معرفی کتاب فلسفه تنهایی اثر لارس اسوندسن مترجم خشایار دیهیمی

فلسفه تنهایی

فلسفه تنهایی

لارس اسوندسن و 1 نفر دیگر
3.9
150 نفر |
44 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

45

خوانده‌ام

285

خواهم خواند

282

ناشر
نشر نو
شابک
9786004900799
تعداد صفحات
226
تاریخ انتشار
1399/7/12

توضیحات

        احساس تنهایی، احساسی است که همگی مان از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی که انگار همه همبازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی که در غم تنهایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان می خواست همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی که در آن هیچ کس را نمی شناختیم و دور و برمان پر از آدم هایی بود که سخت گرم صحبت با هم بودند؛ از آن شبی که کنار همدم مان به خواب رفتیم اما می دانستیم که دیگر همدم یکدیگر نیستیم.
      

لیست‌های مرتبط به فلسفه تنهایی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به فلسفه تنهایی

یادداشت‌ها

          یادمان هست روزهایی را که که فکر می‌کردیم ما تنها کودکی هستیم که هم‌بازی نداریم!
تنها نوجوانی که رفیق صمیمی نداریم تا از اسرارمان حرف بزنیم
و بعدها  زمان‌هایی حس کردیم تنها کسانی هستیم که دل در گرو کسانی داریم که شاید از نظر جسمی، عاطفی و روحی تنهایمان گذاشتند‌‌!
لارس اسونسن فیلسوف نروژی و استاد دپارتمان فلسفه در دانشگاه برگن در کتاب فلسفه تنهایی سعی می‌کند تا ماهیت تنهایی را تبیین کنند و ما را با این واقعیت غیرقابل انکار رو به رو کند.
از طرفی راهکار یا راه‌حل خاصی ارائه نمی‌دهد بلکه راهکار اصلی را در مواجهه و پذیرش این مسئله می‌داند.
اما اینکه چگونه نویسنده دو واژه تنهایی و فلسفه کنار هم نشانده و آیا از این‌کار قصد تقلیل علم فلسفه دارد؟
در مقدمه این کتاب اشاره شده فیلسوفان به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ فیلسوفان هنر زندگی و فیلسوفان نظری سیستماتیک.
فیلسوفان هنر زندگی معتقدند که فلسفه راهی برای بهتر زیستن است و به تجربه‌ها زندگی تاکید دارند و بررسی این جنس مسائل عام بشری از جمله تنهایی، درد، ترس و ملال همگی در این حوزه قرار می‌گیرند.
اما فیلسوفان دسته دوم، فلسفه را امر شخصی نمی‌دانند و در فضای آدکامیک آن را محبوس می‌کنند و به بحث در فضا کلیات اکتفا می‌کنند.
در کتاب سعی شده به این سوالات پرداخته شود اینکه چرا
درد تنهایی ما را رها نمی‌کند؟
‌‌آیا ما دچار ایپدمی تنهایی شدیم‌‌؟!
تنهایی مختص زمانه ماست؟
تنهایی وضعیت است یا یک احساس‌؟
این احساس تنهایی چه‌قدر بارمنفی و چه‌قدر بارمثبت دارد؟
راه نجات در گریز از این احساس هست یا پذیرش ‌آن‌‌؟
گئورک زیمل می‌نویسد :«اگر ما موجودات اجتماعی نبودیم، تنهایی هم وجود نداشت!»
اساساً تنهایی مال آدمیزاد است و هرجا که آدمیزاد باشد؛ تنهایی نیز وجود دارد!
 تنهایی برخلاف ملال یک احساس عام انسانی بوده که از دوره‌های گذشته شناخته شده بود اما در دوره‌هایی توجه به این مسئله شاید باعث شده که فکر کنیم حدت و شدت بیش‌تری این احساس پیدا کرده است.
برخلاف تصور تنهایی یک مفهوم کلی نیست و تنها یک عامل و ریشه مشخص ندارد!
حتی نحوه درک و احساس تنهایی توسط افراد شکل‌های گوناگونی دارد. به راحتی نمی‌شود یک لیست از خصلت‌های انسان تنها ردیف کرد و افرادی ذیل این دسته جا بدهیم!
 افراد گاهاً در فضای شخصی که خلوت می‌کنند عموماً یک نوع تنهایی را متصور می‌شوند در حالیکه لارس اسونسن دسته‌بندی متفاوتی از تنهایی ارائه می‌دهد تا مخاطب بتواند تنهایی را که حس می‌کند تشخیص دهد. از طرف دیگر او تنهایی را یک مسئله صرفاً فردی قلمداد نمی‌کند بلکه رابطه تنهایی با جنسیت، عشق، نظام‌های سیاسی و اجتماعی بررسی می‌کند.
قسمتی از کتاب بخوبی تنهایی را شرح می‌دهد 
ما همه محکوم به نوعی از تنهایی در طول زندگی‌هایمان هستیم، آدم‌های تنها می‌توانند آدم‌های تنها دیگری را بیابند و در نتیجه این تنهایان دیگر خیلی هم تنها نمی‌مانند.


