معرفی کتاب بازرس اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول مترجم داریوش مودبیان

بازرس

بازرس

4.2
46 نفر |
25 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

61

خواهم خواند

57

ناشر
گویا
شابک
9786227291711
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1400/2/15

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در نمایشنامه بازرس، گوگول با استفاده از موضوعی نسبتا ساده نمایندگان ادارات مختلف یک شهر را در کنار هم گرد آورده و کاستی‌های اخلاقی آنان را به سخره می گیرد: خبر آمدن یک بازرس به شهری دورافتاده، شهردار را به هراس می اندازد و او با جمع کردن مسئولان ادارات مختلف می کوشد سر و شکلی به اوضاع آشفته شهر بدهد و برای پنهان کردن نابسامانی‌ها و تخلفات خود و هم‌قطارانش تدبیر بیندیشد. از سوی دیگر، مردم شهر نیز با خبردار شدن از آمدن بازرس، به صرافت می افتند تا به هر وسیله اعتراض و دادخواهی خود را از شهردار به گوش بازرس برسانند...
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به بازرس

ندبه [نمایشنامه]تصویر دوریان گریداستان فلسفه

کتابهای مطالعه شده در سال ۱۴۰۱

63 کتاب

خب به رسم هر سال ، پایان سال لیستی از کتاب هایی که در این سال خوندم رو میذارم تا اگر کسی خواست بتونه استفاده کنه... سال قبل هم اینکار رو کردم و خیلی مورد استقبال قرار گرفت... امسال بیشتر به بازخوانی آثاری گذشت که در گذشته و دوران نوجوونی خونده بودم و چیزی ازشون به یاد نداشتم و یا احتیاج بود که دوباره بخونم و با دید امروز بهشون نگاه کنم...فکر می‌کنم در سال جدید هم همین رویه رو ادامه بدم... این هم لیست آثار مطالعه شده توسط من در سال ۱۴۰۱ ۱- کمدی الهی - برزخ - دانته ۲- ابرها - آریستوفان- نمایشنامه ۳- کمدی الهی - بهشت - دانته ۴- فرزندان هراکلس- اوریپید - نمایشنامه ۵- رویا - الکساندر دوما - رمان ۶- پاییز سرد - ایوان بونین - داستان کوتاه ۷- پرستار - ایوان بونین - داستان کوتاه ۸- شوالیه دارمانتال- الکساندر دوما - رمان ۹- نفوس مرده - بولگاکوف- نمایشنامه ۱۰ - قفقاز - ایوان بونین - داستان کوتاه ۱۱- دختر نائب السلطنه- الکساندر دوما - رمان ۱۲- سه خواهر - آنتون چخوف - نمایشنامه ۱۳- رودین - تورگنیف - رمان - بازخوانی ۱۴- ایوانف - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۱۵- جادوگر - توماس میدلتون - نمایشنامه - بازخوانی ۱۶- تراژدیهای کوچک - پوشکین - نمایشنامه - بازخوانی ۱۷ - دایی وانیا - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۱۸ - دادگاه ویژه - واینوویچ - نمایشنامه- بازخوانی ۱۹ - کالیگولا - آلبرکامو - نمایشنامه ۲۰ - باغ آلبالو - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۲۱ - شاه اوبو - آلفرد ژاری- نمایشنامه - بازخوانی ۲۲ - یک ماه در دهکده - تورگنیف - نمایشنامه - بازخوانی ۲۳ - روسیه - ایوان بونین - داستان کوتاه ۲۴ - دربند - ایوان بونین - داستان کوتاه ۲۵ - ازدواج اجباری - مولیر - نمایشنامه ۲۶ - دوئل - چخوف - داستان کوتاه ۲۷- هفته مقدس - چخوف - داستان کوتاه ۲۸ - دانشجو - چخوف - داستان کوتاه ۲۹ - خواننده اپرا - چخوف - داستان کوتاه ۳۰ - ضربه - چخوف - داستان کوتاه ۳۱ - ویلون روتشیلد - چخوف - د. کوتاه ۳۲ - پلیس - مروژک - نمایشنامه ۳۳ - محاکمه ژان دارک در روان - برشت - نمایشنامه ۳۴ - پی یر و ژان - گی دو موپاسان- رمان ۳۵ - فیلوکتتس- سوفوکل- نمایشنامه ۳۶ - زنان تراخیس- سوفوکل- نمایشنامه ۳۷ - الکترا - سوفوکل - نمایشنامه ۳۸ - آژاکس - سوفوکل - نمایشنامه ۳۹ - گابریل لامبر- الکساندر دوما - رمان ۴۰ - آداب کتاب خواری - احسان رضایی ۴۱ - بازرس - گوگول - نمایشنامه ۴۲ - ته خیار و ۲۸ داستان کوتاه دیگر - هوشنگ مرادی کرمانی ۴۳ - کوری عصاکش کوری دیگر - هوفمان- نمایشنامه ۴۴- هیپولیت- اوریپید - نمایشنامه ۴۵ - هلن - اوریپید - نمایشنامه ۴۶- آلسست - اوریپید - نمایشنامه ۴۷ - ایون - اوریپید - نمایشنامه ۴۸ - یک زندگی - گی دوموپاسان - رمان ۴۹ - انتقام دیونوسوس - سوفوکل پیامبر - محمدرضایی راد - تئوری ۵۰ - آلیورتویست- چارلز دیکنز- رمان ۵۱- نگهبان مقبره- کافکا - د. کوتاه ۵۲ - جستاری در تراژدی یونان - کیوان میر محمدی ۵۳- زورو - جانستن مک کالی - رمان ۵۴- کاهنه های باکوس یا باکخانت ها - اوریپید - نمایشنامه ۵۵- زندگی در لندن - چارلز دیکنز - دست نوشته ۵۶ - چمدان - بزرگ علوی - مجموعه داستان کوتاه ۵۷- مهاجران - مروژک - مجموعه ۴ نمایشنامه کوتاه ۵۸ - سفرهای گالیور - جاناتان سوئیفت- رمان ۵۹ - وحشی - چخوف - نمایشنامه ۶۰ - جزیره گنج - استیونسن- رمان ۶۱ - آشنایی با داستایفسکی - پل استرن - بیوگرافی ۶۲- معمای عنکبوت نقره ای - رابرت آرتور ۶۳- مسافرخانه سرخ - بالزاک - د. کوتاه ۶۴- ادبیات و سنت های کلاسیک روم و یونان - ۲ جلدی - گیلبرت ۶۵ - مجموعه داستان های کوتاه پوشکین ۶۶- حکایت بانوی آزرده - جاناتان سوئیفت - مجموعه داستان کوتاه ۶۷- مانفرد - لرد بایرون - منظومه ۶۸ - الهه انتقام - آگاتا کریستی - رمان ۶۹ - دکتر جکیل و مستر هاید - استیونسن- رمان ۷۰ - دیزی میلر - هنری جیمز - رمان ۷۱ - بوطیقای ارسطو - بازخوانی ۷۲ - جعبه مقوایی - مجموعه داستان های شرلوک هلمز - آرتور کانن دویل ۷۳ - استاد سن پترزبورگ - کوتسی- رمان ۷۴- زائر افسون شده - لسکوف - رمان - بازخوانی ۷۵ - طاعون سرخ - جک لندن - رمان ۷۶ -تربیت اصولی - کورت ونه گات - داستان کوتاه ۷۷- چیستی هنر - هنفلینگ- تئوری ۷۸- نمایشنامه های یونان - آیرا مارک میلن - تئوری ۷۹ - گوژپشت نتردام - ویکتور هوگو - رمان - بازخوانی ۸۰ -کورها - موریس مترلینگ- نمایشنامه ۸۱ - گفتگو با نجف دریابندری ۸۲ - قهوه خانه - کارلو گولدونی - نمایشنامه - بازخوانی ۸۳ - دلاوران زابل ، رستم و اسفندیار - بهرام داهیم - رمان - بازخوانی ۸۴ - باغ وحش شیشه ای - تنسی ویلیامز - نمایشنامه - بازخوانی ۸۵ - تئاتر- میرزا ملکم خان ناظم الدوله - نمایشنامه ۸۶ - زندگینامه تحلیلی فردوسی - شهبازی- بیوگرافی ۸۷ - خونبهای اسفندیار - فواد فاروقی - رمان - بازخوانی ۸۸ - شطرنج باز - اشتفن زوایگ - د. کوتاه ۸۹ - مزرعه ی حیوانات- جورج اورل - رمان ۹۰ - دو خویشاوند شریف - شکسپیر - نمایشنامه - بازخوانی ۹۱- شاهنامه ی ابومنصوری - محمد دهقانی ۹۲ - امپراتور جونز - اونیل - نمایشنامه - بازخوانی ۹۳ - دریای عشق - الکساندر دوما- رمان ۹۴ - دون کارلوس -شیلر- نمایشنامه - بازخوانی ۹۵ - سیاوش - عباس قاسمی - رمان - بازخوانی ۹۶ - ملکه آن - میشل زواگو - رمان - بازخوانی ۹۷ - ابلوموف - مارسل کوولیه- نمایشنامه - بازخوانی ۹۸ - رازی در میان نیست - پیتر بروک - تئوری ۹۹ - حماسه های ایرانی از اوستا تا شاهنامه - مهرداد بهار ۱۰۰- بیابان - چخوف - داستان کوتاه ۱۰۱- هراس - پیر کورنی- نمایشنامه - بازخوانی ۱۰۲- پانته آ - فواد فاروقی - رمان ۱۰۳- مرد کوچک - گالزوورثی- ۴ نمایشنامه - بازخوانی ۱۰۴- تائیس- منوچهر مطیعی - مجموعه د. کوتاه ۱۰۵- در برابر استبداد - تیموتی اسنایدر

