معرفی کتاب شما که غریبه نیستید اثر هوشنگ مرادی کرمانی

شما که غریبه نیستید

شما که غریبه نیستید

4.4
203 نفر |
56 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

401

خواهم خواند

142

ناشر
معین
شابک
9789647603479
تعداد صفحات
354
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        شما که غریبه نیستید شرح حالی از هوشنگ مرادی کرمانی، نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب سرنوشت کودکی نویسنده را در روستای زادگاهش، سیرچ تا جوانی او در تهران بیان می‌کند.

کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب کودک (۱۳۸۴)
کتاب برگزیدهٔ مهرگان ادب (۱۳۸۴)
کتاب برگزیده‌ی کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ (۲۰۰۶)
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

پست‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

یادداشت‌ها

          #گیلتی_پلژر هر چیزیه که ما بهش علاقه داریم ولی به دلایلی خجالت می‌کشیم بگیم. مثلا یه آهنگ، یه فیلم یه کتاب یا هر چیزی که خیال کنیم در شأن ما نیست.
حالا یه ضد هم داره، از یه چیزی خوشمون نیاد ولی خجالت بکشیم بگیم. اسم این نمیدونم چیه...
😊😊😊
حالا اونی که من دوستش ندارم ولی روم نمی‌شه بگم فیلمِ  #قصه‌های‌_مجید ه... چون کلاً سوءتفاهم و خرابکاری و... اعصابم رو به هم می‌ریزه. یادمه یک بار یکی از دوستانم که دوران نوجوانیش قصه‌های مجید رو خونده بود می‌گفت"کتابش یه سر و گردن بالاتره، اصلاً یه چیز دیگه است" این تقریباً درباره‌ی نود درصد فیلم‌های اقتباسی صدق می‌کنه. بعدها شنیدم که مجید یه کپی از کودکی نویسنده است. #هوشنگ_مرادی_کرمانی 
#شما_که_غریبه_نیستید رو نویسنده خیلی بعد از قصه‌های مجید نوشته. داستان همون کودکی... پسری که مادرش رو در کودکی از دست داده، یه پدر دیوانه داره و توی روستا پیش پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کنه. یه پسر شیطان و خرابکار که به عقیده‌ی عده‌ای سرخور و بدقدم هم بوده. 
اما نه تنها از خوندن این خرابکاری‌ها اعصابم خرد نشد، بلکه کتاب چسبیده بود به دستم و بیش از سیصد صفحه کتاب رو توی یک نشست خوندم. انقدر که این روستا قشنگ بود و انقدر که زبان نویسنده شیرینه. این کودک خرابکارِ دوست‌داشتنی که چه سختی‌هایی توی زندگیش نکشیده. مخصوصاً دوران نوجوانی که دیگه پدربزرگ و مادربزرگ هم نبودن. پدربزرگ مهربان و مادربزرگی که غر می‌زنه، دعوا می‌کنه اما معلومه که عاشق نوه‌شه.
اگه دنبال یه کتاب حال خوب‌کن می‌گردید این کتاب رو به شدت توصیه می‌کنم.
یه کتاب پر از رنگ
انقدر که دلم خواست به یه روستا سفر کنم.
        

8

          شما که غریبه نیستید ، این کتاب واقعا خوب بود. زندگی نامه استاد هوشنگ مرادی کرمانی ،به قلم و هنر خودشون. توصیفات و شخصیت پردازی ها فوق العاده ست.

اگر ایشون رو نمیشناسید، قصه های مجید رو حتما میشناسید. جناب مرادی کرمانی نویسنده قصه های مجید هستن:)

من زندگی ایشونو خیلی دوست داشتم، اگر بخونید متوجه میشید چطور میشه که یه آدم اینقدر حرفه ای باشه در نوشتن!؟ 

تو سیرچ هوشو صداش میکردن، مادرش بعداز به دنیا اومدن هوشو فوت کرد. پدرش هم سرباز بود و بعد هم بیمار شد. هوشو کنار مادر بزرگ و پدربزرگش بزرگ شد.
قصه هایی که ننه بابا تو بچگی براش میگفت و پایان نداشت، هوشو خودش ادامه ی قصه ها رو میساخت.

