شما که غریبه نیستید

شما که غریبه نیستید

شما که غریبه نیستید

4.4
165 نفر |
43 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

327

خواهم خواند

123

ناشر
معین
شابک
9789647603479
تعداد صفحات
354
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        شما که غریبه نیستید شرح حالی از هوشنگ مرادی کرمانی، نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب سرنوشت کودکی نویسنده را در روستای زادگاهش، سیرچ تا جوانی او در تهران بیان می‌کند.

کتاب برگزیدهٔ شورای کتاب کودک (۱۳۸۴)
کتاب برگزیدهٔ مهرگان ادب (۱۳۸۴)
کتاب برگزیده‌ی کتابخانهٔ بین‌المللی مونیخ (۲۰۰۶)
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

نمایش همه

پست‌های مرتبط به شما که غریبه نیستید

یادداشت‌ها

          #گیلتی_پلژر هر چیزیه که ما بهش علاقه داریم ولی به دلایلی خجالت می‌کشیم بگیم. مثلا یه آهنگ، یه فیلم یه کتاب یا هر چیزی که خیال کنیم در شأن ما نیست.
حالا یه ضد هم داره، از یه چیزی خوشمون نیاد ولی خجالت بکشیم بگیم. اسم این نمیدونم چیه...
😊😊😊
حالا اونی که من دوستش ندارم ولی روم نمی‌شه بگم فیلمِ  #قصه‌های‌_مجید ه... چون کلاً سوءتفاهم و خرابکاری و... اعصابم رو به هم می‌ریزه. یادمه یک بار یکی از دوستانم که دوران نوجوانیش قصه‌های مجید رو خونده بود می‌گفت"کتابش یه سر و گردن بالاتره، اصلاً یه چیز دیگه است" این تقریباً درباره‌ی نود درصد فیلم‌های اقتباسی صدق می‌کنه. بعدها شنیدم که مجید یه کپی از کودکی نویسنده است. #هوشنگ_مرادی_کرمانی 
#شما_که_غریبه_نیستید رو نویسنده خیلی بعد از قصه‌های مجید نوشته. داستان همون کودکی... پسری که مادرش رو در کودکی از دست داده، یه پدر دیوانه داره و توی روستا پیش پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کنه. یه پسر شیطان و خرابکار که به عقیده‌ی عده‌ای سرخور و بدقدم هم بوده. 
اما نه تنها از خوندن این خرابکاری‌ها اعصابم خرد نشد، بلکه کتاب چسبیده بود به دستم و بیش از سیصد صفحه کتاب رو توی یک نشست خوندم. انقدر که این روستا قشنگ بود و انقدر که زبان نویسنده شیرینه. این کودک خرابکارِ دوست‌داشتنی که چه سختی‌هایی توی زندگیش نکشیده. مخصوصاً دوران نوجوانی که دیگه پدربزرگ و مادربزرگ هم نبودن. پدربزرگ مهربان و مادربزرگی که غر می‌زنه، دعوا می‌کنه اما معلومه که عاشق نوه‌شه.
اگه دنبال یه کتاب حال خوب‌کن می‌گردید این کتاب رو به شدت توصیه می‌کنم.
یه کتاب پر از رنگ
انقدر که دلم خواست به یه روستا سفر کنم.
        

7

          شما که غریبه نیستید ، این کتاب واقعا خوب بود. زندگی نامه استاد هوشنگ مرادی کرمانی ،به قلم و هنر خودشون. توصیفات و شخصیت پردازی ها فوق العاده ست.

اگر ایشون رو نمیشناسید، قصه های مجید رو حتما میشناسید. جناب مرادی کرمانی نویسنده قصه های مجید هستن:)

من زندگی ایشونو خیلی دوست داشتم، اگر بخونید متوجه میشید چطور میشه که یه آدم اینقدر حرفه ای باشه در نوشتن!؟ 

تو سیرچ هوشو صداش میکردن، مادرش بعداز به دنیا اومدن هوشو فوت کرد. پدرش هم سرباز بود و بعد هم بیمار شد. هوشو کنار مادر بزرگ و پدربزرگش بزرگ شد.
قصه هایی که ننه بابا تو بچگی براش میگفت و پایان نداشت، هوشو خودش ادامه ی قصه ها رو میساخت.

استاد مرادی کرمانی به نظرم شما از کودکی نویسنده بودید:)
و البته عزیزانی که بهتون کمک کردن هم خوب بودن...
مثل ننه بابا که قصه هاش پایان باز بود:)
مثل وقتی که دوران دبیرستان میرفتید زیر تخت قایم میشدید و روزمره هایی که مینوشتید و بقیه مسخره میکردن،  و رفیق تون ستارزاده فقط شما رو تشویق میکرد.
یا مثلا وقتی که مردود شدید و تصمیم گرفتید دیگه مدرسه نرید ، آقای محزون به خاطر انشاهای خوب تون ، شما رو دوباره به مدرسه برگردوند.
همه ی تلاش هاتون تو سختی هایی که قابل تصور نیستن، قابل ستایشه.

من توصیفاتی که از رابطه ی مادر و فرزندی داشتین، واقعا دوست داشتم. 
اونجا که در کودکی برای اولین بار وارد نخلستان مادر مرحوم تون شدید. نخل هارو بغل کردید به جای مادر ، و وقتی شیرینی خرما تو دهان تون مزه کرد، احساس کردید مادر دهان تون رو بوسید.
مثل وقتی که تو نوجوانی لج کردید و دلتون خواست با کسی قهر کنید:
"دلم میخواهد با کسی قهر کنم. با مادرم قهر میکنم. دو روز قهر میکنم ، گشنگی می کشم و از خرما هایش نمیخورم. اگر بمیرم هم نمیخورم. بعد از دو روز آشتی میکنم ، لبخند میزنم . مادرم لبخند میزند ، سرم را توی بغلش میگیرد و دانه ای خرما توی دهانم میگذارد . شیرین است."

