رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

@reza.milanluei
عضویت

خرداد 1403

310 دنبال شده

121 دنبال کننده

                عمو نقاد هستم
دانشجو معلمِ  عکاس
خبرنگار دنیای کتاب‌ها
              
/amu_naghad
reza.milanluei

یادداشت‌ها

نمایش همه
رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/6/25 - 12:28

        ایده‌ی جذاب، اما اجرای افتضاح!

کتاب تل‌آویو سقوط کرد را به خاطر اسم زیبا و جالبش خریدم، آن هم بدون هیچ توصیه و پیشنهاد از فردی دیگر؛ اما حالا نه پشیمان، بلکه شدیدا ناراحتم از اینکه نویسنده نتوانسته است مسیر جذابی که در برابرش قرار گرفته است را درست و کامل ادامه دهد و به نقطه خوبی برسد.

همانطور که گفتم موضوع بی‌نقص و استثنایی است، چرا که تاکنون کتابی با این موضوع نه دیده‌ام و نه شنیده‌ام؛ شرح رنج فلسطینی‌ها در اغلب کتاب‌های این حوزه دیده می‌شود اما در کمتر کتابی می‌توان دید که چگونه این رنج‌ها به طی کردن مسیر پیروزی آن‌ها کمک می‌کند.

همانطور که گفتم، علی رغم موضوع به شدت عالی، کتاب ضعف شدید نوشتاری دارد؛ چرا که بخش‌های مختلف داستان به شدت غیرمرتبط و دور از هم است، مثلا در قسمتی از داستان می‌بینیم که افسران واحد ۱۰۰۱ برای انجام عملیات جاسوسی به دل فلسطین اشغالی می‌روند، ماموریت را انجام می‌دهند و آماده بازگشت می‌شوند که اتفاقا نویسنده هم درباره آن نوشته است که شدیدا خطرناک است، اما ناگهان در بخش بعدی کتاب شما با لحظه‌ای رو به رو می‌شوید که نیروهای خیلی وقت است برگشته‌اند و حالا به فکر زن و زندگی افتاده‌اند.

طبیعی است که بخش‌هایی این چنین را شاید خیلی نتوان پر‌رنگ کرد، حالا یا به دلیل مسائل امنیتی و یا به دلیل عدم اطلاعات نویسنده و خلاقیت او در این موضوع که در اینجا به گمان عدم خلاقیت نویسنده است که مانع این مسیر شده است.

یکی از بزرگترین مشکلات کتاب که من همواره در نقد‌های کتابی‌ام به آن توجه میکنم سرعت کتاب است؛ مثلا کل این کتاب که از لحظه حال حاضر شروع می‌شود و تا فتح فلسطین پیش می‌رود در ۱۳۰ صفحه جمع شده است و تمام! کتاب شدیدا روی دور تند است و به نظرم می‌شد این ۱۳۰ صفحه حتی تا ۵۳۰ هم طول بیابد اما حیف که هدف فقط نوشتن و شاید رفع تکلیف بوده است.

میزان توجه کتاب و نویسنده به نقاط مختلف داستان سیر مشخصی در هر کتاب دارد، مثلا کتابی سیر توصیفی دارد و هر لحظه و هر احساس یک شخصیت را مو به مو توصیف می‌کند، و یا یک کتاب سیر اطلاعاتی دارد که کمتر توصیف می‌کند و سعی می‌کند با خلق کردن صحنه‌ها و شخصیت‌ها و اتفاقات جدید مخاطب را با اطلاعات گوناگون غنی کند؛ به نظرم این کتاب ترکیبی از این دو بود، چرا که در لحظه‌ای از کتاب شما توصیفی از درد و دل‌های دختر خانم اصلی کتاب با ماه می‌بینید و در جایی دیگر نویسنده از وضعیت عملیات جاسوسی در تل‌آویو خبر می‌دهد. این موضوع می‌تواند به یک فرایند حرفه‌ای تبدیل شود اما متاسفانه نویسنده نتوانسته به درستی از آن بهره بگیرد که تا کمی باعث شلختگی کتاب شده است.

در نهایت به نظرم ارزش خواندن را دارد اما ارزش پول خرج کردن را به هیچ وجه!

پ.ن: باشد که کتاب‌هایی با این موضوعات روشن روزی به واقعیت تبدیل شوند🇸🇩!
      

