بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

یوال نوح هاراری و 3 نفر دیگر
3.8
29 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

61

خواهم خواند

65

جنگ بر می افتداحتمال خودکشی بیش از کشته شدن در جنگ خواهد بود قحطی ناپدید می شودخطر چاقی بشر را بیش از گرسنگی تهدید می کندمرگ چیزی جز یک مشکل فنی نیست برابری از میان می رود - پایندگی وارد می شودآینده برای ما چه در بر دارد؟مرحله بعدی تکامل همین استانسان خردمند نشان داد که از کجا آمده ایمانسان خداگونه نشان می دهد که به کجا می رویم

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

یادداشت‌های مرتبط به انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده

            انسان خداگونه، ادامه‌ای بر انسان خردمند.
.
انسان خداگونه در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و نویسنده در ادامه‌ی کتاب انسان خردمند (که تاریخ گذشته‌ی بشر را مورد بررسی قرار می‌داد)، با نگاهی به آینده‌ی بشر «احتمالات» پیش رو را بررسی کرد.
از عبارت «احتمالات» استفاده کردم، چون نویسنده معتقد است که همه سناریوهایی را که در این کتاب بررسی می‌کند، باید به عنوان امکان و احتمال در نظر گرفت، نه پیش‌گویی. هراری مخاطب را با بمب اتمی حاوی اطلاعات بمباران می‌کند و در این بین راه را برای خودش کاملاً باز می‌گذارد. مثلاً می‌گوید «وقتی فناوری ما را قادر سازد فکر و ذهن انسان را از نو طراحی کنیم، انسان خردمند ناپدید خواهد شد و تاریخ بشر به پایان خواهد رسید.»
هم‌اکنون انسان‌های زیادی هستند که برای نجات بشر از آسیب‌های پیشرفت بی‌رویه تکنولوژی می‌کوشند. پس نویسنده می‌تواند بگوید من گفتم وقتی که اوضاع فلان و بهمان شود، اما نگفتم حتماً فلان و بهمان خواهد شد!
این یکی از زیرکی‌های هراری تاریخ‌دان در نگارش این کتاب است که برای من واقعاً قابل تحسین بود.
.
اما حرف حسابِ این کتاب چیست؟
هراری دنبال پاسخی برای این ۳ پرسش می‌گردد: ۱- آیا به راستی موجودات زنده الگوریتم‌اند و آیا زندگی فقط پردازش اطلاعات است؟
۲- کدام یک ارزشمندتر است؟ هوش یا شعور/ آگاهی؟
۳- زمانی‌که الگوریتم‌های فاقد شعور/آگاهی اما بسیار هوشمند ما را بهتر از خودمان بشناسند،‌ چه بر سر جامعه و سیاست و زندگی روزمره می‌آید؟
.
هراری بررسی می‌کند که بشریت چگونه در آستانه یک انقلاب و یک دوره جدید است. دوره‌ای که در آن انسان‌ها مانند خدایان خواهند شد. قدرت کنترل تکامل خود را در دست گرفته و حتی اشکال جدیدی از زندگی ارائه خواهند‌ کرد. او چالش‌ها و فرصت‌هایی که هوش مصنوعی، بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی به وجود آورده (و خواهند آورد) را بررسی و به مو شکافی اثرات آن‌ها بر زندگی فرد و جامعه می‌پردازد.
او از نظر فلسفی هم به موضوع می‌پردازد و معنای انسان بودن را هم مورد بررسی قرار می‌دهد. او معتقد است باید مفاهیم سنتی آزادی و برابری، با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژی، بازنگری شود و احتمال می‌دهد این پیشرفت به ظهور ادیان و ایدئولوژی‌های جدیدی منجر شوند.
به همین منظور او در جایی از کتاب می‌گوید:
«از خود بپرسید: تاثیرگذارترین کشف یا آفرینش یا نوآوریِ قرن بیستم چه بود؟ سوال سختی‌‌ست، چون به راحتی نمی‌توان در میان فهرستی بلند بالا دست به انتخاب زد. فهرستی شامل کشفیات علمی مانند آنتی‌بیوتیک، نوآوری‌های مربوط به حوزه فناوری مانند ابداع کامپیوتر و آفرینش‌های ایدئولوژیک مانند فمینیسم. حالا از خود بپرسید: تاثیرگذارترین کشف یا آفرینش یا نوآوریِ ادیان قدیمی مانند اسلام و مسیحیت در قرن بیستم چه بود؟ این هم سوال بسیار سختی است، زیرا گزینه‌ها اندک‌اند. کشیش‌ها و خاخام‌ها و مفتی‌ها در قرن بیستم چه چیزی کشف کردند که بتوان در کنار آنتی‌بیوتیک و کامپیوتر و فمینیسم از آن یاد کرد؟ بعد از اینکه در این دو سوال خوب تامل کردید، ببینید به نظر شما تغییرات بزرگ قرن بیست و یکم از کجا سر بر می‌آورند: از دولت اسلامیِ عراق و شام، یا گوگل؟ درست است که داعش می‌داند چطور ویدئوهایش را در یوتیوب به اشتراک بگذارد، اما جز صنعت شکنجه چند کسب و کار جدید دیگر اخیراً در سوریه یا عراق به راه افتاده است؟»
در سراسر کتاب، هراری علاوه بر نمایان کردن رویکرد ضد دینی خود، خوانندگان را به چالش می‌کشد تا مفروضات خود را در مورد ماهیت بشریت زیر سوال ببرند و پیامد‌های فناوری‌های نوظهور را برای آینده فردی و جمعی در نظر بگیرند. او همچنین زمینه‌ای تاریخی برای این تحولات فراهم می‌کند و سیر تکامل جامعه بشری را از ابتدایی‌ترین منشأ آن تا امروز دنبال می‌کند.
در مجموع کتاب انسان خداگونه کتابی قابل تامل و تفکر است که چشم‌اندازی منحصر به فرد از آینده بشریت ارائه می‌دهد. چه به علم، چه به فلسفه یا آینده بشر علاقه‌مند باشید، این کتاب مطمئناً افکار شما را تحریک کرده و فرضیات شما را در مورد معنای انسان بودن به چالش می‌کشد.
          
