این سومین کتابی که از خانم عرفانی خوندم و باید بگم که حالا درسته استادم هستن اما قلمشون رو دوست دارم.😁
کتاب شمرون کناردونم بعد از چند سال هنوز تو ذهنم مونده. این کتاب همون طور که از اسمش پیداست، پر از رنگ، مخصوصا رنگ فیروزهایه.
همین رنگ فیروزهای نشون میده که کتاب اصالت ایرانی، اسلامی داره.
و چه قدر پیوند ایران و اسلام در این کتاب خوب نشسته و بیشترین دلیلی این کتاب رو به خاطرش ستایش میکنم همینه.خود اسم سلمان انگار پل ارتباطی بین ایران و اسلامه و غزاله که یاد آور ضامن آهو بودن امام رضاست و ما رو به خط اصلی داستان که رسیدن به مفهوم واقعی زیارته، متصل میکنه.
کتاب در رسوندن مضمون اصلیش یعنی زیارت موفقه و همزمان با رشد قهرمان داستان یعنی غزاله مخاطب هم رشد میکنه.
نقدی هم اگر بخوام بکنم کمبود کشمکش در نیمه اول داستانه که خوندن داستان رو سخت میکنه و شخصیت پردازیها که میتونست عمیقتر باشه و از تیپ فاصله بیشتری بگیره.پرداختن به جزئیات در این داستان برای من خیلی جذاب بود و بنظرم به رمان رنگ و لعاب خاصی داده بود. اما گاهی میشد جزئیات رو هدفمندانه تر انتخاب کرد تا در جهت شخصیت پردازی عمیقتر باشه.
توصیفات حرم توی این کتاب واقعا دقیق آدم واقعا میتونه خودش رو توی حرم تصور کنه و بین صحنهای مختلف بچرخه و پای به پای غزاله و سلمان زیارت کنه.