6

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/6/18 - 03:08

        به شیرینی گذشته و تلخی حال

این کتاب را به محض اطلاع از فروشش در سایت شهر کتاب خریدم، به طمع اینکه شاید مانند سایر کتاب‌های منصور ضابطیان جان، پر از شیرینی، حال خوب و کنجکاوی سفر باشد؛ اما مگر در جنگ، از زبان کسی که از دست خودش یا هموطنانش خون می‌چکد، شیرینی بیرون ترواش می‌کند؟

کتاب مانند بقیه سفرنامه‌های منصور شاد و جذاب شروع می‌شود و تو منتظری که در دل سفر پیش بروی و با تجربیات جدید و همچنین گردشی تازه آشنا شوی که ناگهان آن شب نحس شروع می‌شود؛ حتی با خواندن درباره‌اش هم تن و بدنت می‌لرزد که چگونه شبانه می‌کشند و ترور می‌کنند و به خاک و خون می‌کشند مردم و سردمداران را.

ناگهان سفر رنگارنگ شاد، رنگ می‌بازد و مسافرین به آدمک‌هایی سیاه‌ سفید در میانه دنیای پرنقش و نگار استانبول تبدیل می‌شوند. چقدر خوب روایت کرده است منصور این غم و شوک ناگهانی را، تا آنجا که تو هم یادت می‌آید که‌چگونه بهت زده بودی از این اتفاق.

اما این‌ها همه در قاب منطق و عقل جور در می‌آید، و مگر چه کسی است که از حمله یک خون‌خوار به وطنش ناراحت نشود؟ اما چیزی که در بخشی از کتاب می‌بینیم و تاکنون هم نتوانسته‌ام این گره ذهنی را بگشایم، عشق و علاقه شدید این افراد و این جمع کوچک به برگشت به وطن است، آن هم وطنی زیر بمب و موشک و تهدید و ارعاب!

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:《 خبر را به بچه‌ها می‌دهم و همه جیغ می‌کشند و خوشحال می‌شوند. احساس غریبی‌ست. کدام عقل سلیمی برای رفتن زیر بمب و موشک چنین شادی می‌کند؟ اما این خاک آدم است که آدم را به سوی خود می‌کشد.》

چنین است که در قالب و چارچوب عقل نمی‌گنجد، این فرار رو به جنگ و وطن. منصور به خوبی این تصاویر را روایت کرده است، از نگرانی و دلهره خودش تا دلهره دیگران.
      

43

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/6/17 - 17:54

        بهتر است یادداشتم را با بریده‌ای از کتاب شروع کنم که به سادگی و دقت بیان کننده شرح این کتاب است:
اگر خدای‌ مهربان به ما رحم ‌نمی‌کند به خاطر آن است که امپراتور چیزی جز جنگ دوست ندارد. او تابحال خون‌ها را بیشتر به خاطر دادن تاج و تخت به برادرانش ریخته تا انقلاب بزرگمان برای رسیدن به حقوق بشر.

کتاب، نقد و هجوی قوی در مقابل جنگ و دنیای جنگ‌طلبی دیکتاتورها است که به لطف قلم خوب و دانش بالای نویسندگان در تصویرسازی صحنه‌های مختلف جنگ و همچنین مهارت کافی ایشان در به کارگیری از طنز تلخ برای بیان مشکلات این دست حکومت‌ها، کتاب را تبدیل به یک رمان خوش‌خوان می‌کند.

کتاب با وجود تاریخی بودنش که باعث می‌شود کمی مورد اقبال کمتری قرار بگیرد و همچنین تصویرسازی‌های زیاد و قوی‌ آن از لحظه لحظه‌های نبرد، آن‌قدر خوش‌خوان و روان است که تضمین می‌دهم برداشتن کتاب باعث خواندن کل آن در یک یا نهایتا دو روز می‌شود.

نقد‌های نغز و دقیق نویسنده از جنگ و احساسات و اعمال افراد درگیر در جنگ، و همچنین روایت داستان عشقی دردناک در میانه این آشوب باعث می‌شود تا به سادگی و همچنین از عمق وجود متوجه آسیب‌های ناشی از جنگ شده و پی ببریم که شخصیت داستان چگونه آرمان‌های آزادی و جمهوری‌خواهانه خود را در معرض خطر می‌بیند‌.

اما باید صادق بود که خوشبختانه داستان به گونه‌ای که انتطار داشتم پایان نیافت و به پایانی نه چندان تلخ دست یافت؛ علت تعجب کردنم و غیرمنتظره بودن این اتفاق برایم به این دلیل است که در اکثر این کتاب‌ها، چه منطبق بر واقعیت و چه غیرواقعی، پایان داستان‌ها عموما تلخ است که این بار اینگونه نبود و عاشق و معشوق نه به میزان ابتدای داستان اما باز هم در کنار یکدیگر باقی می‌مانند.