79

یادداشت‌ها

          بازرس یک کمدی انتقادی است که هدف اصلی انتقاد در آن فساد موجود در نظام اداری است. 

گوگول به گونه ای می‌نویسد که هم همه آنچه را می‌خواهد، می‌گوید، هم صریح و مستقیم نمی‌گوید. هم شما را به خنده می‌اندازد و هم عمیقا متاسف و آگاهتان می‌کند.

این اثر که خواندنش برایم تجربه‌ای خوشایند بود، هنوز زنده است؛ اگرچه این نمایشنامه در سال 1836 نوشته شده و در درجه اول انتقاد به وضعیت روسیه آن زمان است، اما رفتارهایی مانند چاپلوسی، فساد، ریا، بی مسئولیتی و فرار از نظارت و پاسخگویی مواردی نیستند که به یک زمان و مکان خاص وابسته باشند؛ بنابراین شما می‌توانید اکنون یعنی 188 سال بعد از نوشته شدن این اثر،  آن را بخوانید و آن را یک اثر معاصر مربوط به سرزمین خودتان تلقی کنید. در کنار موضوع،  قلم طنازانه و خاص گوگول و تیپ سازی‌های او نیز این نقادی را زنده و پویا نگه داشته است.    

نکته دیگری که به نظرم می‌آید این است که گوگول هم یک مسیر اصلی در پرورش موقعیت طنز دارد و هم به شکل جالبی در گوشه و کنار داستان، مخاطب را متوجه نکات خنده آور و کمدی عجیبی می‌کند که در برخی شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایشان وجود دارد؛ به نحوی که حتی می‌توانید به آنها جدای از اثر اصلی فکر کنید، مدتها بعد از پایان اثر به آنها بخندید، از کلام آنها تعجب کنید و درباره چرایی رفتار آن‌ها  سوال کنید. انگار شخصیت‌ها بیرون داستان هم زنده‌اند و تا مدت‌ها همراهی‌تان می‌کنند. 