کاظمی

1402/05/19

            انسان خداگونه، کتابی درباره آینده بشر با فناوری و نانو فناوری های هوش مصنوعی ، اندام و لباسهای پوشیدنی، و تکامل ذهنی و ارتقای سلامتیه عده ایی خاص از مردم به عنوان گونه انسان خردمند ارتقا یافته ( ابرانسان)، است.
مطالبی که خواهید خواند چیزی شبیه به فیلم 'فرا ماشین' است.اگر به قدرت تخیل بشر علاقه مندید، و از ایده های نو استقبال می کنید؛ چنانچه میخواهید بدانید پژوهشگران و اندیشمندان و مخترعین دنیا چه آینده ایی برای تکنولوژی متصور هستند، این کتاب را بخوانید.اگر بودجه تهیه کتاب را نداشتید فیلم های مربوط به هوش مصنوعی از جمله Lucy، ex machina، matrix، میانبری سریع تر برای دانستن محتوای کتاب است.
هرچند با ایدئولوژی نویسنده به شدت مخالفم  و معتقدم استدلالهای مطرح شده در کتاب بسیار ضعیف و پر از سفسطه و مغلطه است، اما معتقدم جوان مسلمان شیعه نه تنها نباید از پیشرفتهای علمی تکنولوژی عقب بماند، بلکه باید در اینگونه مباحث پیشرو باشد. چرا که قوانین حاکم بر هوش مصنوعی در دست خالقان آن خواهد بود.این کتاب به شما صرفا ایده می دهد.
مواردی که نویسنده سعی دارد در زرورق آسودگی خیال پس از اطمینان به تصمیمات هوش مصنوعی به انسان القا کند، زندگی برده واری مثل دام و طیور در آغل های پرورشی است. متکی شدن به غرب در زمینه هوش مصنوعی چنین پیامدی به همراه دارد آیا برای پذیرش چنین یوغی امادگی دارید؟
در عین حال سوالاتی در کتاب مطرح می شود، به خصوص سه سوال پایانی کتاب، که میتوان به عنوان چالش به آن نگاه کرد و به دنبال پاسخ بود.
          
