Asal

Asal

@asal_is_here
عضویت

خرداد 1404

9 دنبال شده

18 دنبال کننده

                I am nothing in my soul if not obsessive 
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
Asal

Asal

4 روز پیش

        و پایان شاهکاری از استیون کینگ . 
کتاب عالی بود . ژانرش علمی تخیلی و تاریخی بود و یه بخش هاییش هم عاشقانه . شخصیت پردازی داستان و جزئیات و رویداد هاش عالی بودن . چیز دیگه ای که واسم جالب بود ، قسمت یادداشت نویسنده بود . اینکه خود نویسنده توضیح داده بود که چقدر سر این کتاب تحقیقات مختلفی انجام داده و سرش وقت گذاشته به نظرم به ارزش های کتاب اضافه میکرد . این نشون میده که وقایع کتاب کاملا با فکر نوشته شدن و همشون تا حدودی با تاریخ هم همخونی دارن . 
 به نظرم به عنوان اولین کتاب از استیون کینگ نمیتونه انتخاب خوبی باشه ، اگر خواستید به سراغ آثار کینگ برید بهتره با این کتاب شروع نکنید چون که سنگینه و ممکنه خستتون کنه . 
مورد دیگه ای که هست  هم اینه که اگه سراغ کتاب رفتید ، بهتره که قبلش فیلم سینمایی it رو ببینید ، چون یه سری از اتفاقات کتاب مربوط به شهر دری عه و اگه فیلم رو دیده باشید بهتر میتونید درکشون کنید . 
اوایل به نظرم این قضیه که یهویی وسط روایت اصلی و درگیری های جیک برای اینکه جلوی آزوالد رو بگیره ، به روابط عاطفی و شخصی جیک هم پرداخته شده بود یه خورده حوصله سر بر میومد اما به مرور این رابطه شون هم برام جالب شد و از کنار هم بودنشون واقعا لذت می بردم . دلیلش این بود که سیدی هم به اندازه ی جیک خوب شخصیت پردازی شده بود و آدم خاص و جالبی بود . حتی دیک سیمونز و الی داکرتی، بابی جیل ، مایک کازلا و خانواده ی آزوالد و.... همشون با وجود نقش های جزئی ای که داشتن  هرکدومشون شخصیت منحصر به فرد خودشون رو داشتن.  
کتاب قطعا نقاط ضعفی هم داشت ، مثل جزئیات خیلی زیاد و اشاره های زیاد به آهنگ های مختلف و برند های مختلف و ... ( چیزایی که طبیعتا هیچوقت درموردشون نشنیده بودم چون مربوط میشدن به آمریکا تو دهه ی ۱۹۶۰ ) اما با وجود این باز هم چیزی از جذابیت کتاب کم نمیشه . 
قطعا خوندنش رو پیشنهاد میکنم . 
      

4

Asal

Asal

1404/5/25

        و پایان کتابی که حتی نمیتونم حسم رو نسبت بهش توصیف کنم . 

این کتاب هم به لیست کتاب های موردعلاقم اضافه شد . تو این دو روز همش یا در حال خوندن این کتاب بودم یا فکر کردن بهش . ذهنم رو خیلی درگیر کرده بود ، حتی میخواستم شروع کنم و یونانی یاد بگیرم . شاید فکر‌ کنید داستان معما های خاصی داشته و صرفا از روی حس کنجکاوی بوده ، اما اینطور نیست . داستان نسبتا سرراست بود ‌، چیزی که آدم رو درگیر خودش می‌کرد در اصل شخصیت ها بودن . ریچارد ، هنری ، فرانسیس ، دوقلو ها و حتی بانی هرکدومشون شخصیت خاص خودشونو داشتن .  شخصیت پردازی انقدر خوب انجام شده بود که آدم خواه ناخواه با شخصیت های کتاب درمواقع مختلف همذات پنداری می‌کرد و حتی اگر تصمیم غیرمنطقی ای هم میگرفتن ، اونارو درک می‌کرد.  
اول که سراغ این کتاب رفتم فکر میکردم که جناییه، اما الان حتی نمیدونم که تو چه دسته ای قرار میگیره . داستان آنچنان هیجانی و سریع پیش نمیره ، بلکه خیلی آروم جلو میره اما با این حال جوری نیست که آدم ازش خسته بشه و حتی از همین تعلیق ها هم میشه لذت برد .  
درکل اگر به سراغ این کتاب رفتید ، سعی کنید فقط با شخصیت ها همراه شید و خودتون رو جای عضو هفتم این گروه شش نفره بذارید و تو ماجرا ها همراهیشون کنید . 
      

