معرفی کتاب زن زیادی اثر جلال آل احمد

زن زیادی

زن زیادی

جلال آل احمد و 2 نفر دیگر
3.3
182 نفر |
43 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

425

خواهم خواند

63

ناشر
فردوس
شابک
9789643206017
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1398/9/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان حاضر، سرگذشتی است دقیق از مصائب و مشکلات زنی محروم و مطلقه که با توصیفاتی واقعی و موبه مو همراه است. شخصیت اصلی داستان، زنی است که در خانواده ای فقیر بزرگ شده و از حیث مالی، ظاهری، سواد، تجربه، فقیر و مستضعف است. زن پس از ازدواجی سراسر توأم با نارضایتی و دلهره، با شوهری مذهبی نما و حیله گر، مدتی مانند موجودی اضافی و وسیله ای تزئینی در خانه او نگهداری می شود و درحالی که بسیار مستضعف و بی دفاع است، نیش و کنایه های مادر شوهر را به خاطر زشت رو بودن و داشتن کلاه گیس تحمل می کند.
      

لیست‌های مرتبط به زن زیادی

پست‌های مرتبط به زن زیادی

یادداشت‌ها

          تلخ اما از دل جامعه.
کتاب "زن زیادی" متشکل از چند داستان کوتاه درمورد افرادی که همه به نوعی درگیر مشکلاتی هستند و در جاه و مقام درستی قرار نگرفته‌اند.
به طور کلی کتاب‌هایی که به چند داستان می‌پردازند اصلا موردعلاقه‌ام نیستند ولی این موضوع از ارزش سمنوپزان و زن زیادی کم نمی‌کند.
داستان زن زیادی ته دلم را پر از غصه کرد؛ دختری که به خاطر نقص‌های کوچکی در ظاهرش خود را از کار و زندگی انداخت و حالا پر بود از عقده و حسرتِ کارهایی که میتوانست انجام دهد ولی نداد.
نادیده گرفته شدن زنان در تمام مراحل زندگیشان واقعا غم‌انگیز بود و هست و سزاوار این است که ساعت‌ها برایش اشک بریزم.
طبق چیزهایی که از این کتاب شنیده بودم می‌بایست انگشت به دهان بمانم ولی انتظاراتم را که برطرف نکرد هیچ، بلکه ناامید هم شدم. فکر می‌کنم ما چوب انتظاراتمان از کتاب‌ها، آدم‌ها و همه چیز را میخوریم.
زن زیادی، اولین کتابی بود که از جلال آل احمد میخواندم و فکر کنم آخرین کتاب هم باشد زیرا اصلا نتوانستم آنطور که باید، با این کتاب ارتباط بگیرم و چنگی به دلم نزد.
زن زیادیِ جلال آل احمد مثل خیلی‌های‌ دیگر مخاطب خاص خودش رو دارد و به صورتی نیست که تک تک افراد از خواندنش لذت ببرند.
بنظرم داستان روی یه خط صاف پیش می‌رود که یکنواختیش دل را میزند.
اگر نصفه و نیمه ول کردن کتاب اعصابم را بهم نمی‌ریخت قطعا بعد خواندن چند صفحه از کتاب آن را کنار می‌گذاشتم.
رساله‌های اول کتاب را هم اصلا متوجه نشدم و درکل کتابی نبود که بعدا بخواهم حتی از کنارش رد شوم.
اگر قرار باشد از جذابیت‌های کتاب بگویم قطعا از توصیفات دقیق و عمیقش میگفتم که نویسنده بسیارعالی همه‌چیز را به وضوح بیان کرده بود و جملات درخوراندیشه کتاب هم باعث شد که حداقل یک ستاره از این سمت داشته باشد.
        

46

          آل احمد در این کتاب به داستان‌هایی حول محور زنان و معلمان می‌پردازد و به شیوه‌ای جالب توجه احوالات مردمان زمان خود را به تصویر می‌کشد، از زنی که برای مرگ کودک هوویش نذر می‌کند تا معلمانی که بیمه درمانی را دزدی دولت می‌دانند.
اما یک داستان در این میان بیش از همه توجه مرا جلب کرد و آن داستان «جاپا» بود. در این داستان بسیار کوتاه همراه روایتی از دیبری زحمتش می‌شویم که به نظر نویسنده شمه‌ای از دغدغه‌های درونی آل احمد را نشان می‌دهد. این معلم که سر و کله زدن با کودکان را برای خود هدف و مقصودی نمی‌بیند میل دارد رد ‌و اثری از خود در جامعه‌اش به جای بگذارد و خود را درگیر خشم و نفرت از دیگرانی می‌کند که به این هدف (اثر گذاری) دست یافته‌اند.
در واقع خود آل احمد به‌گونه‌ای از عیب خود و نویسندگان هم‌ عصرش می‌نویسد که آنقدر خود را درگیر تفکرات سیاسی کرده بودند که ادبیات را از نوشته‌های خود پاک کرده بودند. آل احمد که گاه بسیار درگیر این مسائل می‌شد و گاه صرفا به ضعف‌های اجتماعی و فرهنگی (گاه درست و گاه نادرست) می‌پرداخت، قدری بیشتر ادبیات را در آثار خود حفظ کرد.
        

5