اثری در شناساندن فضای حاکم بر اشعار سپهری .
به نظرم نکات خیلی خوبی داشت حداقل برای من که وقتی اشعار نو را میخواندم به دلیل آنکه وزن و آهنگین بودن کلام نظم را نداشت از آن لذت و برداشت مفهومی نداشتم.
سپهری یک عارف و طبیعت گرای به تمام معنا است طبیعت گرا از این چشم انداز که گویی روحش را با طبیعت سرشته است و برای درک کلامش باید بارها و بارها خواندش تا به آن نگاه عرفانی مدنظر شاعر نزدیک شد.
یک بخشی از کتاب هم که به تطور حال درونی و دگرگونی جهانبینی شاعر در اشعارش میپردازد واقعا جالب هست ونشان میدهد که سپهری برخلاف بقیه روشنفکران بعد از آنکه با سرشت سوگناک هستی مواجه میشود چه رفتاری را نمایش میدهد و چگونه به اصطلاح با هستی دست آشتی میدهد و سعی میکند که از این فرصت اندکی که دارد کمال استفاده و فیض را ببرد:
زندگی تر شدن پی در پی/ زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است.
حقیقتا در جهان پرهیاهوی امروز نیازمند بازگشت به نگاه سپهری و قرار گرفتن در سپهر سپهری هستیم.