            موضوع کتاب در مورد قدرتمند شدن انسان در آینده است. البته نویسنده به دنبال تخیل کردن آینده نیست و با بیان پیشرفت‌های انسان، تلاش می‌کند که تصویری از آینده ارائه دهد. از طرف دیگر، نویسنده سعی نمی‌کند آینده جذاب یا حتی ترسناکی را تصویر کند. در جهان‌بینی او، آینده‌ای که در حال آمدن است، در مورد همه انسان‌ها نیست. در واقع بسیاری از انسان‌ها ارزش خود را از دست می‌دهند و گروهی هم، چنان قدرت می‌یابند که ممکن است با بقیه انسان‌ها مثل حیوان رفتار کنند.

نویسنده به هیچ دینی اعتقاد ندارد. او حتی دموکراسی و حقوق بشر را هم ادیان ساخته دست انسان می‌داند و فکر می‌کند که اینها برای دوره‌ای بودند که ارزشمند بودن تک‌تک انسان‌ها، لازمه توسعه بود. نویسنده با بیشتر باورهای تک‌تک مردم دنیا مخالف است. به نظر او آزادی و اختیار وجود ندارد. او حتی وجود «خود»‌ را هم باور نمی‌کند. استدالال‌های نویسنده برای تمامی این موارد بسیار لذت‌بخش و شنیدنی است.

با بسیاری از حرف‌ها نویسنده مخالف هستم ولی این کتاب جزء معدود کتاب‌هایی بود که واقعا دوست داشتم تمام نشود و حالا حیفم می‌آید که خواندمش. این نکات را از کتاب یادداشت کردم که فراموش نکنم:

+ مبارزه چندین هزار ساله انسان با قحطی، بیماری و جنگ
+ نبرد نهایی با مرگ 
+ جستجوی شادکامی مداوم
+ لذت‌هایی که تا به آنها می‌رسی از دست می‌روند
+ خدا شدن
+ انتخاب برترین ترکیب ژن فرزند
+ ارتقای ژن انسان که معمولا با درمان بیماری‌ها شروع می‌شود
+ خواندن تاریخ رهایی‌بخش است مثل تاریخ چمن جلوی خانه
+ رابطه انسان نخستین با حیوانات در مقایسه با حالا 
+ در نظر نگرفتن احساسات حیوانات و جدا کردن مادر از فرزند
+ معامله بین انسان و خدا در مورد طبیعت
+ آمار بسیار بالای اعتقاد به خدا در تکامل بشر
+ فایده وجود احساسات و عواطف برای تکامل بشر معلوم نیست
+ تشبیه مغز و ذهن به موتور بخار و کامپیوتر
+ همکاری رمز موفقیت نوع بشر و انسان در تاریخ 
+ تناقض میان رفتار جمعی و رفتار فردی انسان‌ها مثلا در تقسیم کردن پول
+ اینکه امروز جنگ سرد، کمونیسم و ... به نظر ما احمقانه می‌رسند و شاید صد سال بعد دموکراسی و حقوق بشر هم همینطور باشند
+ کروکودیل خوش شانسی که خدا شد
+ ادیان ساخته بشر که ادعای شناسایی قوانین طبیعت را دارند مثل کمونیسم و حقوق بشر
+ بررسی ادعای آسمانی بودن تورات
+ علم به دنبال قدرت است و در خدمت دین اومانیسم قرار گرفته است
+ ایمان به رشد اقتصادی و اینکه با بدست آوردن چیزهای بیشتر، مشکلات حل می‌شوند
+ کشتی نوح مدرن که ما را از زمین در حال نابود شدن نجات می‌دهد
+ هر چیزی که حس می‌کنم خوب است، خوب است و هر چیزی که حس می‌کنم بد است، بد است
+ تضاد خواسته‌های گروه‌هایی از مردم مثلا ملت‌ها را چه کنیم؟
+ رشد کمونیسم در قرن بیستم و اینکه داشت دنیا را می‌گرفت و اینکه لیبرالیسم محدود شده بود به آمریکا و اروپا و همپیمانان دیکتاتورشان مثل شاه‌ها و ژنرال‌ها
+ اینکه بمب اتم لیبرالیسم را نجات داد و اگرنه جهان داشت سوسیالیست می‌شد
+ اگر درستی و خوبی رفتارها را بر اساس اینکه در مورد آنها چه حسی داریم، می‌فهمیم و قرصی وجود داشته باشد که احساس ما را عوض کند، درستی کارها چه معنایی دارد؟
+ اگر دموکراسی خوب است و بهترین انتخاب، انتخاب مردم است، اگر نظر مردم با تبلیغات تغییر کند، انتخاب مردم چه ارزشی دارد
+ موشی که با کنترل از راه دور برای او مشخص می‌کنیم که الان دوست دارد بپرد
+ تراشه‌ای که در مغز می‌گذاریم و احساس افسردگی را کلا خاموش می‌کند
+ کلاهی که روی سر می‌گذاریم و تردیدهایمان را رفع می‌کند و متمرکز می‌شویم و ابرقهرمان می‌شویم
+ بی‌معنی شدن اختیار انسان وقتی راهی وجود دارد که به طور مستقیم مشخص کند که ما چه چیزی را دوست داریم
+ هر طرف مغز می‌خواهد در آینده کار متفاوتی برای خودش داشته باشد!
+ خودی که تجربه می‌کند و خودی که روایت می‌کند
+ در روایت ما از گذشته، فقط میانگین تجربه قله و پایان اهمیت دارد و مثلا مدت زمان مهم نیست
+ شکلاتی که دکترها بعد از درمان به بچه‌ها می‌دهند، تجربه پایان را تغییر می‌دهد
+ با کمک فناوری آنقدر زنده می‌مانیم که «خودمان» از هم می‌پاشد و مضمحل می‌شود. یعنی دیگر مجموعه‌ای از اجزای ناکارآمد هستیم و یک فرد نیستیم
+ آزادی و اختیارمان را با کمال میل و از روی راحت‌طلبی و برای زندگی بهتر، تقدیم شرکت‌های بزرگ می‌کنیم. این آزادی و اختیار چطور با ارزش است وقتی خودمان به آسانی از آن می‌گذریم
+ مجله روانشناسی دانشجویان روانشناسی 
+ ادراک خفاش‌ها از جهان و آهنگ‌هایی که وال‌ها تولید می‌کنند و دیگر وال‌ها با صدها کیلومتر فاصله آنها را تکرار می‌کنند 
+ بوی ترس و شوق
+ فناوری کنترل تمایلات و اینکه دیگر صدای درونی ما هیچ واقعیتی ندارد و معنای زندگی را تعیین نمی‌کند
+ دنیای فرمانروایی داده‌ها (پرستش داده‌ها)
+ دانه‌های گندمی که راهی سیبری شدند تا نسل بعدشان در مقابل سرما مقاوم باشد
+ انتخابات، مجلس و شوراهای انسانی شاید دیگر سرعت لازم برای تصمیم‌گیری‌های مورد نیاز را نداشته باشند. قبلاً سرعت‌شان خوب بود و بهتر از دیکتاتورها تصمیم می‌گرفتند.
+ حق آزادی اطلاعات
+ ما تبدیل به پردازنده شدیم مثلا در ویکی‌پدیا یا شبکه‌های اجتماعی
+ حالا که گوگل و فیسبوک ما را بهتر از خودمان می‌شناسند، دیگر چه نیازی به انتخابات است. اینطوری دیگر نگران تبلیغات هم نیستیم. الگوریتم‌ها دقیقا می‌دانند که ما چه می‌خواهیم.
+ دیگر چرا باید برای تصمیم‌گیری به احساسات‌مان توجه کنیم؟ پاسخ همه سوالات را الگوریتم‌ها می‌دانند.

آن بخشی از صحبت‌های نویسنده که واقعا نمی‌فهمم و فکر می‌کنم که کاملا متعصبانه نوشته شده است، انکار خدا و روح است. او واقعا استدالال می‌کند که هرچه در آزمایشگاه گشتیم، روح را پیدا نکردیم و به طور کلی اینکه خدا وجود ندارد یکی از مفروضات قطعی نویسنده است.