حسنشونم

حسنشونم

@bistcuite

63 دنبال شده

32 دنبال کننده

            | • زندگی میان خطوط کتاب‌ها و کدها
| • دانشجوی مملکت
| • فیزیک‌خوان
| • در جستجوی سکوی نه و سه چهارم
          
bistcuite

یادداشت‌ها

نمایش همه
        ایوان ایلیچ، مردی که عمرش را در پیروی از قواعد و هنجارهای جامعه گذراند، در آغوش مرگ، به راز بزرگی پی برد. رازی که در عمق وجودش نهفته بود و تا آن زمان، زیر لایه‌های زندگی روزمره پنهان مانده بود.

مرگ، آینه‌ای شد تا او به زندگی‌اش نگاهی دوباره بیندازد. زندگی‌ای که پر بود از ظواهر، موفقیت‌های سطحی و روابطی که بر پایه منافع بنا شده بودند. در آن لحظات پایانی، او به پوچی همه آن چیزهایی که برایشان تلاش کرده بود پی برد.

ایوان ایلیچ، در آستانه‌ی مرگ، در جستجوی معنای واقعی زندگی بود. او به دنبال آن جرقه‌ای از حقیقت بود که بتواند به او آرامش بخشد. اما آیا توانست آن را بیابد؟ آیا در لحظات پایانی، به آشتی با خود و جهان رسید؟

تولستوی با زبانی ساده و گیرا، ما را به سفری درون‌نگرانه می‌برد. سفری به اعماق وجود یک انسان که در مواجهه با مرگ، به بزرگ‌ترین پرسش‌های زندگی پاسخ می‌جوید. "مرگ ایوان ایلیچ" تنها یک داستان نیست، بلکه آینه‌ای است که هر یک از ما می‌توانیم در آن به درون خود بنگریم و به این پرسش پاسخ دهیم که آیا ما نیز همچون ایوان ایلیچ، زندگی خود را بر اساس ارزش‌های واقعی بنا کرده‌ایم؟

این رمان کوتاه اما تاثیرگذار، ما را به این فکر وامی‌دارد که زندگی واقعی چیست و چگونه می‌توانیم آن را با تمام وجود تجربه کنیم. شاید مرگ ایوان ایلیچ، تلنگری باشد برای ما تا به ارزش‌های واقعی زندگی پی ببریم و قبل از اینکه خیلی دیر شود، تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنیم.
      

24

        این دومین کتابی است که از رضا امیرخانی خواندم، کتاب اولی که از او خواندم قیدار بود، قیدار برایم یک تجربۀ دلچسب بود، باهاش زندگی کردم و هنوز داستانش در من تمام نشده، هنوز گاهی در حال عبور از خیابان، وسط مراسم روضه، حدفاصل سوار شدن در اتوبوس تا رسیدن به مقصد، تکه هایی از آن را به خاطر می‌آورم، آن منش و مرام قیدار جلوی چشمم است؛ بگذریم، این یادداشت در مورد قیدار نیست اما اشتراکاتی با آن دارد.
ارمیا داستان جوانِ دانشجویی از قشر مرفه جامعه یا همان 4 درصدی های خودمان! است که برای مدتی به جبهه می‌رود و همان جا می‌شود محل رشد و به قول امیرخانی بزرگ‌شدنش. ارمیا نگاهی متفاوت به دفاع مقدس دارد. جوانِ از جنگ برگشته‌ای که با دنیای دور از جنگ و جبهه غریبه است، ارمیا می‌زند به دل روزمرگی‌ای که جامعۀ آن روز و حتی جامعۀ امروز درگیرش است، ارمیا پوچی دغدغه های بشر امروز را بیان می‌کند، ارمیا نغمۀ امیرخانی است برای دعوت ما به تفکر بیشتر، تفکر برای پاسخ به این سوال که به راستی از زندگی چه می‌خواهیم؟
به نظرم امیرخانی را با این کتاب شروع نکنید که احتمالا بعد از پایان یا حتی در میانۀ کتاب به او ناسزا خواهید گفت، با کتب دیگرش شروع کنید و بعد بیایید سراغ این کتاب تا عاشقش شوید.
      

