باید به این سوال جدی پاسخ داده شود که کتاب های ترجمه ای از چه فیلترهایی میگذرند؟!...بعضی از کتاب ها به شدت مربوط به جامعه خاص خود می باشند و طرح آن در جوامع دیگر  جایگاهی ندارد!
نکته دوم درباره این کتاب این است که چه کسانی باید این کتاب را بخوانند شخص ۲۰ ساله، ۳۰ ساله، ۴۰ ساله ای که زندگیش جریان اصلی خود را پیدا کرده، آگاه شدن از رفتارهای نادرست والدینش چه کمکی به او می کند؟....راهکار کتاب آن است که به سراغ والدین بروید و بدرفتاری آنها و ظلمی که به شما شده است را یادآور شوید!!! ....شخصی میگفت یک نهال را می توان راست کرد یک درخت تنومند کج را خیر! ....و جالب است که در کتاب خود نویسنده مثال عینی  می آورد که به رو آوردن والدین نتیجه ای جز داد و فریاد و قهرهای  بزرگتر ندارد!

خواندن کتاب توصیه نمی شود.
      

        کتاب سلام بر ابراهیم درباره چهره مردمی شهید ابراهیم هادی می گوید، اما این کتاب درباره خصوصیات فردی که شاید کمتر کسی بداند صحبت می کند. من واقعا از خواندن این کتاب شگفت زده شدم که چطور یک پهلوان مردمی و به ظاهر عامه پسند اینطور عمیق و حساس نسبت به رشد شخصیتی اش عمل می کند. کسی که برای فهم بیشتر قرآن در یک دوره یادگیری زبان عربی در حوزه علمیه شرکت می کند، کسی که برنامه مطالعاتی دارد و انواع کتاب ها را می خواند، وسط گیر و دار جنگ صبح جمعه ای را پیدا می کند و سر کلاس درس استاد حاضر می شود!!!!...الحق که هر چقدر از شهید ابراهیم هادی بگوییم کم گفته ایم!....سلام بر ابراهیم.....!
      

        من کتاب ناطوردشت رو با ترجمه خوب مهدی آذری و مریم صالحی خوندم. ترجمه در انتقال محتوا بسیار تاثیرگذاره. کتاب فضای طنز دوست داشتنی داره. به طور کلی من دنیای نوجوون ها خیلی دوست دارم. اگه فرصت بشه باهاشون وقت میگذرونم و حسابی حالمون خوب میشه.
      

        کتاب ارزشمند با ترجمه بسیار خوب درباره آداب و روش رفتاری پیامبر اکرم (ص) در موقعیت های مختلف زندگی است... من گاهی که سوالی برایم پیش می آید در زندگی روزمره مثل یک مرجع تقلید به این نوشتار مراجعه می کنم.
      

        روایت درد و درد و درد.... حساسیت سرنوشت یک دختر گرفتار در چنگال رژیم بعث عراق مرا وادار به تمام کردن کتاب کرد... وگرنه خواندش بسیار سخت بود!!!
      

        داستان اولین زن ایرانی که به فضا رفت ولی رفتن به فضا فقط یکی از تجربه های جذاب این خانوم است. او ماجراهای جالبی در زندگی اش داشته مانند سفر با بزرگترین کشی دنیا که من از خواندن آن لذت بردم. مهمترین سرمایه این زن قلب مهربانی است که از کودکی برای دیگران می تپد و مهربانی او نسبت به دیگران باعث می شود خداوند هدیه های زیادی را در زندگی به او عطا کند. 
یکی از هدایا شوهری بنام حمید است که با فداکاری و ذکاوت و همراهی همیشگی خود زندگی را برای هردوشان لذت بخش کرده است.
شاید ازدواج آنها یک آشنایی و خواستگاری معمولی بوده اما این دو نفر از دل یک ازدواج یک عشق بسیار زیبا را به وجود آورده اند و به تصویر کشیده اند. 
.
.
.
عشق... لقمه ای که جوان های امروز برای پیدا کردنش و به بهانه ی یافتنش تمام جوانی و سنت ها و ارزش ها را دور سر خودشان می چرخانند و در نهایت به یک رابطه نیمه تمام و یک روح تا ابد زخمی می رسند!
کتاب جدا از توصیحات فنی مطالب جذابی دارد.
      