به‌ طور کل می‌توان کتاب را به هر کسی که علاقه به ادبیات ضد جنگ و همچنین یادگیری درباره تاریخ فرانسه دارد پیشنهاد کرد. این کتاب در حقیقت جلد اول یک سه جلدی است، که در این سه جلد داستان‌های افراد مختلف را در طول این جنگ‌های خانمان‌سوز  می‌خوانیم و همراه با آنها در دل تاریخ فرانسه پیش می‌رویم.

پ.ن: خواندنش شدیدا توصیه می‌شود، چرا که نویسنده آن شخصی چیره دست است و مترجمش نیز دست کمی از او ندارد، چرا که گمان نمی‌کنید که کتاب حاضر کتابی خارجی است، از بس که روان است. تقریبا می‌توانم بگویم که بی‌نقص بود و بس!
      

6

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/6/15 - 14:15

        موضوع خاص، نگارش اما تکراری!

موضوع کتاب از پمبا تا ماریانا یک موضوع کاملا خاص و منحصر به فرد است که تاکنون در کمتر و یا حتی هیچ کتابی روایت نشده است؛ موضوع کتاب، استفاده سازمان‌های اطلاعاتی بزرگ دنیا، مانند CIA یا MI6 و موساد از نیروهای ماوراء طبیعی و به اصطلاح از ما برترون  است و همانطور که گفتم با وجود حجم بالایی درگیری‌های ما در این حوزه تاکنون مطرح نشده است و احتمالا هم نخواهد شد.

نویسنده به کمک قالب رمان و داستان شروع به روایت این موضوع کرده است و در اثنای داستان ما را به دل نقاط مختلف جهان و پایگاه‌های فوق امنیتی در سرتاسر دنیا می‌برد و استفاده از قدرت اجنه و دنیای ماوراء را نشان می‌دهد؛ سفری از دل آفریقا تا شرق آسیا و حتی گوشه‌ای از ایران خودمان. نویسنده توانسته است روایت نسبتا خوبی را در لحظات حاضر در این پایگاه‌ها نشان دهد، به گونه‌ای که حس می‌کنید در گوشه‌ای از اتاق نشسته‌اید و ناظر احضار فرمانده لشکریان جن هستید.

علی‌رغم این موضوع ناب و جالب، و البته توانایی نسبی نویسنده در صحنه‌‌سازی‌های مختلف داستان، بخش‌هایی از کتاب دارای نقص‌هایی بود که خیلی هم کوچک نبودند و مطمئنا در آخر کتاب و داستان به این اشکالات پی‌ خواهید برد چرا که متاسفانه آشکار بودند.

مشکل اول در نحوه روایت و حادثه‌های داستان است، و از همه مهمتر شیوه برخورد شخصیت‌های اصلی با داستان است که شما را آزار می‌دهد؛ چرا که نویسنده در قسمت‌هایی نتوانسته است که پند و اندرزهای اخلاقی خود را در قالب داستان بگنجاند، به همین دلیل در بخش‌هایی از کتاب حس می‌کنید که با یک کتاب‌ احکام رو به رو هستید و نه یک رمان جاسوسی و فراطبیعی. به نظرم نویسنده می‌بایست به گونه‌ای ظریف‌‌تر این مسائل و نکاتی که به شدت هم مفید بودند را در میانه داستان اصلی می‌گنجاند.

با خواندن بخش‌هایی از روایت حسی سرشار از عجله ذهن شما را در بر می‌گیرد؛ حس می‌کنید که نویسنده برای اینکه هرچه سریعتر بتواند کتاب را به پایان برساند فقط در تلاش برای اتصال بخش‌های‌ مختلف داستان بوده است و بس؛ مثلا در جای جای کتاب می‌بینیم که نویسنده به دلیل کمبود اطلاعات موثق یا هر دلیل دیگری شروع به پر کردن بخش‌های مختلف داستان با احکام‌ و مسائل اعتقادی طولانی و حوصله‌ سر‌ بر کرده است که از ظرفیت مخاطب‌ خارج خواهد بود.