        

13

          هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب "شما که غریبه نیستید" همانطور که از نام کتاب پیداست، دست مخاطب را مثل یک فرد "آشنا" می‌گیرد و با جزئیات و رخدادهای زندگی شخصی‌اش همراه می‌کند. 

او که متولد ۱۳۲۳ است، با بیانی شیرین و دلنشین، رخدادهای زندگیش را از دوران کودکی در روستای سیرچ  تا نوجوانی و جوانی در کرمان  می‌نویسد.
 
این رخدادها ترکیبی از غم، بازیگوشی، شکست، پیشرفت، ارتباطات، اشخاص و رخدادهای به ظاهر بد و خوب است که اگر آنها را در ترازویی بگذاریم، حجم سختی‌ها و رخدادهای ناخوشایند و تلخ در زندگیش بیشتر است. 

موقع خواندن کتاب به این فکر می‌کردم که گاهی حتی یکی از این رخدادها می‌تواند سراسر زندگی فردی را متاثر کند اما مرادی کرمانی با وجود همه این رخدادهای سخت همچنان تلاش می‌کند، امیدوار است، آرزوها و علایقش را دنبال می‌کند و همین امید و تلاش است که او را به آرزوهایش می‌رساند.

اگر به ژانر زندگینامه علاقه داشته باشید کتاب بسیار جذاب است. اگر مردم شناسی، علوم ارتباطات و جامعه شناسی دوست داشته باشید، کتابی خواندنی پیش رو خواهید داشت؛ کتاب پر از آداب و رسوم و باورهای عامیانه اهالی سیرچ کرمان است. همچنین ماجراهای اولین مواجهه او با رسانه‌هایی مانند عکس، سینما، رادیو و ...جالب است و در کنار آن نکاتی از فضای اجتماعی و فرهنگی دهه ۲۰ و ۳۰ خورشیدی در کرمان برایمان می‌گوید.

از نکات قابل تامل زندگیش برایم این بود که بارها در کودکی‌اش بخاطر شیطنت‌هایش به او گفته بودند که فرد بدرد بخوری نمی‌شود اما چه خوب که او این حرفها را جدی نگرفت و ثابت قدم پای علاقه‌اش ماند و یکی از بهترین نویسندگان فارسی زبان شد.

راجع به این کتاب می‌توان خیلی نوشت اما چون مدام نوشتن راجع به آن را عقب می‌انداختم، تصمیم گرفتم امشب این یادداشت را با همه‌ی کاستی‌هایش منتشر کنم.
ممنون که خواندید و امیدوارم مفید بوده باشد.
        

31

          هوشو عزیز
داستان زندگی تو رو خوندم

از دست بعضی از تفکرات بچه‌گانه، شیطنت هایی که داشتی و بد شانسی هایی که بخاطر همین شیطنت هات پشت سر گذاشتی ، خنده م می گرفت و چند دقیقه بعد هم بابت عکس العمل دیگران نسبت به کارهات  و تنهایی که تجربه کرده بودی و درگیری های ذهنیت گریه م گرفت .

 هوشو مرادی 
 با کمک تو  افرادی که در داخل  کتاب معرفی کردی  از آغ ننه، آغ بابا، کاظم پدرت، عمو اسدالله عمو  قاسم ،تا قشنگو ،مهینو ،ممصادق و عمه رخساره، سکینه خانم و عمو ابرام ، احمدو،دژند و خانم شعبانی و... همه رو برای همیشه ماندگار کردی.

هوشو مرادی کرمانی 
 چقدر طبیعت «سیرچ» رو خوب برای ما توصیف کردی.  باعث شدی از این به بعد همیشه در کنار  اسم استان تو ، اسم روستای  «سیرچ » هم  تو ذهنم حک بشه .

 هوشو جان 
رد پای کتاب های دیگه ای که  نوشتی رو  هم در  توصیفاتی که  از مردم  کرمان و سیرچ  به یادگار برای ما گذاشتی، پیدا کردم.

راستش هوشو جان من  کرمان و لهجه آدم های کرمان، سنت و سختی های زندگی و شادی هاشون  رو  اول  به وسیله  کتاب های تو و بعد بلقیس سلیمانی  شناختم .

جناب هوشنگ مرادی کرمانی
خوش حالم که کتاب « شما که غریبه نیستید» رو خوندم.  با خوندن این کتاب من هم دیگه غریبه نیستم و بخش کوچکی از زندگی کودکی و نوجوانی و بخش کوچک تری از جوانی شما رو می دونم.

بعد از خوندن داستان زندگی شما تصمیم گرفتم یک بار دیگه مصاحبه شما با سروش صحت در برنامه «کتاب باز » رو  ببینم .
حالا که حرف از کتاب باز شد
 این هم بگم من بعضی از قسمت های برنامه کتاب باز رو‌چندین بار دیدم 
کاش میشد فصل های بعدی  این برنامه هم ساخته بشه.

 در آخر هم باید بگم نویسنده عزیز کرمانی 
سلامت و زنده باشید.



 کاش نویسنده های ایرانی  دیگه ای هم داستان زندگی خودشون رو برای ما به یادگار می گذاشتن.
        

60