من در ابتدا به عنوان فردی علاقه مند به پزشکی و علم تجربی مطالعه کردم، با این علم که علاقه ای به خواندن زندگینامه ندارم، اما بالعکس، داستان مرا به خواندن زندگینامه تشویق کرد 
و جالب تر این که قلم این نویسنده روسی چقدر توصیفات جذاب و لحن کتابی و گیرایی دارد!
به هرحال از خواندن این کتاب لذت بردم، برعکس بسیاری از کتاب ها، پند و اندرز هایش نه به صورت کلیشه ای ، بلکه در زندگی آن ها را نشان داده بود 
      

        شرحی از حکومتی دیکتاتوری که این حی را به مردمش القا می‌کند که حق انتخاب داشته اند، مردمی که با تمام وجود به این شیوه حکومت باور دارند ، به طوری ‌که حق انتخاب نداشتن یا یک مراسم جشن برای اعدام یک آدم،  برایشان چیزی بدیهی و لازمه نظم است 
مردمی که فکر می کنند روح مریضی است و آزادی هرج و مرج 
کتاب قشنگی بود
البته می خواهم این کتاب را بزارم کنج کتابخانه ام و چند سال دیگر دوباره آن را بخوانم، اما فکر می کنم کتاب فکر شده ای بود ، به طوری که حتی اسم شخصیت ها (که به صورت عدد و حروف انگلیسی بود ) منظور دار و   از عمد انتخاب شده بود 
      

        مجموعه ای از نامه های دو دوست ، و روایتی از عقایدی که دو دوست چندین ساله را از هم جدا کرد 
پایان بسیار زیبا و شوکه کننده ای داشت 
از آن پایان ها که فکر می کنی نویسنده هنگام نوشتنش فقط چند لحظه به ورقه خیره شده و بعد آن را نوشته و نقطه سر خط.
      

        برعکس نظرات بقیه به نظرم کتاب اصلا کند نبود 
توصیفات از شخصیت ها و فضا و کمدی بامزه ای از زبان شخصیت هایی چندین سال بزرگ تر از خودم ، دغدغه های چند سالمند درباره چگونگی برداشتن بيسکوئيت از درون جعبه درحالی که عکس یک مشت جنازه رو میز است،  به نظرم کتاب جذابی بود و داستان جالبی هم داشت 
من عاشق توصیفات ریز و دقیق کتاب شدم واقعا 
      

        چه کتاب تلخی !
      

        من این کتاب رو برای یکی از پروژه های مدرسه تهیه کردم و خوندم ، البته قبل هم از آقای هوشنگ مرادی کرمانی کتاب خونده بودم ولی خوب نه ایم کتابشون رو 
و چقدر عجیب 
من چقدر کتاب رو دوست داشتم ..‌.
خدایا تا حالا انقدر حس نکرده بودم یه کتاب انقدر دلنشینه 
تا حالا انقدر با توصیفات یه کتاب ارتباط نگرفته بودم!
      

        من کلا با مصاحبه زیاد حال نمی کنم ، و کتاب شما که غریبه نیستید رو کلا بیشتر پسندیدم و بیشتر به دلم نشست ، ولی در کل خیلی چون به زندگی ایشون علاقه مند بودم دوست داشتم 
      

        در وصف کتاب باید بگم که ،
فقط خدا میدونه چقدر با این کتاب و نوع نوشتارش ارتباط گرفتم 
جزئیات و توصیفات کتاب من رو کاملا با شخصیت اصلی همراه کرد 
یکی از کتاب هایی بود که واقعا می تونستم خودم رو جای شخصیت اصلی بزارم و تمام ناراحتی هاش رو با تمام وجود درک کنم 

      

        من شخصا به این موضوع که آدم‌ها تنها با خوندن یک کتاب علمی یا مرتبط با یکی از دغدغه های اجتماعی ‌... تبدیل به آدم ملاحظه کار و با فرهنگی میشن اعتقاد ندارم 
اما نمی دونم چرا ،از وقتی این کتاب رو خوندم ، با این که یکی از ژانر های کتاب فانتزی هست ،اما نمی تونم آب رو هدر بدم و هر بار که دارم از آب استفاده می کنم ،نا خودآگاه این آینده هولناک جلوی چشمم میاد 
به نظرم نسبتا کتاب جالبی بود و آینده ای رو به تصویر کشیده بود که زیاد هم دور نیست..‌.
      

        داستان توصیفات  یا قلم خاصی نداره ،صادقانه بگم 
اما خود خط داستانی باعث میشه که دلت بخواد تا تهش رو بخونی 
داستان و شخصیت پردازی خوبش به دل میشینه و من شخصا چقدر پیرمرد مهربون داستان رو دوست داشتم...
قشنگ بود به هر حال ، توصیه میشه...
      

        بدک نبود واقعا 
شاید اگر بخوانید درک بهتری از فضای مجموعه پیدا کنید...
نمی دونم...
      

        اولش که کتاب رو خریدم با توجه به جلد و تعداد صفحات کمش فکر نمی کردم کتاب جذابی باشه 
کاملا اشتباه می کردم 
اونقدر جذب داستان شدم که نتونستم زمین بزارمش و یکسره اون رو خوندم 
چندین بار کتاب رو خوندم و هر بار غرق تلاش برای فهم موضوعات کتاب بودم 
فکر می کنم از هر کتاب انگیزشی دیگری بر من یا هر نوجوون دیگه ای تاثیر گزار تر باشه
      

        خیلی به دلم نشست 
کتاب اصلا سعی نکرده بود زشتی های جنگ رو پنهان کنه ،با زبانی صریح، کاملا با تو صادق بود 
جنگ رو کاملا صادقانه نشون داد ،و حتی در کشتن شخصیت ها هم رحمی نداشت 
من عاشق این کتاب و قلمش و صداقتش در توصیف زشتی های جنگ هستم 
      

        بسیار کتاب تامل برانگیزی بود...
      

        کتاب متوسطی بود .
قلم و توصیفات زیبایی داشت ولی اونقدری کشش و یا داستان قوی نداشت .