استاد مرادی کرمانی به نظرم شما از کودکی نویسنده بودید:)
و البته عزیزانی که بهتون کمک کردن هم خوب بودن...
مثل ننه بابا که قصه هاش پایان باز بود:)
مثل وقتی که دوران دبیرستان میرفتید زیر تخت قایم میشدید و روزمره هایی که مینوشتید و بقیه مسخره میکردن،  و رفیق تون ستارزاده فقط شما رو تشویق میکرد.
یا مثلا وقتی که مردود شدید و تصمیم گرفتید دیگه مدرسه نرید ، آقای محزون به خاطر انشاهای خوب تون ، شما رو دوباره به مدرسه برگردوند.
همه ی تلاش هاتون تو سختی هایی که قابل تصور نیستن، قابل ستایشه.

من توصیفاتی که از رابطه ی مادر و فرزندی داشتین، واقعا دوست داشتم. 
اونجا که در کودکی برای اولین بار وارد نخلستان مادر مرحوم تون شدید. نخل هارو بغل کردید به جای مادر ، و وقتی شیرینی خرما تو دهان تون مزه کرد، احساس کردید مادر دهان تون رو بوسید.
مثل وقتی که تو نوجوانی لج کردید و دلتون خواست با کسی قهر کنید:
"دلم میخواهد با کسی قهر کنم. با مادرم قهر میکنم. دو روز قهر میکنم ، گشنگی می کشم و از خرما هایش نمیخورم. اگر بمیرم هم نمیخورم. بعد از دو روز آشتی میکنم ، لبخند میزنم . مادرم لبخند میزند ، سرم را توی بغلش میگیرد و دانه ای خرما توی دهانم میگذارد . شیرین است."

        

13

نرگس

نرگس

1403/9/6

          گفت: شبی که کتاب را تمام کردم داشتم دیوانه میشدم اما از واقعیت‌ها خجالت نکشیدم. «هوشنگ مرادی کرمانی»

این نویسنده رو زیاد نمی‌شناختم و کتابیم ازش نخونده بودم اما وقتی متوجه شدم نویسنده‌‌ی “قصه‌های مجید” هم بوده، کنجکاو شدم حتما بخونمش؛ مخصوصا که عنوانش برام جذاب بود: شما که غریبه نیستید…

برای آشنایی با این نویسنده شروع خوبی بود؛ تو همون ده صفحه‌ی اول با کتاب ارتباط گرفتم. تواناییش در شروع و قصه‌گویی واقعا عالی بود. این کتاب ساده، روان، صمیمی و پر از کشش نوشته شده اما پر از فقر و خرافات و مظلومیت و تنهاییه. البته بارقه‌ها‌ی از طنز هم داشت: گاهی شیرین و‌ گاهی تلخ. اما این تلخی اصلا جوری نیست که کتاب رو کنار بذارید. بیشتر از همه روایت صادقانه و بی‌سانسورش رو دوست داشتم.

داستان از زبان اول شخص و از زمان کودکی هوشنگ شروع میشه. عمو قاسمش اسمش رو از توی شاهنامه براش انتخاب کرده چون به معنی تیزهوش بوده، دوست داره که این بچه هم تیزهوش باشه. 
بچه‌ی شر و شیطونی که همه‌ی اهالی روستا هوشو‌ صداش میزنن. مادرش رو تو ۶ماهگی از دست میده و‌ متاسفانه با اینکه پدرش زندس نمی‌تونه اونجوری که شایسته است براش پدری کنه! با پدربزرگ، مادربزرگ پدریش توی روستایی از توابع کرمان بزرگ میشه.
🌱«همه‌ی پیرهای آبادی را به یاد می‌آورم و با انگشت‌هام می‌شمارم.. فکر میکردم آغ‌بابا و ننه‌بابام از همان اول پیر بوده‌اند و‌ پیر به دنیا آمده‌اند و یک روز غیب می‌شوند و من تنها می‌مانم. گریه‌ام می‌گرفت. ص۳۶»

کتاب شروع خوبی داشت اما پایانش سریع و غافل‌گیر کننده بود! هوشوی کودک رو بیشتر از هوشوی بزرگ شناختم و دوست داشتم و با این‌که راوی اول شخص بود، صممیت کمی داشت!

