یادداشت علیرضا نوریان
1402/11/21
موضوع کتاب در مورد قدرتمند شدن انسان در آینده است. البته نویسنده به دنبال تخیل کردن آینده نیست و با بیان پیشرفتهای انسان، تلاش میکند که تصویری از آینده ارائه دهد. از طرف دیگر، نویسنده سعی نمیکند آینده جذاب یا حتی ترسناکی را تصویر کند. در جهانبینی او، آیندهای که در حال آمدن است، در مورد همه انسانها نیست. در واقع بسیاری از انسانها ارزش خود را از دست میدهند و گروهی هم، چنان قدرت مییابند که ممکن است با بقیه انسانها مثل حیوان رفتار کنند. نویسنده به هیچ دینی اعتقاد ندارد. او حتی دموکراسی و حقوق بشر را هم ادیان ساخته دست انسان میداند و فکر میکند که اینها برای دورهای بودند که ارزشمند بودن تکتک انسانها، لازمه توسعه بود. نویسنده با بیشتر باورهای تکتک مردم دنیا مخالف است. به نظر او آزادی و اختیار وجود ندارد. او حتی وجود «خود» را هم باور نمیکند. استدالالهای نویسنده برای تمامی این موارد بسیار لذتبخش و شنیدنی است. با بسیاری از حرفها نویسنده مخالف هستم ولی این کتاب جزء معدود کتابهایی بود که واقعا دوست داشتم تمام نشود و حالا حیفم میآید که خواندمش. این نکات را از کتاب یادداشت کردم که فراموش نکنم: + مبارزه چندین هزار ساله انسان با قحطی، بیماری و جنگ + نبرد نهایی با مرگ + جستجوی شادکامی مداوم + لذتهایی که تا به آنها میرسی از دست میروند + خدا شدن + انتخاب برترین ترکیب ژن فرزند + ارتقای ژن انسان که معمولا با درمان بیماریها شروع میشود + خواندن تاریخ رهاییبخش است مثل تاریخ چمن جلوی خانه + رابطه انسان نخستین با حیوانات در مقایسه با حالا + در نظر نگرفتن احساسات حیوانات و جدا کردن مادر از فرزند + معامله بین انسان و خدا در مورد طبیعت + آمار بسیار بالای اعتقاد به خدا در تکامل بشر + فایده وجود احساسات و عواطف برای تکامل بشر معلوم نیست + تشبیه مغز و ذهن به موتور بخار و کامپیوتر + همکاری رمز موفقیت نوع بشر و انسان در تاریخ + تناقض میان رفتار جمعی و رفتار فردی انسانها مثلا در تقسیم کردن پول + اینکه امروز جنگ سرد، کمونیسم و ... به نظر ما احمقانه میرسند و شاید صد سال بعد دموکراسی و حقوق بشر هم همینطور باشند + کروکودیل خوش شانسی که خدا شد + ادیان ساخته بشر که ادعای شناسایی قوانین طبیعت را دارند مثل کمونیسم و حقوق بشر + بررسی ادعای آسمانی بودن تورات + علم به دنبال قدرت است و در خدمت دین اومانیسم قرار گرفته است + ایمان به رشد اقتصادی و اینکه با بدست آوردن چیزهای بیشتر، مشکلات حل میشوند + کشتی نوح مدرن که ما را از زمین در حال نابود شدن نجات میدهد + هر چیزی که حس میکنم خوب است، خوب است و هر چیزی که حس میکنم بد است، بد است + تضاد خواستههای گروههایی از مردم مثلا ملتها را چه کنیم؟ + رشد کمونیسم در قرن بیستم و اینکه داشت دنیا را میگرفت و اینکه لیبرالیسم محدود شده بود به آمریکا و اروپا و همپیمانان دیکتاتورشان مثل شاهها و ژنرالها + اینکه بمب اتم لیبرالیسم را نجات داد و اگرنه جهان داشت سوسیالیست میشد + اگر درستی و خوبی رفتارها را بر اساس اینکه در مورد آنها چه حسی داریم، میفهمیم و قرصی وجود داشته باشد که احساس ما را عوض کند، درستی کارها چه معنایی دارد؟ + اگر دموکراسی خوب است و بهترین انتخاب، انتخاب مردم است، اگر نظر مردم با تبلیغات تغییر کند، انتخاب مردم چه ارزشی دارد + موشی که با کنترل از راه دور برای او مشخص میکنیم که الان دوست دارد بپرد + تراشهای که در مغز میگذاریم و احساس افسردگی را کلا خاموش میکند + کلاهی که روی سر میگذاریم و تردیدهایمان را رفع میکند و متمرکز میشویم و ابرقهرمان میشویم + بیمعنی شدن اختیار انسان وقتی راهی وجود دارد که به طور مستقیم مشخص کند که ما چه چیزی را دوست داریم + هر طرف مغز میخواهد در آینده کار متفاوتی برای خودش داشته باشد! + خودی که تجربه میکند و خودی که روایت میکند + در روایت ما از گذشته، فقط میانگین تجربه قله و پایان اهمیت دارد و مثلا مدت زمان مهم نیست + شکلاتی که دکترها بعد از درمان به بچهها میدهند، تجربه پایان را تغییر میدهد + با کمک فناوری آنقدر زنده میمانیم که «خودمان» از هم میپاشد و مضمحل میشود. یعنی دیگر مجموعهای از اجزای ناکارآمد هستیم و یک فرد نیستیم + آزادی و اختیارمان را با کمال میل و از روی راحتطلبی و برای زندگی بهتر، تقدیم شرکتهای بزرگ میکنیم. این آزادی و اختیار چطور با ارزش است وقتی خودمان به آسانی از آن میگذریم + مجله روانشناسی دانشجویان روانشناسی + ادراک خفاشها از جهان و آهنگهایی که والها تولید میکنند و دیگر والها با صدها کیلومتر فاصله آنها را تکرار میکنند + بوی ترس و شوق + فناوری کنترل تمایلات و اینکه دیگر صدای درونی ما هیچ واقعیتی ندارد و معنای زندگی را تعیین نمیکند + دنیای فرمانروایی دادهها (پرستش دادهها) + دانههای گندمی که راهی سیبری شدند تا نسل بعدشان در مقابل سرما مقاوم باشد + انتخابات، مجلس و شوراهای انسانی شاید دیگر سرعت لازم برای تصمیمگیریهای مورد نیاز را نداشته باشند. قبلاً سرعتشان خوب بود و بهتر از دیکتاتورها تصمیم میگرفتند. + حق آزادی اطلاعات + ما تبدیل به پردازنده شدیم مثلا در ویکیپدیا یا شبکههای اجتماعی + حالا که گوگل و فیسبوک ما را بهتر از خودمان میشناسند، دیگر چه نیازی به انتخابات است. اینطوری دیگر نگران تبلیغات هم نیستیم. الگوریتمها دقیقا میدانند که ما چه میخواهیم. + دیگر چرا باید برای تصمیمگیری به احساساتمان توجه کنیم؟ پاسخ همه سوالات را الگوریتمها میدانند. آن بخشی از صحبتهای نویسنده که واقعا نمیفهمم و فکر میکنم که کاملا متعصبانه نوشته شده است، انکار خدا و روح است. او واقعا استدالال میکند که هرچه در آزمایشگاه گشتیم، روح را پیدا نکردیم و به طور کلی اینکه خدا وجود ندارد یکی از مفروضات قطعی نویسنده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.