تحلیل خوبی در انتهای نمایشنامه به قلم دکتر آبتین گلکار – مترجم اثر- نوشته شده است که دارای نکات بسیار ارزشمندی است و پیشنهاد می‌کنم حتما بخوانید.

        

41

          بازرس رو با باشگاه کتابخوانی مون خوندیم و امشب درباره ش حرف زدیم.
بازرس داستان یک شهرستان کوچیک توی روسیه س. یک نفر به شهردار این شهرستان خبر میده که یک بازرس قراره از پایتخت بیاد و اوضاع شهرستان رو بررسی کنه و احتمال داره که طرف ناشناس اومده باشه . شهردار قاضی، مسئول موسسات خیریه، رئیس مدرسه و کلا آدمای کله گنده شهر رو خبر می کنه که حواسشون جمع باشه. از قضا یک فرد ناشناس پترزبورگی اومده و توی مسافرخونه ساکن شده!
گوگول گفته که توی این کتاب قصد داشته همه بدی های جامعه روسیه رو یک جا روی دایره بریزه. به نظرم توی این کار خیلی موفق بوده. بازرس پر از شخصیته؛ اشراف زاده پترزبورگی، مسئول دولتی، مردم عادی، ملاک، سرباز و زن و تک تک شون یک کاسه ای زیر نیم کاسه شون هست. برای من جالب بود که توی این نمایشنامه حتی مردم عادی هم پست و قالتاق بودن و نمایشنامه شخصیت مثبتی نداشت. 
طنز نمایش نامه قویه. من کاملا می تونستم صحنه ها رو تصور کنم و بیشتر کتاب رو با نیشخند می خوندم. از بازی های  کلامی ساده مثل اسم های دوبچینسکی و بوبچینسکی و موقعیت های پیش پا افتاده مثل یادداشت شهردار خطاب به زنش تا لحظاتی که یک رفتار اجتماعی به زبان طنز نمایانده می شد هنر نویسندگی گوگول کاملا محسوس بود. این حجم از سیاهی و فساد همه گیر رو با طنز نشون دادن، طوری که همه "به خودشان بخندند" حتی تزار، هوشمندی گوگول رو می رسونه. 
اکت هایی که برای بازیگرها نوشته شده بود چقدر خوب بودن. اون جملاتی که رو به مخاطب گفته می شدن و اون بی حرکت بودن آخر نمایش رو کاملا می تونستم تصور کنم و از تصورش مو به تنم سیخ می شد. دیدنش توی تئاتر باید تجربه خفنی باشه. 
با خوندن این نمایشنامه فهمیدم وقتی میگن داستایوفسکی از تحت تاثیر گوگول بوده یعنی چی. حین خوندن بازرس یاد یک اتفاق مسخره می افتادم. 
خیلی تاثیرگذار بود. 
پ ن:چقدر خوشم میاد از نویسنده های روس! ساده و قابل فهم  می نویسن و شخصیت پردازی می کنن. لازم نیست صد نفر بیان برات توضیح بدن که چرا این اثر شاهکاره. 
        

25

          نمایش‌نامه بازرس
نوشته نیکلای گوگول
ترجمه محمدرضا نیک بخش

«فرماندار: می‌دانم احمق! من به چیز دیگری فکر می‌کنم. اگر این بازرس بپرسد چرا ساختمان نمازخانه بیمارستان تمام نشده در صورتیکه پنج سال پیش شروع شده و بودجه آن مرتبا پرداخت گردیده؟… فورا در جواب بازرس بگویید که شروع به ساخت ساختمان کرده بودیم ولی متأسفانه سوخت. مبادا کسی از دهانش حرفی بیرون بیاید و بگوید که اصلا شروع نکردیم.»