        

12

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب با تعریف تنهایی و انواع آن شروع می‌شود و در هر فصل تنهایی را از منظری بررسی می‌کند و از داده‌های آماری و پرسشنامه‌ها برای رسیدن به نتیجه استفاده می‌کند. چند نکته‌ای که من از کتاب گرفتم این بود:
تنهایی سه نوع مزمن، موقعیتی و گذرا دارد.
افراد تنها گاهی از رابطه‌های‌شان توقع بالاتری دارند و به دلیل برآورده نشدن توقع یا ترس از برآوردن نشدن توقع تنهایی را ترجیح می‌دهند.
زنان نسبت به مردان راحت‌تر از تنهایی حرف می‌زنند.
تنهایی با اعتماد مغایر است و هرچه سطح اعتماد بالاتر باشد احساس تنهایی کمتر است. 
خلوت‌گزینی و تنهایی خودخواسته نه برآمده از محیط در رشد فردی موثر است.
در کل به نظرم کتاب بدی نبود هرچند علت تنهایی را بیشتر خواست فرد می‌دانست و معتقد بود که با عوض کردن شخصیت فرد می تواند از لاک تنهایی خارج شود. اما دسته‌بندی و پرداختن از منظرهای مختلف به تنهایی کتاب را خواندنی کرده بود. 
مشکل من با کتاب در بعضی فصل‌ها ترجمه بود و تک واژه تنهایی با مفهوم‌های مختلف تکرار شده بود و عملا گاهی غیرقابل فهم بود.
فصل محبوبم هم خلوت‌گزینی بود.
        

0

سَمی

سَمی

1404/4/8

          کتاب فلسفه تنهایی شامل هشت فصل است با این عناوین: جوهر تنهایی، احساس تنهایی، چه کسانی احساس تنهایی می‌کنند؟، تنهایی و اعتماد، تنهایی دوستی و عشق، فردگرایی و تنهایی، خلوت‌گزینی، احساس تنهایی و مسئولیت. در کتاب به نظرم بیشتر به تعریف و فلسفه تنهایی پرداخته شده. اینکه حتی تاثیر جنسیت بر تنهایی چی میتونه باشه یا چه کسانی بیشتر درگیر تنهایی می‌شوند و در چه رده‌های سنی؟ حتی مقالاتی ارائه شده که حاوی آمار مربوطه هم هستند. نگاه فرد تنها به جامعه و افراد پیرامون خود مورد بحث قرار گرفته و اینکه تنهایی و حس آن در افراد مختلف چه تاثیری بر روابط اجتماعی و کاری آن‌ها و درجه رضایت از زندگی خواهد داشت. نکته‌ی جالبی که بهش برخوردم این بود که نویسنده مدعی است که افراد تنها عموما کمال طلب هستند و حتی در موارد دیگر ویژگی‌های شخصیتی هم بحث شده بود؛ که جالب بود. کتاب پر از نقل قول از نویسندگان و فلاسفه مختلف است که می‌تونه نکته مثبتش باشه ولی اینکه منتظر ارائه راهکار از طرف نویسنده باشید؛ به نظرم محقق نشده بود یا اینکه من نتوانستم درکش کنم.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

«آدم ها هم
          «آدم ها همیشه تنها می‌مانند، صدا و ادا در می‌آورند و فکر می‌کنند دارند با یکدیگر تعامل می‌کنند و همدیگر را می‌فهمند. اما در واقعیت تمامِ اینها توهمی بیش نیست.»

🔹فلسفه‌ی تنهایی را با توجه به شناخت قبلی‌ام از دو مجموعه «خرد و حکمت زندگی» و «تجربه و هنر زندگی» نشر گمان تهیه کردم. اما در واقع نام و موضوع کتاب طوری بود که انگار باید بخوانمش. کم تر پیش می‌آید حس کنم کتابی را باید بخوانم. احساس می‌کردم این کتاب کمک می‌کند بعضی از گره های زندگی‌ام را باز کنم.

📌مولف در هشت فصل تنهایی را تعریف می‌کند، بین تنهایی و خلوت خط فاصل می‌کشد، وضعیت تنهایی امروز با دیروز جهان را مقایسه می‌کند و در کل تلاش می‌کند به زوایای مختلف این مسئله ازلی ابدی بشر، نور بیاندازد.
اگر با هدف یافتن راهکاری مشخص و یکّه برای برون رفت از تنهایی سراغ این کتاب بروید، احتمالاً ناامید خواهید شد. باید از بین دلایلی که برای تنهایی گفته می‌شود، دلیل خود را پیدا کنید و این در مرحله اول به خودشناسی و بی‌تعارف بودن با خویشتن احتیاج دارد.

🔸از آن دست کتاب هایی بود که زیر بیشتر جملاتش باید خط کشید و احتمالاً بعدتر هم بسیار به آن رجوع خواهم کرد.

«باید بیاموزید با این واقعیت کنار بیایید که در زندگیِ انسان‌ها همیشه حدودی از تنهایی وجود خواهد داشت. برای همین واجب است یاد بگیریم تنهایی را تاب بیاوریم و در عین امیدواری بکوشیم تنهایی را بدل به خلوت‌گزینی کنیم.»ص ۱۶۷
        

39