یادداشت سارا شهرابی فراهانی

        خانم امیرزاده استاد من هستن و دوست دارم با توجه به شناختی که دارم این نظر رو بنویسم این اثر برای من یه سر و گردن از باقی آثار اساتیدمون بالاتر بود و با توجه به اینکه خانم امیرزاده سه تا پسر دارن این حجم از وقت گذاشتن و دقیق نوشتن واقعا کار سختیه و نمیشه از این موضوع گذشت که این دقیق نوشتن با این حجم از دغدغه چه قدر کار بزرگیه و چه قدر برای مخاطبش ارزش قائل بوده و براش وقت گذاشته.
من معمولا سعی می‌کنم که یک کتاب توی ذهنم ته نشین بشه بعد نظراتم رو راجع به کتاب می‌نویسم.
الان که چند هفته‌ای از خوندن کتاب گذشته، نگاه متفاوتی نسبت به اثر دارم. شاید بیشترین چیزی که تو اثر اذیتم کرد غر زدن‌های مستوره بود. همون مستوره احساسی که در درون همه ما زن ها وجود داره و شاید واقعیه. اما خب من ترجیح میدم رمان یه حرکت رو به جلو باشه نه گفتن از رنج‌هایی که خودم در دنیای واقعی درگیرشون هستم. گرچه گفتن این رنج‌ها باعث همذات پنداری میشه وتاثیرات خوبی هم داره اما من دوست داشتم این بخش‌ها موجز تر نوشته بشه و قسمتی که مستوره تصمیم میگیره شرایط رو بپذیره و تغییر کنه برای من جذاب تر بود. به جز بخش آخر که یکم تو ذوق می‌زد انگار شعار زده شده بود‌ و خواست هدف نویسنده رو در فصل آخر به فرزند آوری و اهمیتش بکشونه.
این فصل به کار نچسبیده بود چون مسئله اصلی داستان فرزند آوری نبود. دغدغه یک زن تحصیلکرده بود از فرزندی که جلوی رشد و دیده شدن مادر رو میگیره و مادر بستر امنی که در مقابل سختی‌های ازدواجش پیشه گرفته بود رو با وجود بچه از دست میده و حالا در تلاشه تا با وجود بچه دوباره این منطقه امنی که در اون آرامش داره رو به نحوه دیگه ای بسازه.
شخصیت امیریل برای من از تمام شخصیت ها دوست داشتنی تر بود. یه نماد خوب از  مرد ایرانی، منطقی، عاشق کار، مرد زندگی، صبور، نیازمند اقتدار، تکیه گاه و کسی که سفت و سخت پای اعتقاداتش وایستاده. سختی‌های زندگی رو پذیرفته و مثل کوه در برابر سختی‌ها مقاومه و در مقابل زنی که شکننده ، به شدت احساسیه و دوست داره در همه چیز ایده آل باشه.
مستوره  مثل یه شاخه نازک در برابر باد که با هر طوفانی کمرش خم میشه و نیاز به حمایت یک مرد داره. ایده آل گرایی مستوره توی جای جای قصه مشخصه. 
همراهی شعر و آیات قرآن با وضعیت مستوره از نقاط قوت این اثر بود که یه جاهایی خیلی به اثر نشسته بود و دلنشینش کرده بود. 
من عاشق قسمت‌هایی بودم که مستوره با جنینش حرف می‌زد و در مورد اون فکر می‌کرد به عنوان کسی که مادری رو تحربه نکرده برام دنیای شگفت انگیزی بود.
یک نقد دیگری که به اثر دارم قضاوتگر بودن راوی بود حالا که بعد از روزها به زندگی مستوره نگاه می‌کنم به مادر شوهرش حق میدم که به اندازه عروس‌های دیگه به این عروسش توجه نکنه چون مادر شوهر ایرانی رو میشناسم که چه قدر براش مهمه که عروسش مورد پسند خودش باشه و خودش در این انتخاب سهیم باشه و متاسفانه ازدواج‌هایی که از عشق به وجود میان این تبعات رو دارن. ما چیزی از مادر شوهر نداشتیم اینکه بدونیم چه قدر راضی به این ازدواج بوده و من با توجه به ناترازی کفیت در بعضی موارد حس کردم که شاید بعضی چیزایی که پسر به راحتی پذیرفته مادر شوهر نتونسته بپذیره که این مشکلات پیش اومده.
و حس می‌کنم میتونم به مادر شوهر مستوره که توران بود حق بدم. و حس می‌کنم مادر شوهر آدم بد ذات و بدجنسی نبود. فقط یک انسان بود با ضعف ها و خوبی‌های خودش.
ولی در کل این مسائل توی زندگی زناشویی همه خانواده خیلی وجود داره و طبیعیه.
برای من داستان بیشتر از اینکه جهانی سوای دنیای واقعیت باشه و چیزهایی باشه که هر کسی نمیتونه تجربه‌اش کنه جهانی بود که در اون زندگی می‌کردم. زندگی ما مردم معمولی بیشتر اینجوریه که بالا و پایین های کم بسامد داره. در صورتی که در داستان و رمان معمولا بالا و پایین های شخصیت‌ها پر بسامد تر و تغییرات بزرگتر هستن.
 در مورد این رمان حرف بسیاره اما به همین بسنده می‌کنم و  خدا قوت میگم به خانم امیرزاده عزیز که با یک کار خوب رنج مادران شاغل رو به خوبی به تصویر کشیده.🌻💚
      
61

9

(0/1000)

نظرات

خدا حفظ کنه استادتون رو
1

1

سلامت باشید🤗🌺🌺 

1