یادداشت محمد مهدی
باسمه 🤦♂️ پایاننامه؛ نگارش، اصلاح، هماهنگی دفاع، خود دفاع... تا همینجاش هم هفت پشتم اومد جلوی چشمم! 🔰 در شرایطی که یکی از عجیبترین فشارهای روحی تا حال حاضر عمرم رو تجربه میکردم، تصمیم گرفتم تا جای ممکن انتخابهای متفاوتی داشته باشم: رفتم به سمت ادبیات روس (که همواره به خاطر ویژگیهاش ازش میترسم). رفتم به سمت نمایشنامه (که میدونستم انتخاب اولم نیست). رفتم به سمت کتاب صوتی (که حتی توی گرونیهای کتاب چاپی هم هیچوقت اولویتم نبوده). رفتم به سمت موازی خوانی (که هرگز از من برنمیاد). 🔰 خلاصه همه اینا با هم رسید به کتاب صوتی از نمایشنامه بازرس جناب گوگول. صد البته طنز هم بیشتر به درد اینجور ایام میخورد. راهروهای دانشکده، پشت دفتر اساتید، مسیر دانشگاه و خونه و قبل خواب؛ با اینکه طولانی نبود، کم کم گوش میدادم و میگذروندم... 🔰 دیوانسالاری عریض و طویل و ناکارآمدی روسی، همواره در آثار ادبی این سرزمین به نقد کشیده شده که این کتاب هم یکی از مشهورترین مواردش هست. داستان ساده و سرراست، بدون پیچیدگی و تا حدی بامزه (خوشمزگیهای صداپیشگان هم بیتأثیر نیست البته). راه بنداز بود خلاصه. 🔰 یه چیزی برام بیش از پیش ثابت شد که هرچقدر هم یه اثر در یه قالب فوقالعاده باشه، تا با خود اون قالب ارتباط خوب برقرار نکنی نمیتونی از خود اثر هم لذت ببری! درک میکنم که اثر جالبی بوده؛ اما چون قالب نمایشنامه برام جذابیت نداره، اینقدر هم نمیتونم لذت ببرم. متأسفانه فقط همین هم نیست و قالب شعر هم برام همچین مسئلهای داره! شعر میخونم و ممکنه دوست هم داشته باشم؛ ولی میبینم یه رفیق شعر دوستم ارتباطی باهاش میگیره که به هیچ وجه از من برنمیاد... ☑️ به هر حال انتخاب نرم و مهربونی هست اگه شما هم در نقطه آغاز هر کدوم از اون مواردی هستین که اول یادداشت گفتم. امیدوارم شما لذت بیشتری ببرین. ❤️
31
(0/1000)
moonchild
1402/11/30
2