14

Asal

Asal

1404/5/16

        و یه کتاب جالب دیگه از آگاتا کریستی.  
کتاب خوبی بود و شخصیت پردازی و روند داستانش رو واقعا دوست داشتم . کلا یه نکته ای که تو کتاب های آگاتا هست ، اینه که فقط به جنایتی که اتفاق افتاده نمی پردازه و علاوه بر اون جنبه های دیگه ی داستان رو هم در نظر میگیره . با اینکه پوآرو کارآگاه مورد علاقمه ، ولی از اینکه تو بعضی از کتاباش شخصیت اصلی یه آدم معمولیه هم خوشم میاد . جری توی این کتاب نقش اصلی بود و داستان از زبان اون بود و نقش پررنگی هم تو پیدا کردن قاتل داشت . 
اما کتاب نقاط ضعفی هم داشت قطعا . اول اینکه تو این جلد خانم مارپل هم حضور داشت اما حضورش خیلی کمرنگ بود . ( نمیدونم چرا آگاتا بین کارآگاه هاش فرق میذاره ) 
دوم اینکه داستان یه جاهایی کش می اومد و شاید سریع تر هم می‌شد جمعش کرد . البته دلیل اصلیش اینه که به روابط عاشقانه ی جری ( شخصیت اصلی ) هم پرداخته شده بود و یه بخشی از داستان مربوط به همین بود . در آخر هم قاتل آنچنان دور از ذهن نبود . تنها کاری که آدم باید می کرد ، این بود که بدون درنظر گرفتن حرف های نش و گریوز دنبال قاتل بگرده . 
درکل به عنوان یه کتاب جنایی نسبتا کوتاه ، خوب و سرگرم کننده بود . 
      

29

Asal

Asal

1404/5/9

         واقعا کتاب عجیبی بود . به نظرم کتاب بیشتر از اینکه جنایی محسوب بشه ، عاشقانه بود ، ولی یه عاشقانه معمولی نه ؛ بلکه یه چیزی فراتر از اون . جنونی که لباس مبدل عشق رو پوشیده . 
تا حدودی منو یاد کتاب تونل مینداخت . فردریک به نظرم یکم شبیه به خوآن پابلو بود ، ولی قطعا تفاوت هایی هم داشت . فردریک دوست داشت که حس قدرت رو تجربه کنه ، ولی میخواست این حس رو با اجبار یه دختر به دوست داشتنش تجربه کنه . به نظرم اون عاشق نبود، فقط میخواست یکی دوستش داشته باشه و ستایشش کنه . مثل یه جور جنون بود که می خواست با ظاهر عشق ، خودشو طبیعی جلوه بده . 
درمورد نقاط قوت کتاب اگه بخوام بگم ، میشه به شخصیت پردازی اشاره کرد و اینکه احساسات هر دو شخصیت خیلی خوب به تصویر کشیده شده . 
اما درمورد نقاط ضعف : اول اینکه توقع بالایی از کتاب داشتم ، چون خیلی تعریفشو شنیده بودم و مشکل اینجاست تو اکثر این تعریف ها از کتاب به عنوان یه کتاب جنایی خیلی قوی یاد شده بود . در حالی که جنایی نبود ‌‌. پایانش به نظرم از همون اوایل کتاب تا حدودی مشخص بود و من به شخصه نتونستم اون هیجانی که خیلی ها درموردش حرف میزدن رو حس کنم . 
نکته ی دوم اینکه دو بار خوندن وقایع به نظرم خسته کننده بود . تو بخش اول کتاب ، دوست داشتم که نظر میراندا رو هم بدونم ، ولی اینکه یهویی تو یه بخش کاملا جدا نویسنده اومد تمام اون اتفاق هایی که افتاده بودن رو دوباره تکرار کرد که صرفا خواننده با عقاید میراندا هم آشنا بشه ، به نظرم کار جالبی نبود . اگر کتاب فصل به فصل بود ، و مثلا یه فصل از زبان میراندا بود و یه فصل از زبان فردریک( فردیناند) خیلی بهتر میشد . اونجوری هم با هردو شخصیت اصلی آشنا میشدیم و هم هر اتفاق رو دو بار نمی خوندیم . 
در کل اگر به سراغ این کتاب رفتید ، به دید یه کتاب جنایی بهش نگاه نکنید ‌. 
      