نیکلای گوگول، نویسنده اکراینی تبار ادبیات روسیه است. او را همراه با پوشکین، از پایه‌های ادبیات و رئالیسم قرن نوزدهم روسیه می‌دانند. او زاده ۱۸۰۹ بود و در آشوب نبرد ناپلئون‌ با امپراتوری روسیه دیده به جهان گشو‌د. او که پدری نویسنده داشت، وارد کار دولتی شد، اما محیط ادارات دولتی به مذاقش خوش نیامد و پس از آشنایی با پوشکین، راه ادبیات را در پیش گرفت. قلم طنز و شوخ، دقیق و نکته سنج او بعدها الهام بخش نوشته‌های چخوف، داستایفسکی و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ ادبیات شد.

نمایشنامه کمدی بازرس‌ را او در سال ۱۸۳۵ نوشت و چهره‌ای‌ از سیستم بروکراتیک و اداری فاسد در روسیه تزاری را، زمان سلطنت نیکلای اول، ترسیم کرد. 
کمدی او نمی‌توانست بدون دخالت خود امپراتور از زیر‌ تیغ سانسور جان به در برد، و حتی پس از مداخله، امپراتور نیکلای اول در نخستین شب اجرای نمایش حاضر شده و از آن تعریف کرد و گفت: هم من و هم دیگران متوجه شدند پیام نمایش چه بود.

ماجرا از آنجایی آغاز می‌شود که مقامات محلی یک قصبه کوچک توسط تلگرافی مطلع می‌شوند که قرار است بازرس دولتی از پترزبورگ برای سرکشی و بازرسی و بررسی سازوکار امور اداری به آنجا رجوع کند؛ بازرسی با هویت مجهول و نامشخص و نامحسوس.
تمامی مقامات قصبه، از جمله شهردار و رئیس بهداری و رئیس اداره عدلیه و حتی ملاکین محلی، سراسیمه و هراسان برای رفع و پوشاندن قصور خود در کارها به تشویش دچار می‌شوند.

کمدی بازرس نمایانگر فساد، چاپلوسی، کارشکنی و رانت و رشوه‌بازی‌های زمامداران دولتی زمان خود بوده و قلم منحصر به فرد و هزل او به آن رنگ و لعابی جانانه داده. این کمدی در هر کشوری که سیستم اداری و حکمرانی آن دچار فسادهای اساسی اخلاقی و فرهنگی‌ باشد کاملا ملموس و قابل درک است.

 مهمترین پند برای من دیدن فساد سیستماتیک و فرهنگی در آحاد مردم بود.سرطانی که نه از رأس قدرت، که از اعضای دون پایه تا حتی اعضای جامعه، ملاکین و تجار گسترده شده بود. این گونه اضمحلال خیر و غرق شدن در شر، نه تجویزی از سوی مقامات بلندپایه نظام، که پذیرفته شده توسط تمامی اعضای سیستم بروکراتیک و اداری جامعه بود. زمانی که تمام اعضا به حضور و پذیرش ساختار تباهی دیوان‌سالاری تن بدهند، مشکل می‌توان به بهبود شرایط، حتی با کنترل‌های شدید حکومتی امیدی داشت. مسئولیت اگر به جای پذیرش توسط اعضای جامعه، منوط بر کنترل و نظارت قانون باشد، نمی‌تواند به صورت یکپارچه به حفظ ارزش‌های انسانی همچو عدالت و صداقت و ایثار منتهی شود.

گوگول پس از‌ نوشتن چند نمایشنامه دیگر، از جمله عروسی، و نوشتن داستان #گروتسک و تلخ و سیاسی و انتقادی «نفوس مرده»، توسط منتقدان بسیاری ستوده شد و توسط عموم مردم روسیه مورد نقد و سرزنش قرار گرفت که چرا چهره روسیه را چنان رسوا کرده و از زیبایی‌های آن چیزی به میان نیاورده. وی بعد از این وضعیت بود که دست‌نوشته‌هایش و بخش نهایی نفوس مرده را سوزاند و آواره شد.
پس از حمله تند مردم، گوگول که با حساسیت روحی خود، دچار آشوب شده بود به سرزمین مقدس(فلسطین) رفت تا طلب بخشش و استغفار کند و در‌ همان جا، در اوج نوامیدی و بر اثر ریاضت و گرسنگی و بیماری جان سپرد.

