معرفی کتاب زن زیادی اثر جلال آل احمد

زن زیادی

زن زیادی

3.3
213 نفر |
53 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

19

خوانده‌ام

488

خواهم خواند

73

ناشر
فردوس
شابک
9645509041
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1383/1/24

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        زن زیادی ماجرای دختر 34 سالة بدمنظری است که در یک خانوادة سنتی زندگی می کند. او به علت ریزش مو از کلاه گیس استفاده می کند. او به علت سن زیاد و فشار خانواده تن به ازدواج با مرد لنگی که سن بالایی هم دارد می دهد. مرد با اطلاع از وضعیت ظاهری دختر با او ازدواج می کند. دختر در خانوادة همسر مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفته و پذیرفته نمی شود، به طوری که دختر بر اثر از دست دادن تحمل خود آنجا را ترک کرده و دوباره به خانة پدری برمی گردد، در آنجا نیز مورد سرزنش قرار گرفته و خانه را ترک می کند و به سوی سرنوشت نامعلومی حرکت می کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زن زیادی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به زن زیادی

پست‌های مرتبط به زن زیادی

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        قلم جلال آل احمد را دوست دارم.
.
آنچه در سراسر داستان های این کتاب برایم پررنگ می‌شد مسئله ی توجه به خود و دیده شدن بود.
روایت آدم های مختلف در موقعیت های مختلف بود که حرف ته دلشان این بود که دیده بشوند.
.
باورتان می‌شود من با داستان جاپا گریه کردم؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          آل احمد در این کتاب به داستان‌هایی حول محور زنان و معلمان می‌پردازد و به شیوه‌ای جالب توجه احوالات مردمان زمان خود را به تصویر می‌کشد، از زنی که برای مرگ کودک هوویش نذر می‌کند تا معلمانی که بیمه درمانی را دزدی دولت می‌دانند.
اما یک داستان در این میان بیش از همه توجه مرا جلب کرد و آن داستان «جاپا» بود. در این داستان بسیار کوتاه همراه روایتی از دیبری زحمتش می‌شویم که به نظر نویسنده شمه‌ای از دغدغه‌های درونی آل احمد را نشان می‌دهد. این معلم که سر و کله زدن با کودکان را برای خود هدف و مقصودی نمی‌بیند میل دارد رد ‌و اثری از خود در جامعه‌اش به جای بگذارد و خود را درگیر خشم و نفرت از دیگرانی می‌کند که به این هدف (اثر گذاری) دست یافته‌اند.
در واقع خود آل احمد به‌گونه‌ای از عیب خود و نویسندگان هم‌ عصرش می‌نویسد که آنقدر خود را درگیر تفکرات سیاسی کرده بودند که ادبیات را از نوشته‌های خود پاک کرده بودند. آل احمد که گاه بسیار درگیر این مسائل می‌شد و گاه صرفا به ضعف‌های اجتماعی و فرهنگی (گاه درست و گاه نادرست) می‌پرداخت، قدری بیشتر ادبیات را در آثار خود حفظ کرد.
        

5

maedeh

maedeh

1402/7/1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب زن زیادی مجموعه داستان های کوتاهی هست که به همدیگه مربوط نیستن و هر داستان جریان مجزایی داره. 
نقطه قوت داستان های آل احمد واقعی و ملموس بودن اون هاست . انگار که هر شخصیت از دل جامعه بیرون کشیده شده و هر داستان یه برش از روزمرگی دنیای آدم هاست. قلم ساده و روونی داره و همین باعث میشه خودت رو درون داستان ببینی.
کلا درمورد کتاب های مجموعه داستان یه نظر کلی دادن سخته چون هرکسی یسری داستان هاشو دوست داره و ارتباط میگیره و با بعضی داستان هاش هم ارتباط نمیگیره و دوست نداره.[البته من کلا با داستان کوتاه خیلی سخت ارتباط میگیرم خودم چون حس میکنم زود تموم میشه و توصیفات کمه]
اما این کتابو دوست داشتم!
منتها چیزی که هست نمیدونم الان خوشحال باشم با فاصله چهل پنجاه سال ازین زنها من به عنوان یه زن میتونم کمی زندگی متفاوت تری داشته باشم یا که نه غصه بخورم چون از چهل پنجاه سال پیش که هیچی تا هنوز هم زنان گرفتار دردهایی هستند که ریشه از سنت و عقاید ضد زن گرفته شده و شاید هم از حماقت خودشون ...!


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تلخ اما از دل جامعه.
کتاب "زن زیادی" متشکل از چند داستان کوتاه درمورد افرادی که همه به نوعی درگیر مشکلاتی هستند و در جاه و مقام درستی قرار نگرفته‌اند.
به طور کلی کتاب‌هایی که به چند داستان می‌پردازند اصلا موردعلاقه‌ام نیستند ولی این موضوع از ارزش سمنوپزان و زن زیادی کم نمی‌کند.
داستان زن زیادی ته دلم را پر از غصه کرد؛ دختری که به خاطر نقص‌های کوچکی در ظاهرش خود را از کار و زندگی انداخت و حالا پر بود از عقده و حسرتِ کارهایی که میتوانست انجام دهد ولی نداد.
نادیده گرفته شدن زنان در تمام مراحل زندگیشان واقعا غم‌انگیز بود و هست و سزاوار این است که ساعت‌ها برایش اشک بریزم.
طبق چیزهایی که از این کتاب شنیده بودم می‌بایست انگشت به دهان بمانم ولی انتظاراتم را که برطرف نکرد هیچ، بلکه ناامید هم شدم. فکر می‌کنم ما چوب انتظاراتمان از کتاب‌ها، آدم‌ها و همه چیز را میخوریم.
زن زیادی، اولین کتابی بود که از جلال آل احمد میخواندم و فکر کنم آخرین کتاب هم باشد زیرا اصلا نتوانستم آنطور که باید، با این کتاب ارتباط بگیرم و چنگی به دلم نزد.
زن زیادیِ جلال آل احمد مثل خیلی‌های‌ دیگر مخاطب خاص خودش رو دارد و به صورتی نیست که تک تک افراد از خواندنش لذت ببرند.
بنظرم داستان روی یه خط صاف پیش می‌رود که یکنواختیش دل را میزند.
اگر نصفه و نیمه ول کردن کتاب اعصابم را بهم نمی‌ریخت قطعا بعد خواندن چند صفحه از کتاب آن را کنار می‌گذاشتم.
رساله‌های اول کتاب را هم اصلا متوجه نشدم و درکل کتابی نبود که بعدا بخواهم حتی از کنارش رد شوم.
اگر قرار باشد از جذابیت‌های کتاب بگویم قطعا از توصیفات دقیق و عمیقش میگفتم که نویسنده بسیارعالی همه‌چیز را به وضوح بیان کرده بود و جملات درخوراندیشه کتاب هم باعث شد که حداقل یک ستاره از این سمت داشته باشد.
        

50