جدا از مقدمه شمس و ضمایمی که به کتاب اضافه کرده، کتاب دو بخش اصلی دارد: چند یادداشت کوتاه از سفر اسرائیل جلال در اوایل سال ۱۹۶۳ و مقالهاش در مجله دنیای جدید در سال ۱۹۶۷ که به توقیف مجله انجامید (و مستقلا هم با عنوان "اسرائیل عامل امپریالیسم" منتشر شده).
از متن کتاب روشن است که نظر جلال طی چهار سال و اندی بعد از سفرش و بعد از جنگ شش روزه تغییر کرده.
اسرائیل در سال ۴۱ در نظر او "مایه قدرتی برای شرق" و "سرمشق معامله با غرب" است و آن را یکی از ملل شرقی میشمارد که مقابل "غرب" قد علم کرده. اما همان اسرائیل در مقاله تیر ۴۶ بدل به "شعبه خاورمیانه امپرسالیسم و سیا" شده که با سازمانهای تروریستیاش خاک فلسطین را اشغال کرده و با مطبوعاتش افکار عمومی جهان را کنترل میکند.
خود جلال در مقالهاش میگوید "شلاق حوادث بیدارکنندهتر از هر پند و موعظهای است".
و وای به حال آنهایی که هنوز هم، شصت سال بعد از نگارش این مقاله، با شلاق حوادث بیدار نشدهاند.