عنوان کتاب خوب ،نه .به عنوان لذت ازتکنیک های نویسنده اره
رابرت مردیست آمریکایی که برای منفجر کردن پل در جنگ با فاشیست ها داوطلب شده
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0