ای کاش می‌شد که کتاب به شکلی دقیق‌تر و مستند‌تر روایت شود، چرا که حرف زدن درباره مسائلی به این بزرگی که البته جزوی از واقعیت هم هستند، شاید به سادگی برای مخاطب قابل قبول نباشد و تواند او را متقاعد کند؛ البته چاره‌ای هم جز روایت موضوع به شیوه داستان و رمان نیست، چرا که این موضوع جدای از محرمانگی به شدت بالا، بسیار هم برای مردم هراس‌انگیز است و باعث ایجاد ترس می‌شود، حتی اگر عین واقعیت باشد.

در نهایت باید گفت که با وجود این مشکلات و اشتباهات نه چندان کم نویسنده، موضوع خاص و ناب کتاب خواندن آن را واجب می‌کند و امیدوارم که این کتاب، شروعی برای سایر کتاب‌ها در این موضوع به خصوص باشد.
      

8

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/5/18 - 10:17

        فداکاری تنها کلمه‌ای است که می‌توان در وصف این کتاب و اقداماتی که آنها را روایت می‌کند گفت، هرچند که فداکاری واژه‌ی بسیار بسیار کوچک و حقیر است در مقابل آن جانفشانی‌ها؛ جانفشانی‌هایی که شاید در آن زمان و در ابتدا کوچک و ناچیز دیده می‌شدند اما به سان چرخدنده‌های کوچک ساعت، کار بدون آن‌ها ممکن نبود.

همانطور که گفتم کسی گمان نمی‌کند که شستن لباس‌های رزمنده‌ها و مجروحین در زمان جنگ کار سخت و یا حتی مهمی باشد، اما هنگامی که در بطن ماجرا فرو می‌رویم و با واقعیت و حجم انبوه لباس‌های خونی و نشسته زمان جنگ رو‌به‌رو می‌شویم و از طرفی درمی‌یابیم که تهیه هر لباس آن هم در زمان جنگ و تحریم‌های حداکثری چقدر سخت است، ایثار این افراد برایمان بیش از پیش پر‌رنگ می‌شود.

با این همه نوع رفتار این افراد مهم‌تر از همه چیز است و بیشتر و بهتر از همه‌چیز به این امر و این فداکاری رنگ می‌بخشد؛ در سراسر کتاب با خود می‌گفتم چطور ممکن است زنی از تمام زندگی‌اش بگذرد، از فرزندانش بگذرد، از  خانه و اموالش بگذرد و در نهایت از جانش بگذرد و به رخت‌شوی‌خانه بیاید تا مبادا کار اسلام لنگ بماند.

به مانند نیرویی رزمی رفتار می‌کردند؛ تقریبا همه‌شان می‌گفتند که با شنیدن صدای بمباران و انفجار و یا با خبر شدن از عملیات‌ها اتفاقا به سمت رخت‌شوی‌خانه حرکت می‌کردند چرا که به حضورشان نیاز بیشتری داشته است؛ آدم عاقل در این اوقات فرار می‌کند و جان خودش و بچه‌ شیرخوار و حتی در مواردی تو راهی‌اش را حفظ می‌کند، اما آدم عاشق به دل خطر می‌رود و این دلبستگی‌های دنیایی را کنار می‌گذارد و البته مطمئن است که خدای آن کودک و فرزند از خودش که مادرشان باشد خیلی بزرگتر است.

نکته‌ای که بیش از همه برایم جالب بود این بود که غالب این افراد از خانواده‌های پردرآمد، حکومتی و یا حتی نظامی هم نبودند برعکس کم‌درآمد بودند، چند نفری حتی خودشان سرپرست خانوار بودند و دیگران هم به لطف درآمد بخور نمیر همسرشان از مغازه و کسب و کاری کوچک زنده بودند. همین افراد اما هنگامی که با کمبود تاید و یا وایتکس رو‌به‌رو می‌شدند خودشان با هزینه شخصی می‌رفتند، تهیه می‌کردند و دوباره می‌آمدند پای تشت‌هایی که برایشان مانند سلاح بود در برابر دشمن. این همه اگر تاثیر عشق نباشد، پس تاثیر چیست؟

عشق به امام و عشق به وطن مشوق حرکت این افراد بوده است. همانگونه که نوجوان‌ها و رزمنده‌ها برای رفتن به جبهه دست به شناسنامه و بحث با خانواده می‌بردند این افراد هم با بحث با خانواده و حتی گاهی اوقات مخفیانه خود را به رخت‌شوی‌خانه می‌رساندند و اگر لحظه‌ای جدا می‌افتادند پشیمان و ناراحت بودند و دوباره خود را می‌رساندند به آن مکان مقدس. رخت‌شوی‌خانه برایشان مقدس بود و همه بر این باور بودند که زخم از دست دادن و شهادت پدر، همسر، برادر و حتی فرزندشان را ایثار در رخت‌شوی‌خانه بود که سبک کرد والا جان می‌دادند از غم.

