یادداشت حنانه علی پور
1403/10/22
چی هست تو ادبیات سمتای اسپانیا و ایتالیا که جذبشون میشم ؟ جدا از تعریف بوکوفسکی -حتی اگه نمیدونستم کسی ازش تعریف کرده - به دلم نشست . حس و حال ایتالیایی تبار های آمریکا . حس خانواده ی مقدس ، کلیسا ، مردای خونواده که عجیب غریب رفتار میکنن ؛ عاشق پیشه ان ولی بی ثبات - جوری که از بی ثباتیشون داستان ها خلق میشه - ، زن خونه ی فداکار و دمدمی مزاج ، غذا و طعم و بو . در کل حس بالا و پایین شدن های زیاد - از خوشمزگی لازانیا تا تلخی خیانت . پرسشی که احتمالا هر لحظه در طول داستان پیش میاد اینه : احساسمون نسبت به هنری و نیک چیه ؟ جا داره که لحظه ای شفقت و مهربونی نسبت به نیک مولیسه نشون بدیم یا نه؟ گریه هایی که در طول خواب میکنه کافی نیستن که به حالش دل بسوزونیم ؟ چی شده که هنری به این نقطه رسیده که حس میکنه باید پدرش رو ببخشه ؟ معجزه ی خوندن داستایوفسکی ؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.