27

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه رواق

348 عضو

زن سی ساله

دورۀ فعال

دنیای خیال

547 عضو

هرگز نمیر

دورۀ فعال

🌐 اندیشه مطهر 🌐

134 عضو

حکمتها و اندرزها

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

مرگ ایوان ایلیچ
          ایوان ایلیچ، مردی که عمرش را در پیروی از قواعد و هنجارهای جامعه گذراند، در آغوش مرگ، به راز بزرگی پی برد. رازی که در عمق وجودش نهفته بود و تا آن زمان، زیر لایه‌های زندگی روزمره پنهان مانده بود.

مرگ، آینه‌ای شد تا او به زندگی‌اش نگاهی دوباره بیندازد. زندگی‌ای که پر بود از ظواهر، موفقیت‌های سطحی و روابطی که بر پایه منافع بنا شده بودند. در آن لحظات پایانی، او به پوچی همه آن چیزهایی که برایشان تلاش کرده بود پی برد.

ایوان ایلیچ، در آستانه‌ی مرگ، در جستجوی معنای واقعی زندگی بود. او به دنبال آن جرقه‌ای از حقیقت بود که بتواند به او آرامش بخشد. اما آیا توانست آن را بیابد؟ آیا در لحظات پایانی، به آشتی با خود و جهان رسید؟

تولستوی با زبانی ساده و گیرا، ما را به سفری درون‌نگرانه می‌برد. سفری به اعماق وجود یک انسان که در مواجهه با مرگ، به بزرگ‌ترین پرسش‌های زندگی پاسخ می‌جوید. "مرگ ایوان ایلیچ" تنها یک داستان نیست، بلکه آینه‌ای است که هر یک از ما می‌توانیم در آن به درون خود بنگریم و به این پرسش پاسخ دهیم که آیا ما نیز همچون ایوان ایلیچ، زندگی خود را بر اساس ارزش‌های واقعی بنا کرده‌ایم؟

این رمان کوتاه اما تاثیرگذار، ما را به این فکر وامی‌دارد که زندگی واقعی چیست و چگونه می‌توانیم آن را با تمام وجود تجربه کنیم. شاید مرگ ایوان ایلیچ، تلنگری باشد برای ما تا به ارزش‌های واقعی زندگی پی ببریم و قبل از اینکه خیلی دیر شود، تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنیم.
        

24

حسنشونم پسندید.
وقتی از دویدن صحبت می کنم، در چه موردی صحبت می کنم ؟
          مجموعه نوشته های هاروکی موراکامی از تابستان ۲۰۰۵ تا پاییز  ۲۰۰۶  که توسط خودش تدوین شده، به نحوی زندگینامه خودنوشتی است که بیشتر روی بخش"دویدن" زندگی اش تمرکز کرده. 
نویسنده ای که دو استقامت کار میکند و در مسابقات ماراتن شرکت میکند... موراکامی از زندگی خود پیش از نویسندگی نوشته و درباره اینکه چگونه فکر نوشتن اولین رمانش به ذهنش خطور کرد، و چرا به دویدن روی آورد، چگونه با استمرار زیاد دویدن را ادامه می دهد و .... 
دو استقامت به گونه ای قابل تعمیم به هر فعالیتی است که قصد داریم به صورت مداوم انجامش بدهیم، چیزی که مهم است تمرکز و پایداری و سرعت مناسب است، با گام های کوچکی که در نهایت به هدف خود برسیم... اگر هدف به درستی مشخص شده باشد این عمل ممکن میشود...
«نکته اصلی این است که آیا نسبت به روز قبل پیشرفتی کرده ام یا نه. در دو استقامت تنها حریفی را که باید شکست دهید خودتان هستید..»
*علاقمندان به شخصیت هاروکی موراکامی و دویدن احتمال زیاد از کتاب لذت خواهند برد، حتی اگر به دویدن علاقه ای ندارید میتواند در لابه لای سطر ها نکات ارزنده ای پیدا کنید! 
*به دلیل نام بردن از مکان های زیاد و مسیر های مسابقات و ...، ممکن است برای برخی کتاب خسته کننده باشد...فقط با خواندن چند صفحه اول، کتاب را کنار نگذارید:)
        

9