یادداشت حنانه علی پور

رگ و ریشه
        چی هست تو ادبیات سمتای اسپانیا و ایتالیا که جذبشون میشم ؟ 
جدا از تعریف بوکوفسکی -حتی اگه نمیدونستم کسی ازش تعریف کرده - به دلم نشست . 
حس و حال ایتالیایی تبار های آمریکا . حس خانواده ی مقدس ، کلیسا ، مردای خونواده که عجیب غریب رفتار میکنن ؛ عاشق پیشه ان ولی بی ثبات - جوری که از بی ثباتیشون داستان ها خلق میشه - ، زن خونه ی فداکار و دمدمی مزاج ، غذا و طعم و بو  . در کل حس بالا و پایین شدن های زیاد - از خوشمزگی لازانیا تا تلخی خیانت .  
پرسشی که احتمالا هر لحظه در طول داستان پیش میاد اینه : 
احساسمون نسبت به هنری و نیک چیه ؟ 
جا داره که لحظه ای شفقت و مهربونی نسبت به نیک مولیسه نشون بدیم یا نه؟ گریه هایی که در طول خواب میکنه کافی نیستن که به حالش دل بسوزونیم ؟ 
چی شده که هنری به این نقطه رسیده که حس میکنه باید پدرش رو ببخشه ؟ معجزه ی خوندن داستایوفسکی ؟
      
38

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.