خیلی از این افراد اکنون درگیر بیماری‌های تنفسی و پوستی هستند که اثر وایتکس و شوینده‌های مختلف و حتی در چند مورد اثر شست‌شوی لباس‌های شیمیایی است. به لطف خانم میرعالی بود که زحمات بیان نشده این افراد دیده شد و چقدر سخت به ایشان گفتند و برایشان روایت کردند، چرا که هنوز هم از ریا فراری بودند.

پ.ن: به نظرم کتاب بی‌نقص بود یا حداقل من نقصی در آن ندیدم!
      

15

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/5/18 - 09:56

        اقدام نشر افق در چاپ کتاب‌های کلاسیک در قالب مجموعه‌های مختلف قابل ستایش و تقدیر است اما نمی‌فهمم چرا این اقدام خوب و به شدت دوست‌داشتنی را با کوتاه کردن و خلاصه کردن آن‌ها لکه‌دار کرده است! کتاب شاهزاده و گدا یکی از آن لکه‌های ننگ است برای این مجموعه، چرا که داستان و نوشته اصلی مارک‌ تواین را تبدیل کرده‌اند به بریده بریده‌هایی جدا از هم و اغلب موارد کوتاه و خلاصه که اصلا حس کتاب را به مخاطب منتقل نمی‌کند؛ تو گویی که فقط قصد کرده‌اند که اطلاعاتی کوتاه و چکیده از کل مطلب و اثر به مخاطب بدهند و  او را آگاه کنند که بله چنین کتابی هست.

همانطور که گفتم حس غرق شدن در کتاب و همراهی با شخصیت‌ها که حسی ساده و ابتدایی در هنگام خواندن کتاب است اصلا به شما دست نمی‌دهد. نمی‌فهمید چطور شاهزاده و گدا داستان‌شان به هم پیوند خورد و کی دوباره بهم برگشتند. کتاب روی دور تند است و به شما سیاهه‌ای می‌دهد از مقدار مختصری اطلاعات و بس.

خود اثر اما بسیار پرمحتوا است. نویسنده در میان صحبت‌های اقوام، گروه‌ها و طبقات مختلف به فضای زندگی، فضای فکری و حتی نوع رفتار‌های آن‌ها نیز اشاره می‌کند و به خوبی توانسته این افراد را برای یک خواننده قرن بیست و یکمی تمیز دهد و حتی نشان دهد که چگونه ظلم و ناعدالتی بر آن مملکت سایه انداخته است؛ این تصویرسازی یکی از شیرین‌تر قسمت‌های این کتاب است.

برای مثال در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: مردم گفتند مادرم جادوگر است و قاضی او را محکوم کرد که‌ زنده زنده در آتش بسوزد. آفرین بر قوانین انگلستان که او را از جهنم انگلستان نجات داد!

در این متن شدت انزجار مردم از انگلستان آن زمان و همچنین خرافات‌زدگی مردم و حتی افراد داخل در حکومت و دربار همچون قاضی نیز مشخص می‌شود و این هنر نویسنده است که این‌ها را در قالب گفت‌و گو و همچنین تاریخچه افراد مختلف نقل می‌کند که خواننده باید آن را از میان متن واکاوی و جستجو کند، نه اینکه مستقیم و بی پرده با آن مواجه شود.

پ.ن: هرچقدر گشتم، نتوانستم نسخه کامل و کوتاه‌نشده این کتاب را پیدا کنم؛ شما نشر و یا سایتی را سراغ دارید که کتاب همراه با متن کامل آن‌ها را به فروش گذاشته باشد؟

      

8

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/5/18 - 09:42

        تقابل خیر و شر پیرنگی است که در اکثر کتاب‌های کلاسیک دیده می‌شود؛ خیر و شر هر بار در لباس و ظاهری جداگانه و متفاوت از قبل به مبارزه با یکدیگر می‌پردازند و کشمکش آن‌ها داستان را شکل می‌دهند و در نهایت و در اغلب اوقات شر از بین می‌رود و خیر به پیروزی می‌رسد.

کتاب تصویر دوریان گری هم چنین پیرنگی دارد. کتاب سرنوشت و زندگی شخصی محترم و نجیب به نام دوریان گریرا روایت می‌کند که چگونه از هم‌نشینی با دو دوست خود و البته شنیدن حرف‌ها و سخنانی متحول می‌شود و تغییری می‌کند که ابدا جبران‌پذیر نیست.

