معرفی کتاب خاطرات پزشک جوان اثر میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف مترجم فهیمه توزنده جانی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
17
خواندهام
236
خواهم خواند
118
توضیحات
در سورتمه از جایم بلند شدم به اطراف نگاهی انداختم. صدای عجیب، غمگین و خشنی در جایی درتاریکی به گوش رسید و سپس به سرعت خاموش شد. نمیدانم چرا ناگهان احساس ناخوشایندی وجودم را فرا گرفت و یاد مباشر افتادم و اینکه اکنون در حالی که سرش را در دستانش نگه داشته چقدر دلتنگ است. در امتداد دست راستم ناگهان لکه سیاهی را تشخیص دادم ناگهان لکه بزرگتر شد به اندازه یک گربه سیاه و سپس بزرگتر و بزرگتر. آتش نشان به من نگاهی انداخت، فکش به لرزه افتاده بود. پرسید: دیدید دکتر؟ آهی کشیدم، به خود می گفتم: «همه چیز روبراه می شود»...
بریدۀ کتابهای مرتبط به خاطرات پزشک جوان
نمایش همهلیستهای مرتبط به خاطرات پزشک جوان
یادداشتها