در پناه خرد

پی‌نوشت: این نمایشنامه اخیرا با ترجمه آبتین گلکار چاپ شده است.
        

0

          یکی از بهترین نمایشنامه هایی که تاکنون خوانده ام،دراین نمایشنامه با تقابل سنتی خیروشر مواجه نیستیم،قهرمانی وجود ندارد، به قول نیکلای گوگول«تنها شخصیت مثبت نمایشنامه ،خنده است».
🔻این نمایشنامه در پنج پرده ، در ژانر کمدی با استفاده از دیالوگ‌ها و کلمات مناسب، جامعه ای را به تصویر میکشد  که مخاطب را از فرط حماقت  در اشتباه، به خنده بیندازد.گوگول در کتاب بازرس، به کمدی اشتباهات می‌پردازد که هم از سمت مردم شهر و هم از سمت مقامات اتفاق می‌افتد و بازرس اشتباه گرفته شده (خلستاکف)
🔻شروع فوق العاده واثرگذار وگره افکنی دراماتیک نمایشنامه بازرس با این جمله شهردار«آقایان از شما خواستم تشریف بیاورید اینجا که خبر بدی را به اطلاعتان برسانم یک بازرس به اینجا می آید»
مقامات فاسد یک شهر کوچک روسیه به ریاست شهردار ، نسبت به اخبار مبنی بر اینکه بزودی یک بازرس ناشناس  برای تحقیق در مورد آنها به شهر آنها خواهد آمد ، به وحشت افتاده اند.مقامات که نمی‌دانند بازرس چه کسی است، سعی می‌کنند از ظاهر افرادی که به شهر وارد می‌شوند او را شناسایی کنند.
نمایشنامه در ژانر کمدی  حماقتها وحرص قدرت وپول ،کردار پست وبلاهت به روشنی با قلم پرقدرت وجذاب گوگول به همراه چاشنی کمدی به تصویر کشیده شده است
🔻 شخصیتهای نمایشنامه زن شهردار زنی میانسال با رفتاری بچگانه که تمام فکر وذکرخود را با ثروت وفخرفروشی پیوند زده است دختر شهردار هم دختری ۱۸ساله ،ظاهربین وخام که به سرعت جذب  تعریف وتمجید غیرواقعی که ازبازرس قلابی پیچیده است  میشود  ،بازرسی که دل دختر را به دست آورده واما گوشه چشمی به مادرش هم دارد.
🔻درپایان نمایشنامه که همه چیز عیان میشود و هویت خلیستاکوف برهمگان هویدا میشود شهردار  نه برای چشم بد ونگاه هیز بازرس قلابی به زن ودخترش ناراحت است و نه  نگران پولهای از کف داده است بلکه تنها ترس از اینکه اسمش آماج خنده وریشخند جماعت شود وبلاهت او خنده همه را برانگیزد.
صحنه صامت بسبار جذاب  انتهای اثر  القا کننده همان بلاتکلیفی ووحشتی است  که درابتدای نمایش شاهد آن بودیم ( درست مثل شروع نمایش که با پخش خبرورود  بازرس به شهر شهردار ومابقی شخصیتها دچار ترس و وحشتی بسبارزیاد شدند)
🔻همیشه زمین خوردن شخصیتهای کمدی برایمان خنده دار بوده(مثلِ چالی چاپلین) ولی وقتی پلیسی باتوم به دست، زمین میخورد قههقه میزدیم پلیس همیشه مظهر قدرت جوامع است طنز از  مقامات حکومتی باآن جدیت که دارند همیشه جذابیتی خاص داشته است .دراینجا هم هدف اصلی خنده حکومت ونهادهای حکومتی وصاحبان منصب است،درواقع روایتِ مشکلات کشور وفساد صاحب منصبان بازبانی طنز وشیرین
چگونه این اثر در آن زمان از توقیف و چنگال سانسور درامان مانده شاید مدیونِ همین  زبان شیرین و طنز نمایشنامه باشد چرا که تا جایی که نقل شده است شب اول نمایش تزار نیکلای اول قهقهه سرداده است.
        

