یادداشت سورینام

سورینام

سورینام

دیروز

        کتاب "بازرس" از گوگول یه نمایشنامهٔ کمدی است که درعین‌حال فضای تلخی را بازگو می کند. داستان درباره‌ی فساد اداری مسئولان در یک شهر کوچک در روسیهٔ قدیم می‌گذرد. در این داستان، یک انسان معمولی، اشتباها به‌جای بازرسِ مخفیِ دولت در نظر گرفته می‌شود و تمام مقام‌های شهر، از شهردار تا پاسبان و معلم، از او می‌ترسند و خواهان این هستند که خود را آدم‌های درستکاری نشان بدهند تا از خشم بازرس در امان باشند. گوگول با طنز سیاهش نشان می‌دهد که  چطور سیستم فاسد، آدم ها را مجبور می‌کند دروغ بگویند و رشوه بدهند تا موقعیتشان حفظ شود. اما نکتهٔ جالب این است که مردم عادی، یعنی همان طبقهٔ ضعیف، هم این کار را انجام می‌دهند. فقط در طبقه اجتماعی پایین تری قرار دارند. و اگر به جایگاه های بالاتری برسند،فساد جدیدتری را آغاز می‌کنند. برای مثال همسر شهردار از اینکه توانسته سر بازرس را کلاه بگذارد و دختر خود را به نوعی به عقد او درآورد، خوشحال است. زیرا طبقه اجتماعی او در حال تغییر است. و حالا می‌تواند راحت تر بر بقیه چیرگی کند. گوگول به نوعی ساختار حاکم در نظام های سرمایه داری فعلی را نقد می‌کند. شاید انسان ها در جستجوی آزادی و برابری باشند اما ته قلب خود، نمی‌توانند خود را برتر از دیگران نبینند. 
      
16

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.