معرفی کتاب رگ و ریشه اثر جان فانته مترجم محمدرضا شکاری

رگ و ریشه

رگ و ریشه

جان فانته و 1 نفر دیگر
3.7
21 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

23

ناشر
اسم
شابک
9786226019057
تعداد صفحات
240
تاریخ انتشار
1397/12/28

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        اینجا خبری از فیلسوف ها نبود، هیچ دانشمند سالخورده ای نبود که از اعماق تجربه زندگی حرف بزند. فقط چندتا پیرمرد بودند که داشتند وقت می گذراندند و منتظر  بودند زمان جلو برود. پدرم یکی از آن ها بود. برای من غافلگیرکننده بود. تا او را کنار همپالکی هایش ندیده بودم، هیچ وقت فکر نمی کردم این جوری باشد. حالا از پیرمردهای بغل دستش هم پیرتر به نظر می رسید...
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به رگ و ریشه

یادداشت‌ها

روشنا

روشنا

1403/10/1

          از همون اولش که هنری مولیسه شروع به صحبت کرد، جذبش شدم.
«سپتامبر پارسال یک شب برادرم از سن المو تلفن کرد و خبر داد مامان و بابا دوباره دارند از طلاق دم می‌زنند.»
رفتم دنبالش تا بیشتر توضیح بده و هنری در حالی که از اتفاقات طی یک هفته بعد از دعوای پدر و مادرش می‌گفت، ماجراهایی از زندگی خودش و خانواده‌اش برام تعریف کرد.

هنری رو درک می‌کنم، هرچند هنوزم یه سری کاراش مثل دوشیزه کوئینلان برام شوکه‌کننده و غیرقابل پذیرشه. کلاً این موارد همیشه برام غیرقابل فهمه و امیدوارم همیشه در همین حد حتی غیرقابل فهم بمونه! ولی به جز این موارد درکش کردم و دوسش دارم. 
بعضی احوالات هنری و واکنشش به یه سری اتفاقات هم بود که وقتی برام تعریف می‌کرد، انقدر فهمیدمش که دیدم هیچ‌کس تا حالا مثل اون بهم حس عمیق فهمیدن نداده بود.
هنری از من هم بیشتر عاشق داستایفسکیه و این یه‌کم ناراحتم می‌کنه :) ولی از طرفی هم خیلی خوش‌حالم که انقدر عاشقشه. «زندگی من، شادی من، داستایفسکی بی‌نظیر من!» فئودور برای هردومون یه معجزه است و همیشه همراهمون میمونه.
 در تمام طول کتاب از خودم می‌پرسیدم هنری به پدرش چه حسی داره؟ هرازگاهی ازش متنفره و هرازگاهی به نظر می‌رسه عاشقشه. تا میخواد عاشقش باشه، تنفر وجودش رو می‌گیره و هرگز نمی‌تونه با تمام وجود ازش متنفر باشه، چون ته قلبش دوستش داره. آیا این حس تمام فرزندانی نیست که پدرانی نه چندان خوب دارن؟

هنری مولیسه، ممنونم که داستانت رو برام گفتی. نشستن پای حرفای تویِ پنجاه ساله، دیدن زندگیت و رابطه‌ات با پدر و خانواده‌ات تجربه‌ی خوبی بود.
        

25