9

Asal

Asal

1404/4/22

        کتاب خوب چجوریه ؟ شاید خیلیا در جواب این سوال بگن که کتاب خوب ، کتابیه که نشه زمینش گذاشت و آدم همش مشتاق باشه که زودتر تمومش کنه. 
اما برعکس اینم هست . کتاب خوب ، میتونه کتابی باشه آدم نخواد هیچوقت تموم شه . دوست داشته باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه . از تموم کردنش بترسه ، چون احساس کنه که بعد از اون قرار نیست این احساس رو نسبت به هیچ کتاب دیگه ای داشته باشه . 
و برای من این کتاب دقیقا همینجوری بود . با تمام وجودم دوستش داشتم و آرزو می کردم که تموم نشه . 
کتاب پیچیدگی خاصی نداره . خبری از هیجان و معما نیست ، چون از همون اول کتاب ، پایانش مشخصه . با این وجود بازم آدم از خوندنش لذت می بره . داستان نحوه ی شکل گیری رابطه ای عمیق بین امرنس و خانم نویسنده.  داستان پیرزنی که شاید در نگاه اول یک آدم معمولی باشه ، ولی کم کم با بیشتر شناختنش آدم مجذوبش میشه . 
امرنس عزیزم ، خانم نویسنده و ویولا تا ابد تو خاطرم میمونن . 
خیلی داستان رو دوست داشتم و خوندنش رو پیشنهاد میکنم .

      

6

Asal

Asal

1404/4/16

        و پایان ماجراجویی با پیپا فیتز آموبی ! 
راستش اگه بخوام به این جلد امتیاز بدم ، ۴ رو درنظر میگیرم ولی این امتیازی که دادم برای کل مجموعه ست .
واقعا اولین مجموعه ایه که آرزو میکنم کاش جلد هاش همچنان ادامه داشت و همچنان می تونستم با گروه پیپ و راوی ماجراجویی کنم . کتاب روون و خوبی بود ، قلم هالی جکسون رو بسیار دوست داشتم و خیلی از خوندن  کتاب لذت بردم .
و بریم سراغ این جلد : 
اگه بخوام کاملا صادق باشم یه حدس هایی درمورد قاتل زده بودم و وقتی که بخش اول تموم شد و قاتل مشخص شد ، یکم ناامید شدم . اما با شروع بخش دوم دوباره اون هیجان قبل رو بدست آوردم و حتی بخش دوم رو بیشتر از بخش اول دوست داشتم،  چون خلاقانه تر و هیجان انگیز تر بود . به نظرم نکته ی ماجرا هم همینه ، ژانر جنایی صرفا اینجوری نیست که قاتل کسی باشه که اصلا ربط آنچنانی ای به ماجرا نداشته و کاملا غیرقابل حدس  باشه. در اصل اتفاقاتی که قبل و بعد از گیر افتادن قاتل میفتن هستن که به داستان شکل میدن . 
در کل خوندن این مجموعه رو پیشنهاد میکنم  و از بهترین مجموعه هاییه که خوندم .

      

12

Asal

Asal

1404/4/2

        اتفاقا چند روز پیش داشتم به این فکر می کردم که مرگ آگاهانه ، حتما از مرگ تصادفی و یهویی دردناک تره . اینکه بدونی لحظات آخر عمرت فرارسیده و به زودی قراره بمیری ، باید خیلی سخت باشه . ولی در اصل اون دونستنه دردناک نیست ، اون انتظار دردناکه . بلاتکلیفی بده . اینکه آدم ندونه که چه فردایی در انتظارشه و اون چرخه ی متناوب امید و ناامیدیه که عذاب آوره . مرگ حقیقتیه که همیشه همراه ماست ، ولی تا وقتی که خودشو بهمون نشون نده ، نادیده اش میگیریم و تصور می کنیم که قرار نیست خودمونم یه روز بمیریم و فانی نیستیم . 
ولی وقتی در تماس با مرگ قرار بگیریم ، چی ؟ اولین مرحله قطعا انکاره . نمی خوایم این واقعیت که عه ، منم فانی ام ! رو باور کنیم . اما قطعا مرگ به این راحتی ها بیخیال نمیشه ، تمام امید ها رو از بین می بره و در نهایت کاری میکنه که مرگ رو بپذیریم و حتی به صورت ناخودآگاه چشم به راهش باشیم تا مارو از این بلاتکلیفی نجات بده . پذیرش این واقعیت که فناناپذیر نیستیم زمان بره ، ولی دیر یا زود اتفاق میفته.  
کتاب قشنگی بود و خوندنش پیشنهاد میشه . برای درک بهتر مرگ 
      

