یادداشت Asal

Asal

Asal

3 روز پیش

        حتی همین الان که فقط چند دقیقه از تموم شدن زن زیادی می‌گذره هم خیلی سخت میتونم به یاد بیارم که توی هر داستان چی رخ داد و چی روایت شد‌... و این شاید ضعف حافظه‌ی من باشه و شاید هم نویسنده حرف خیلی خاصی نزده که بخواد توی ذهن من جایی باز کنه! درسته که متوجه تندی زبان جلال، و شرح حالی انتقادی به حکومت وقت، هستم اما باز هم با انتظار بیشتری از این نویسنده، کتاب رو شروع کردم.
و البته که متوجه نگاه استعاری نویسنده می‌شدم و تحسینش می‌کردم؛ اما از گیرایی و ماندگاری؟ نه... خبری نبود! 
ولی چیزی برای من جالب بود احوال مشترکی بود که بعضی موقعیت‌های زنانه در زنِ زیادی با سووشون داشت... انگار این موقعیت های مشابه، از جهان زنانه‌ی مشترکی که جلال و سیمین با هم ساخته بودن یا فهم و بینشی که از زن داشتن یا تاثیری که روی هم گذاشته بودن نشات گرفته بود و رقم خورده بود.
علاوه بر اینکه دقت کلماتی که انتخاب شده بود، روانی و سیال بودن هر قصه به حق و سنجیده بود و به زعم من علیرغم سطحی بودن مفهوم داستان‌ها، هر قصه جوری ماهرانه نوشته شده بود که دوست داشتی تا انتها بخونی (اما وقتی به انتها می‌رسیدی با خودت می‌گفتی کاش همون وسط رهاش می‌کردم...) 
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.