کتاب نثر خوب و روانی داره و تصویرسازی‌های نویسنده از ظاهر، رفتار و همچنین موقعیت شخصیت‌ها و مکان‌ها به خوبی در میان سایر اجزای متن قرار گرفته است. در میان صحبت‌های عامیانه شخصیت‌ها، نویسنده تفکرات و حرف‌هایی عمیق و تاحدی فلسفی نقل کرده است که کمی متن را سنگین می‌کند خصوصا که در قالب مکالمه بین دو فرد است و همین باعث چندپارگی و تکه تکه شدن آن می‌شود که فهمیدن آن‌ها را کمی دشوار می‌کند.

یکی از نقص‌هایی که تازه متوجه آن شده‌ام این است که کتاب‌های کلاسیکی که نشر افق به چاپ رسانده است متن کوتاه شده و خلاصه کتاب‌های کلاسیک اصلی هستند؛ این مسئله باعث ناراحتی شدید من شد چرا که دوست داشتم اصل کتاب را بخوانم، به این دلیل که در آثار کلاسیک خود متن کامل و تمام نوشته‌های نویسنده جزو هنر او به شمار می‌رود و باید مورد سنجش خواننده قرار گیرد؛ بنابراین شروع به جستجو در سایت‌ها کردم و متاسفانه به نتایجی زیادی نرسیدم. اغلب سایت‌ها فقط چندتا از کتاب‌های کلاسیک را داشتند که معمولا همان کتاب‌های معروف بود. به این خاطر گفتم دست به دامن شما بشوم و بپرسم که شما این کتاب‌ها را از چه نشری‌ می‌خرید؟

پ.ن: حس میکنم این مشکل از کتاب منتشر شده توسط این نشر باشد، اما کتاب خیلی زود تمام شد؛ فکر میکنم نویسنده فقط قصد داشته هرچه سریعتر پایان و عاقبت دوریان را برای ما افشا کند، و ابدا به عمق فرورفتگی دوریان در شر و جرائم مختلف او را تصویر نمی‌کند(هرچند که طبیعی است و نباید هم تصویر کند، اما می‌توان کمی‌ آن را برای مخاطب روشن‌تر کند)

پ.ن.۲: فکر می‌کنم دیگر در کتاب‌های جدید چنین پیرنگی و تقابلی میان خیر و شر را مشاهده نکنیم یا حداقل خیلی کمتر مشاهده کنیم برخلاف اکثر کتاب‌های کلاسیک که در لحظه لحظه آن‌ها این موضوع را می‌بینیم!
      

27

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/4/18 - 00:47

        باید اعتراف کنم که دیدی که این کتاب به من داد تا چندین روز باعث نگاه شک برانگیز و کنجکاو من در صورت انسان‌های اطرافم شد!
با توضیح ساده و جذاب ‌فروشنده نشر در نمایشگاه کتاب خریدمش، و البته که خرید خوبی بود و به شدت هم از آن راضی هستم؛ فرض کنید یکی از رمان‌های علمی‌تخیلی معروف جهان را در دست دارید( همانند ژول ورن، اما با فضای کمی ترسناک و دلهره‌آور) و همزمان هم در بین سطر‌های کتاب به دنبال فلسفه‌ای می‌گردید که نویسنده آن را به خوبی در آن میان گنجانده است و با کمی ریز شدن در مفهوم میتوانی به آن دست پیدا کنی. از نکته‌های دلچسب این کتاب همین بس است که این فلسفه در میان سطرهای کتاب است و مخفی نیست، اما تابلو و آشکار و البته سنگین هم نیست. دیدی که نویسنده نسبت به حیوانات انسان‌نما دارد و دیدی که مورو، دانشمند خلاق اما کمی سنگ‌دل داستان نسبت به آن‌ها و نسبت به تولید آن‌ها دارد باعث نوعی جهان‌بینی و دید خاص در شما می‌شود که همانطور که اعتراف کردم تا چند روز در من باقی می‌ماند و انسان‌های طرف را همچون حیواناتی می‌دیدم که راه و رسم انسان بودن را آموخته و ادامه می‌دهند، و هرچه که بیشتر در کتاب جلو می‌رفتم و به قیاس آن با مشکلات و حوادث انسان یا بهتر است بگویم برخی انسان‌ها و برخی انسان‌نما‌ها در زندگی بر‌ می‌خوردم می‌فهمیدم که دید کتاب خیلی هم بی‌راه نیست، چرا که به راستی همه ما همان شیوه‌ انحطاطی را در حوادث طی خواهیم کرد که مورو از آن می‌ترسید و تلاش می‌کرد جلوگیری کند که مبادا حیوانات انسان‌نما و دست آموزش به آن دچار نشوند‌.
قلم نویسنده جذاب است و تصویرگری‌هایش بی‌نظیر است، به گونه‌ای که تک تک چهره‌ها را تصویر می‌کند و ساختن‌ آن‌ها در خیال کار سنگینی نیست، به علاوه اینکه نویسنده این مطالب فلسفی را به گونه‌ای زیبا و موزون در میانه مکالمات مورو و دیگر شخصیت‌ها نقل می‌کند، اما کمی سکوت و آرام خواندن برای درک و فهمیدن بعضی از آن‌ها شاید لازم باشد البته. از عیب‌های کتاب شاید بتوان به پایان‌بندی آن اشاره کرد که احساسی که به خواننده منتقل می‌کند حس عجله و پایان سریع و هول هولکی آن است که سعی در سریع جمع کردن آن دارد، نمی‌دانم شاید انتظارات من بالا باشد!
      