6

Asal

Asal

1404/4/1

        اونقدر داستان باحالی بود و اونقدر یادداشت های جالبی درموردش نوشتن که دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه . 
شخصیت پردازی ، روند داستان و احساساتی که انقدر خوب به تصویر کشیده شدن خیلی آدم رو جذب داستان می کرد . 
یه چیز دیگه که درمورد کتاب دوست داشتم ، این بود که جنایت رو در کنار زندگی روزمره ی یه دختر نوجوان به تصویر کشیده بود و این جالب ترش می کرد . کتابی که تنها ژانرش جنایی باشه ،یه حالت خشکی داره ولی این کتاب چون ترکیبی از ژانر های مختلف بود و زندگی پیپا رو در کنار تلاش هاش برای حل پرونده نشون میداد ، جالب بود و اون حالت خشک و یکنواخت رو به آدم القا نمی کرد . 
دلیل اینکه ۵ امتیاز کامل ندادم این بود که در نهایت ربط استنلی فوربز و دنیل دا سیلوا به پرونده و دخالت هاشون خیلی مشخص نشد و جزو ابهامات کتاب بود ، ولی با وجود اینا هم باز کتاب جالبی بود و ارزش خوندن داره قطعا . پیپا و راوی از شخصیت های کتابی ای هستن که راحت میشه باهاشون ارتباط گرفت و آدم رو تا آخر کتاب با خودشون همراه میکنن . 
      

18

Asal

Asal

1404/3/29

        آیا کسی هست که تباه نشده باشد ؟ 
داستانی سراسر تلخ و دردناک درمورد زندگی یک خانواده ی اشراف زاده بعد از جنگ . تباهی تک تک اعضای خانواده و بهم ریختگی زندگیشون.  در بطن این همه تیرگی ولی باز هم عشق به خانواده و از خود گذشتگی دیده میشه . دوست دارم این یادداشتم بیشتر حالت نامه داشته باشه  . نامه ای به کازوکو : 
کازوکوی عزیزم ، اینکه برای چنگ زدن به ریسمان زندگی تمام تلاشت را کردی ، نشان دهنده ی تلاش تو برای فرار از تباهی ای است که آگاهانه مثل ماری به سوی تو می خزد . شاید عشق تو به اوهارا هم صرفا تلاشی خودساخته برای داشتن انگیزه و زنده ماندن بود . بچه ای که آرزوی داشتنش را داشتی هم صرفا قرار بود جلوی خودکشی تورا بگیرد و زنده نگهت دارد . همانطور که تو و نائوجی همین نقش را برای مادرتان ایفا می کردید . او هم به امید شما زنده مانده بود . در تمام لحظاتی که احساس می کردید که سربار او هستید ، در اصل نقش شیشه ی عمر او را داشتید . باز دارنده ای در برابر تباهی و خودکشی . به راستی اگر آدمی هدفی از زیستن نداشته باشد ، آیا عاقبتی جز تباهی در انتظار او خواهد بود ؟ اگر طناب آرزو ما را سفت نگه ندارد ، هر لحظه امکان سقوط ما به عمق دره ی ناامیدی وجود دارد . تنها اهداف ما را نجات می دهند و به ما انگیزه می دهند ، چه اهدافی که خودمان به خودمان تلقین می کنیم و چه اهدافی که واقعی هستند . در عمق نا امیدی هم آدمی می تواند کورسوی امیدی برای زیستن پیدا کند .
      

24

Asal

Asal

1404/3/28

        تا الان بیدار بودم که کتاب رو تموم کنم و اونقدری جذبم کرده بود که نمی تونستم یه لحظه دست از خوندنش بردارم .
در شرایط کنونی به نظرم خوندن این کتاب خیلی ضروریه و راحت تر از گذشته میشه مفاهیمش رو درک کرد . این میزان از آگاهی جورج اورول ، اونم چندین دهه قبل واقعا ستودنیه.  
تک تک شخصیت های این کتاب به خوبی شخصیت پردازی شده بودن . وینستون ، جولیا و اوبراین هرکدوم شخصیت خاصی داشتن . تیکه هایی که مربوط به کتاب انجمن اخوت بود واقعا برام جالب بودن و وقتی اون تیکه هارو در کنار رویداد های خود داستان می گذاشتم ، همه چیز خیلی ملموس تر و قابل درک تر میشد . 
با اینکه رابطه ی وینستون و جولیا به نظرم قشنگ بود، ولی هنوزم متاسفانه تنها جمله ای که میشه در وصفشون گفت ، همون جمله ی : زیر بلوط گسترده ، من تو را فروختم و تو مرا فروختی عه . 
به صورت کلی به نظرم میشه گفت تا بخش یک کتاب یه جور مقدمه ست برای آشنایی با خود وینستون و  ناظر کبیر و حزب و ... و داستان اصلی تازه از بخش دو شروع میشه. 
از کتاب مزرعه حیوانات خیلی گیرا تر بود به نظرم و مفاهیم عمیق تری رو در برداشت . مزرعه حیوانات فهمش آسون تر بود ، ولی این کتاب پیچیدگی بیشتری داشت . 
و در آخر : جنگ ، صلح است 
آزادی ، بردگی است .
نادانی ، توانایی است . 
شعاریه که تا مدت ها در ذهنم میمونه . 
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.