71

نرگس

نرگس

1403/3/18

          نمایشنامه‌ای که فقط به لطف مداخله تزار روسیه، نیکلاس اول، روی صحنه رفت؛ اما بازهم منتقدین دست از سرش برنداشتن ( ◔ ʖ̯ ◔ ).

در مورد نویسنده؛ مختصر اما واجب:
گوگول یکی از برجسته‌ترین‌ نویسندگان روسیه‌ست که بر خیلی از نویسندگان مثل‌ تولستوی، داستایوفسکی، کافکا و… تاثیر داشته.
با خلق شخصیت‌های به‌یادموندنی به مخاطبینش نگاهی دقیق‌‌تر و عمیق‌تر نسبت به واقعیت‌های جامعه میده. زبان تندو‌تیزی داره و در داستان‌هاش، از خط اول شمارو درگیر میکنه و به دنبال خودش میکشونه:

شروع نمایشنامه:
+شهردار: آقایان، از شما خواستم تشریف بیاورید تا خبر خیلی بدی به اطلاعتان برسانم: یک بازرس دارد می‌آید اینجا.
-کارمان درآمد.

همین دو جمله کافیه که کلی سؤال تو ذهنمون ایجاد بشه و دوست داشته باشیم بدونیم که: چرا بازرس میاد👀؟ چرا ترسیدن؟ حالا این بازرس میاد یا نه؟ چی میشه؟ و…

حالا این موضوع با شروع جذاب رو با طنز قاطی کنید🫠. خلاصه شاهکاریه که کلی ازش لذت میبرید و باهاش میخندید؛ حالا خنده‌هایی شیرین گاهی هم تلخ! 
خوبه اینم بدونید که این داستان در شهری کوچیک اتفاق میفته و بر مبنای داستانی واقعی نوشته شده :).

خب ترکیب: اومدن بازرس + ترسیدن کارمندا + طنز شیرین و تلخ، اولین چیزی که به ذهن میاره چیه؟ فساد؛ از اقتصادی گرفته تا اخلاقی.
گوگول خیلی زیرکانه این نمایشنامه‌ی انتقادی رو‌ نوشته. از کوچک‌ترین مسائل طنز میسازه و مخاطب ازین ریزجزئیات به اوضاع خراب مسائل بزرگتر پی میبره.
یکی از دلایلی که تزار روسیه با این نمایشنامه مخالفتی نداشته، همینه :). میگه: این فقط نمایش فساد در شهری کوچیکه با نکاتی جزئی :). 

از نکات جالبی که خیلی پسندیدم این بود که بر خلاف سایر نمایشنامه‌هایی که خوندم، فقط به ذکر اسامی افراد بسنده نکرده. شخصیت‌ افراد مهم و پرتکرارش رو دقیق‌تر توضیح داده(°◡°♡).
این موضوع باعث میشه درک بهتری از اثر داشته باشیم و همینطور راحت‌تر با شخصیت‌ها، دیالوگ و هدفشون ارتباط برقرار کنیم.

این کتاب رو با ترجمه‌ی خوب آقای آبتین گلکار خوندم. توضیحاتشون در مؤخره‌ی کتاب عالی و به‌جا بود.
اقتباس ازین نمایشنامه انقدرر زیاد بود که نیاز به تحقیق فراوان داشت! فعلا که نتونستم تصمیم بگیرم کدومو ببینم😂. 



⚠️❌احتمال لو رفتن داستان:
قشنگترین قسمت داستان برام اونجایی بود که شهردار گفت: به چی می‌خندید؟ به خودتون میخندین. در جا خندم تموم شد!