43

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/4/15 - 14:42

        چیزی که در مورد این کتابدر یکی از سایت‌ها خواندم، این بود که این کتاب جنگ را توصیف کرده است و من هم به همین امید خریدمش، اما وقتی کتاب را شروع کردم نظرم کاملا عوض شد و الان با تمام کردنش، باید اصلاح کنم که:
این کتاب توصیفی از عشق است، از انواع عشق، که یکی از برجسته ترین آنها عشق به وطن است اما انواع دیگه ای هم دارد:
عشق یونس و پریسا بهم دیگر
عشق نیما به وطن و عشق سحر به نیما
عشق ناکام محمد علی خان به خانباجی
عشق خانباجی به بچه ها
عشق مرلین مونرو به نامزدش
و حتی عشق دروغین صدام به سمیرا و ساجده
که هرکدام داستان متفاوت اما مرتبط با هم دیگر دارند و در کنار هم روایت می‌شوند و در انتهای داستان، جایی که قصه عشق این افراد به اتمام می‌رسد، می‌شود عشق واقعی را در این بین پیدا کرد، با این وجود قصه این کتاب از جایی شروع می‌شود که تعادل بهم می‌خورد.
یکی از بهترین قصه های این کتاب همانطور که گفتم قصه نیما و سحر و وطن است، وطنی که عشق‌شان را برای آن، همراه با خودشان به خاک می‌برند.
      

6

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/4/15 - 14:38

        پ.ن: این یادداشت راباید دو یا سه قبل، زمانی که هنوز از مولفه‌های نقد یک کتاب چیزی نمی‌دانستم، در کانال تلگرامم نوشتم؛ به سرم زد اینجا هم بنویسمش.

شاید یکی از بهترین کتاب‌هایی است، از بین معدود کتاب هایی که انقلاب اسلامی را در آیینه رمان به تصویر کشیده‌اند. نویسنده به طرز ماهرانه‌ای داستان شخصیت اصلی، سرهنگ را، با داستان درگیری‌های سیاسی انقلاب مرتبط می‌کند؛ داستان سرهنگ و اتفاقات سیاسی شبیه دو خط مستقیم نزدیک بهم است که درکنار هم می‌گذرند و برخوردی هم باهم ندارند، تا اینکه در جایی از داستان دو خط بهم پیوند می‌خورند و قصه شکل جدیدی می‌گیرد که تا آخر کتاب ادامه میابد.
سرهنگ که ۱۰ سالی است از ارتش اخراج شده در گوشه‌ای از خیابان لاله زار قند و شکر فروشی دارد و زندگی خود را بدین شکل می‌گذراند و بعد از اخراج از ارتش دیگر مبارزه را کنار گذاشته است تا اینکه اتفاقاتی باعث می‌شود که دوباره  به بازی برگردد و وارد ماجرا بشود!
همانطور که گفتم زیبایی داستان به شکلی است که تعادل کاملا حفظ شده و به همان اندازه که نویسنده به انقلاب و اتفاقات آن زمان توجه میکند به زندگی روتین سرهنگ هم فکر میکند و شاید بیشتر حتی بیشتر از اتفاقات جامعه هم به آن فکر می‌کند.
      