        حیف از آدم هایی مانند حاج آخوند که اینقدر کمیاب شده اند، یا اینقدر گمنام و بی نشان هستند که بقیه از وجودشان هیچ بهره ای نمی‌برند!
کتاب مطالب عرفانی نیز دارد.
      

        این دست از کتاب ها را می خوانی و با خودت فکر می کنی وجود یک انسان چند مرتبه دارد؟!... و تو در کدام یک از این مرتبه ها هستی!!!!؟
      

        مانده ام که چه بگویم... نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم، برعکس بس که حرف برای گفتن زیاد است!! این کتاب داستان درد است و عجیب است که برای ادامه دادنش اشتیاق دارید.. شاید چون آدم ها برای شنیدن قصه درد کنجکاو تر هستند!
قصه از زبان یک پسر ده ساله است اما وقتی می خوانید به خاطر نوع زندگی این پسر احساس می کنید پای حرف ده یا حتی صد انسان زندگی کرده نشسته اید!! متاسفانه این واقعیت دارد که آدم هایی که درد بیشتری می کشند زودتر بزرگ می شوند...! 
امتیاز سه دادم، نه اینکه قلم نویسنده بد باشه، یا کتاب ارزش خواندن نداشته باشد...اتفاقا خیر!... برای این امتیاز سه دادم که ماجرای تلخی است، روح را آزار می دهد... به این واقعیت تلخ سه دادم... جای صفر دادن هم داشت!
      

        این کتاب شرح حال آیت الله نخودکی است که بخش زندگینامه بسیار جذاب و قابل تامل است... وجود این انسان خارق العاده در صده اخیر برای من شگفتی آور بود... و حسرت برانگیز از اینکه کاش معرفت بیشتری نسبت این افراد داشتیم!
      

        داستان مرد محترم ایرانی که تجدید فراش می کند و همه تصورات خوب را در ذهن مخاطب می شکند... قصه ای که بارها در واقعیت می شنویم... قصه حل نشدنی ازدواج دوم!!!
قلم محمد علی افغانی قابل ستایش است.
      

        اسم این کتاب رو میذارن کتاب عامه پسند!!!! و در برابر کتاب جز از کل اونو درجه دو می خونن و میگن هر کس به دنبال کتاب فلسفی و روان‌ شناسی هست جز از کل بخونه!!!!
در حالیکه کتاب ها فارغ از روایتگری شون برای آگاهی بخشی هستن... همانقدر که جز از کل می تواند فلسفی و عمیق باشد، کتاب بامداد خمار نیز می تواند میان روزمرگی ها فلسفه زندگی را بیاموزد... و الحق که چقدر آموزنده است! 
کتاب بخوانیم برای فهم بیشتر نه فخر بیشتر!!!
      

        این کتاب رو می خونی اشک می‌ریزی، اشک می ریزی، اشک می ریزی! ... نه از اون اشکا که غمگینت کنه!
 از اون اشکا که سبکت می کنه، حال دلت رو خوب می کنه... مثل هوای خنک و بهشتی بعد بارون!
اللهم الرزقنا زیارت قبر الحسین...
 اللهم الرزقنا زیارت روی ماه حسین علیه السلام ❤️
      

        کتاب بسیار خوبی بود... قشنگی اش به این بود که تمام روایت ها را ما از بر بودیم اما تکرار آن از زبان یک زن مقابل خلیفه عباسی باعث غرور و افتخار بود.... ظاهرا داستان کتاب بر اساس واقعیت است.
      

        داستان کتاب تاسف انگیز است... و قلم نویسنده تحسین برانگیز!.. یاد و خاطره ایشان گرامی!