چقدر تلخه که بعد از ۱۸۰سال که از نوشتن این اثر میگذره هنوزم تازه‌اس و خیلی از قسمت‌هاشو حتی ممکنه به چشم دیده باشیم😂🤦🏻‍♀️.

یک نفر رو هم مثبت توصیف نکرده بود. از کسبه‌ای که برای تحویل دادن عریضه اومده بودن تا آنا دختر شهردار.
کسبه که به طرز عجیبی سعی در ساختن یک قدیس جدید برای خودشون داشتن: با القاب بزرگ و رشوه‌های زیاد.
خود گوگول درین مورد گفته: شخصیت مثبت این نمایشنامه، خنده است.

تأکیدش روی تفاوت فرهنگی و رفتاری در افراد شهرستانی و پایتخت نشین، چقدر زیاد بود!
🌱هرچه باشد فقط در پایتخت، لحن شیک به گوشتان می‌رسد و از این غازهای شهرستانی به چشمتان نمی‌خورد. نظر شما چیست؟ درست نیست؟
اینم اگه طنز اجتماعی در نظر بگیرم بیشتر این جمله رو بخاطرم میاره که: همه‌ی کشور نادیده گرفته میشه تا پایتخت بشه پایتخت!

تیر آخر اینکه: کلا نمایشنامه در ۵ پرده اجرا شده و در ۲ مکان. اما زن شهردار ۴بار لباس عوض میکنه😂 
زن! چقدر ناپخته، پرحاشیه و سطحی بودی تو🤦🏻‍♀️
        

40

          آقای گوگول، سمبه‌ی شما در ادبیات روسیه خیلی پرزور است.
پرتره، کالسکه و حالا بازرس. هر بار که به سراغ اثری از گوگول رفتم، من را با قلمش شگفت‌زده کرد. نبوغ و خلاقیت نویسنده در آثارش مشخص است و نامش را هم تریلی هجده چرخ نمی‌تواند به دوش بکشد، پس ایشان نیاز به تعریف و تمجید من ندارد. گوگول را باید خواند و دیگران را نیز دعوت به خواندنش کرد.

بازرس نمایشنامه‌ی طنزی‌ست که گوگول در آن، خواننده را یک دل سیر ‌می‌خنداند و حین خنداندن، حرف‌هایش را نیز به گوش آن‌ها می‌رساند. 
اما در بازرس چه خبر است؟
ماجرای این نمایشنامه درباره‌ی فساد گسترده و سازمان‌یافته در ادارات دولتی روسیه است. گوگول ما را به شهری می‌برد که پر از مقامات فاسد است. آن‌ها روزی متوجه می‌شوند که دولت یک بازرس به جهت بازرسی مخفیانه به شهرشان فرستاده است. تک تک مقامات می‌ترسند و همه‌ی تلاش خود را می‌کنند تا پیش از آمدن او، روی فساد خود سرپوش بگذارند. یکی از این مقامات، متوجه مردی در مسافرخانه‌ای می‌شود که از پرداخت هزینه‌های خود امتناع می‌کند و او تصور می‌کند که فقط یک مقام بلند پایه که از پایتخت آمده می‌تواند تا این حد سرسخت باشد که از پرداختن بدهی خود سر باز بزند. او پس از دیدار این شخص به سوی سایرین می‌رود و خبر از آمدن بازرس می‌دهد، تا اینکه... .

بازرس را با ترجمه‌ی خوب و دقیق آقای آبتین گلکار خواندم.
از این ترجمه، همانند سایر کتاب‌هایی که با ترجمه‌ی ایشان خوانده‌ام راضی بودم. درد و بلای آبتین بخورد بر فرق سر آن مترجمی که به دنبال اختراع مجدد چرخ، دوره افتاده است و کتاب‌هایی که با ترجمه‌های عالی نیز در اختیار مردم است، بازترجمه می‌کند تا بلکه آتش خود را در تمام کتاب‌فروشی‌ها بر پا کند، غافل از آن‌که بر خلاف نامش یک سطل آب برای خاموش کردنش کافی‌ست.
        

30