3

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/4/15 - 13:59

        کتاب خوب اما کمی نامطمئن و غیرقابل اعتماد بود؛ مطالبی که به عنوان برنامه‌های بریتانیا برای نابودی و شکست کشورهای اسلامی و دین اسلام عنوان کرده‌ بود مملوس و مشخص بودند، تو گویی که در دنیای حال هم همفری هست و در حال اجرای‌ آن‌ها است، اینقدر که شبیه واقعیت بود؛ اما بعضی از مسائل و طرح‌هایش هم به همان اندازه غیرواقعی یا حداقل سخت‌باور بود، مانند آن قسمت که از وجود مدل‌های افراد مهم صحبت می‌کرد.

نکته دیگری که کمی مرا آزار می‌داد دید نامناسب و خصمانه مترجم ترک زبان و اهل سنت کتاب نسبت به شیعیان و علی الخصوص ایرانیان بود، چنان که در کتاب می‌بینیم که چگونه از برادران اهل سنت تعریف می‌کند و از شیعیانی که در آن زمان در اوج خود بودند و در دنیای علم و حکمت حرف اول را می‌زدند بد و غیرمنصفانه می‌گوید، شاید بخش‌هایی درست باشد اما قطعا همه‌ آن هم صحیح نیست.

در نهایت می‌توان گفت که کتاب منبع خوبی برای اطلاع از برنامه‌های بریتانیا است و چقدر خوب تاریخچه و نحوه شکل‌گیری وهابیت را نیز شرح داده بود، اما اگر منصفانه نگاه کنیم کمی در اعتبار و سندیت برخی گفته‌هایش جای شک وجود دارد.

پ.ن: کتاب ترجمه شده نسخه ترجمه شده ترکی آن از نسخه اصل است.(انگلیسی>ترکی>فارسی ،چون که خیلی سخت بود توصیح دادنش😅) 
      

2

رضا میلانلویی

رضا میلانلویی

1404/4/14 - 15:45

        عطا صفوی مردی بود که یاد وطن را در لحظه لحظه غم‌ها و درد‌ها و حوادثی که برایش رخ داده است، می‌توان دید و حس کرد، اما افسوس که این همه سختی و اتفاق، حتی هنگامی‌ که دوباره به ایران برگشت نیز، دست از سر او برنداشتند و نگذاشتند آب خوسی از گلوی این مرد پائین برود.
کتاب شرح درد است، درد دوری از وطن، درد سختی‌ کار( شما بخوانید بیگاری) در زیر دست مشتی خدا و انسان نشناس، درد بی‌محلی هموطن به هموطن و در نهایت  درد زندگی و مرگ در غربت. البته او همچنان امیدوار بود، همچنان استوار و همچنان عاشق وطنی که شاید او را پس زده بود و دیگر نمی‌پذیرفتش.
نصیحت‌هایی که می‌کند از اعماق دل است، از اینکه می‌دید جوانانی مانند خودش، به خیالی باطل، در پی سیستم و حکومتی افتاده‌اند که چیزی جز طبل تو خالی نیست. او که خود مسیری مشابه را طی کرده بود، با دیدن این افراد درد جهل و بی‌خبری را از تک تک سلول‌ها و تک تک زخم‌های یادگاری حکومت کمونیستی حس می‌کرد.
فردی در نقد کتاب گفته بود که نویسنده نامه‌ها را نقل نکرده است، بلکه عینا آورده است؛ این البته به نظر من عیب و مشکل که نیست بلکه خوب هم هست، چرا که این کار باعث می‌شود کتاب فقط مشتی اطلاعات از یک زندان و اردوگاه کار نباشد و یا صرفا شرح حال و زندگی نامه یک فرد نباشد؛ در اثنای این نامه‌ها و در میان تک تک کلمات آن می‌توان ذره ذره احساس عطا را حس کرد، اینکه چگونه با نهایت احساس و محبتش نویسنده را خطاب می‌کند و از درد‌هایش و از اشتباهش در پیروی از کمونیسم می‌گوید و از نگرانی‌ای می‌گوید که فکرش را می‌آزارد که مبادا جوان دیگری به این راه کشیده شود و او وظیفه‌اش در اطلاع رسانی و آگاه کردن آن جوان انجام نداده باشد؛ برای همین است که می‌گویم آوردن آن نامه‌ها بهتر از نقل کردن‌شان است.

پ.ن: امتیاز کامل می‌دهم چرا که غلط‌های نگارشی آن در حداقل حالت ممکن بود، چاپ و جنس کاغذ و جلد آن بی‌نقص بود و در نهایت موضوع آن عجیب، خاص و تکرارناشدنی بود که مطمئنم نمی‌توانم آن را در جای دیگری پیدا کنم.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.