معرفی کتاب شهر ممنوعه اثر ماگدا سابو مترجم فریبا ارجمند

شهر ممنوعه

شهر ممنوعه

ماگدا سابو و 1 نفر دیگر
4.1
102 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

154

خواهم خواند

151

ناشر
قطره
شابک
9786001199387
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1399/10/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        ویریجینیا وولف اولین کسی بود که به رابطه ی خلاقیت هنری و امور روزمره اشاره کرد. وولف نوشت که قرن هفدهم هیچ شاعر مونثی ندارد چون (خواهر شکسپیر) بیش از حد گرفتار وصله پینه ی جوراب  و سر زدن به غذا است. چند قرن بعد، نسل چندم بازماندگان (خواهر شکسپیر) ، به کمک پول، می کوشند با به کارگیری خدمتکار این مشکل را حل کنند.ماگدا سابو، یکی از مشهورترین نویسندگان مجارستان، در رمان شهر ممنوعه نگاهی عمیق به مناسبات متزلزل (بانوی نویسنده) و خدمتکارش می اندازد، امری که پیش از او به ندرت کسی به آن پرداخته است. امرنس، خدمتکار سال خورده، سوابق درخشانی دارد: قابل اعتماد است، خیال ماگدا راحت است که او خانه را به آتش نمی کشد، و نیز از او گذشته است که معشوقه داشته باشد. مناسبات این دو زن به وابستگی متقابل می انجامد. بین این دو نبردی دائمی جریان دارد و شب های ویرژیلی مملو از عناصر رئال و سوررئال. کتاب با توصیف یک رویا آغاز می شود و به پایان می رسد: رویایی تب آلود، سایه ی یک سایه...سابو جوایز متعددی دریافت کرده است، از جمله جایزه ی (کوشوت) (kossut)،که مهم ترین جایزه ی ادبی مجارستان است، و جایزه ی نویسنده ی زن خارجی، که در سال 2003 به ترجمه ی فرانسوی شهر ممنوعه داده شد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شهر ممنوعه

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          شاید در شروع به نظر نمی‌آمد کتاب مورد توجه م باشه و دوست ش داشته باشم ولی الان که  کتاب رو خوندم ، باید بگم واقعا  ازش لذت بردم از تک تک لحظه ها و روابط بین ماگدا _نویسنده_و امرنس. 
یه جاهایی باهاش خندیدم و یه جاهایی غصه خوردم .
کتاب روانیه و حس آرامش بهم میده .
به نظر من قلم سابو شبیه نویسنده ی دیگه ای نیست ،
و برام جالبه که سابو _ مثل سخنران ها که برای جلوگیری از خسته کنندگی و حس کسالت با صدای بالا و پایین صحبت می‌کنند _ جایی که فکر میکنی داستان داره خسته کننده و کش دار میشه یه فراز هایی رو وارد داستان میکنه مثل یک راز یک حادثه یک ارتباط جدید که هوشیارت میکنه و دوباره جذب داستان میشی .
.
عجایب امرنس تمام شدنی نیست و همینطور که پیش میری بیشتر از سرگذشت ، رفتار و افکارش شگفت زده میشی ، گاهی کاملا عشق ورزی میکنه گاهی غر میزنه گاهی به طرز باورنکردنی یه بمبه متحرکه ، ولی در عمق وجودش که نگاه میکنی یه پیرزن مهربون میبینی که علیرغم پیشرفت جامعه هنوز با تفکرات قدیمی و منحصربه‌فرد خودش داره زندگی میکنه .
و از همه مهم تر اینکه امرنس در دنیای خودش زندگی میکنه نه به سیاست کار داره نه جامعه و تغییرات ش 
نه اخبار میبینه نه روزنامه میخونه و از تمام اتفاقات سیاسی و اجتماعی اطراف ش فرقه و انگار داره تو یه دنیای دیگه زندگی میکنه .
.
و پایان ش خیلی غمگین اما شکوهمند بود .
        

24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          .
در، قبل از هرچیز برای کسانی نوشته شده که کارهای روتین و ساده انجام میدن، بارها و بارها و بارها و تا آخرِ عمرشون. جارو کردنِ برگ های پیاده رو، پختِ چندباره ی یک غذا و راه انداختنِ جروبحث و قهر و تلافی و دوباره آشتی...
شاید ندونن چقدر درست زندگی میکنن و چقدر برای بقای انسانیت ضرورین
.
در، داستانِ رابطه ی میان آدم هاست. با غریبه هایی که پیوند خونی دور هم نگه شون داشته، آشنایی که سالها پیشْ انتخابش کردن برای هم اتاق بودن، با حیوانهای خانگیشون -که اصولا تنها رابطه‌ صادقانه را با همین دوست داشتنی ها دارند- و البته با همسایه ها و جامعه شون
.
در، درباره ی پیچیدگی و نامفهوم بودنِ چیزی از انسانیت میگه که دلیلِ تمام حسادت ها و بدخُلقی ها و خواستن ها و سوءتفاهم های منجر به جنگ و قتل و خودآزاری و پیشرفت و تنهاییِ همه ما بوده و صدباره هزار تعریفْ برایش داشتیم و هربار هم جز به همین یک اسم نرسیدیم:  عشق 
.
در، یه #داستان عاشقانه ی معمولیه مثل تمومِ داستانهایی که زندگی میکنیمشون و همون قدر هم غیرمنتظره و خارق العاده است و ارزش خوندن داره
        

1

هانیه

هانیه

1403/6/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          وای! وای از این کتاب :))
این کتاب مثل دری بود، به یک داستانی عجیب!!

داستان کتاب همانجوری که از خلاصه ش پیداست درباره ی دو زن است! درباره ی رابطه ی یک خدمتکار و خانم نویسنده ی جوانی که کارفرمای اوست. این داستان یه داستان معمایی نبود یک رمان بود! درباره ی عشق عجیبی که یهو بین این دوشخص رشد کرد. بین امرنس و خانم نویسنده!!
داستان درباره ی عشق امرنس بود! عشقش به خانم نویسنده، به آدلکا به سوتو به پالت! به تمام افراد محل که براشون کار می‌کرد.
کتاب درباره ی زندگی سخت امرنس بود، درباره ی روح و عقل عجیبی که داشت
یک چیز عجیبی درباره ی شخصیت امرنس وجود داشت؛ او هیچوقت عادی نبود. شبیه کسایی نبود که ما هرروز می‌بینیم. امرنس شبیه کسی بود که برای مدت کوتاهی کنارماست، روی ما تاثیر می‌ذاره، میره و درنهایت همیشه یادش با ماست.
امرنس روی کل ادم های روستاشون تاثیر گذاشت. بدون اینکه اون ها بخوان بهشون عشق ورزیدن یاد داد.
بدون اینکه خانم نویسنده بخواد اون رو درگیر خودش کرد. درگیر زندگی‌ش، درگیر گربه‌هاش، درگیر در!
        

27