به عنوان یک خواننده دوست دارم پیوستگی داستان قطع نشه! اما متاسفانه شد. انتهای کتاب یهویی ریتمش سریع شد و در ۱۹سالگی ‌همه‌چیز تموم شد!

مثلا چندین و‌ چندبار در خاطرات مختلف به عاشق شدن اشاره میکنه. به آرزوهاش.. و با اینکه توصیفات خیلی دقیق روایت میشدن، وقتی ریتم کتاب سریع میشه فقط همین جمله رو داریم: «تنهایی رفتم خواستگاری، زن‌گرفتم، بچه‌دار شدم.»
خب چیشد که هوشو شد «جناب آقای هوشنگ مرادی ..»؟
(ง •̀_•́)ง

در کل اگر بقیه‌ی آثار آقای کرمانی رو خونده باشید، حتما این کتاب هم براتون جذاب و دوست داشتنیه. اما اگر نخوندین، در صورت سخت‌گیر نبودن پیشنهاد میکنم! که به عنوان یه روایت صمیمی، ساده و روان از خاطرات یک نویسنده‌ی بزرگ ایرانی بخونیدش. 
🌱از شما چه پنهان، همه‌اش تلخ نبود، سخت نبود، سخت نیست. ناشکری نمی‌کنم لذت هم داشت، دارد. لذت خواندن و‌ نوشتن، لذت پیدا کردن دوست، خانواده. خدایا من چقدر خوشبختم! ص۳۴۴
        

29

          هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب "شما که غریبه نیستید" همانطور که از نام کتاب پیداست، دست مخاطب را مثل یک فرد "آشنا" می‌گیرد و با جزئیات و رخدادهای زندگی شخصی‌اش همراه می‌کند. 

او که متولد ۱۳۲۳ است، با بیانی شیرین و دلنشین، رخدادهای زندگیش را از دوران کودکی در روستای سیرچ  تا نوجوانی و جوانی در کرمان  می‌نویسد.
 
این رخدادها ترکیبی از غم، بازیگوشی، شکست، پیشرفت، ارتباطات، اشخاص و رخدادهای به ظاهر بد و خوب است که اگر آنها را در ترازویی بگذاریم، حجم سختی‌ها و رخدادهای ناخوشایند و تلخ در زندگیش بیشتر است. 

موقع خواندن کتاب به این فکر می‌کردم که گاهی حتی یکی از این رخدادها می‌تواند سراسر زندگی فردی را متاثر کند اما مرادی کرمانی با وجود همه این رخدادهای سخت همچنان تلاش می‌کند، امیدوار است، آرزوها و علایقش را دنبال می‌کند و همین امید و تلاش است که او را به آرزوهایش می‌رساند.

اگر به ژانر زندگینامه علاقه داشته باشید کتاب بسیار جذاب است. اگر مردم شناسی، علوم ارتباطات و جامعه شناسی دوست داشته باشید، کتابی خواندنی پیش رو خواهید داشت؛ کتاب پر از آداب و رسوم و باورهای عامیانه اهالی سیرچ کرمان است. همچنین ماجراهای اولین مواجهه او با رسانه‌هایی مانند عکس، سینما، رادیو و ...جالب است و در کنار آن نکاتی از فضای اجتماعی و فرهنگی دهه ۲۰ و ۳۰ خورشیدی در کرمان برایمان می‌گوید.

از نکات قابل تامل زندگیش برایم این بود که بارها در کودکی‌اش بخاطر شیطنت‌هایش به او گفته بودند که فرد بدرد بخوری نمی‌شود اما چه خوب که او این حرفها را جدی نگرفت و ثابت قدم پای علاقه‌اش ماند و یکی از بهترین نویسندگان فارسی زبان شد.

راجع به این کتاب می‌توان خیلی نوشت اما چون مدام نوشتن راجع به آن را عقب می‌انداختم، تصمیم گرفتم امشب این یادداشت را با همه‌ی کاستی‌هایش منتشر کنم.
ممنون که خواندید و امیدوارم مفید بوده باشد.
        

32