معرفی کتاب 1984 اثر جورج اورول مترجم صالح حسینی

در حال خواندن
111
خواندهام
1,597
خواهم خواند
594
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
جورج اورول (George Orwell) کتاب ۱۹۸۴ را در سال ۱۹۴۹ نوشت، زمانی که جنگ دوم جهانی به تازگی پایان یافته بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی احساس کرده بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی بودند که به دفاع از کمونیسم برخواسته بودند. اورول این کتاب را در واقع برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت. اما داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطهی حکومتهای استبدادی تعمیم داد. داستان در سال ۱۹۸۴ (۳۵ سال بعد از تاریخ نگارش کتاب) در شهر لندن رخ میدهد. بعد از جنگ جهانی حاکمان کشورهای قدرتمند به این نتیجه رسیدهاند که اگر جهان به همین ترتیب روند افزایش ثروت را ادامه دهد ارکان جامعهی طبقاتی به خطر افتاده و حکومتشان سرنگون خواهد شد. آنها تنها راه جلوگیری از این امر را نابود کردن ثروت تولید شده در جنگی بیپایان میبینند و…
بریدۀ کتابهای مرتبط به 1984
نمایش همهلیستهای مرتبط به 1984
پستهای مرتبط به 1984
یادداشتها
1400/4/31
32
1401/3/10
25
1401/4/11
14
1400/9/26
9
1400/8/26
10
1402/5/4
27
1401/7/8
5
1402/12/22
جنگ صلح است، آزادی بردگی است، نادانی توانایی است. برادر بزرگ همیشه شما را زیر نظر دارد، نه تنها تمام رفتار ها و حرکات شما مورد توجه است؛ بلکه فکر و عقیده ی شما به راحتی قابل تشخیص است و جرم به حساب میآید. گذشته ای وجود ندارد، انسانها وجود ندارند، همه با هم برابر و برادرند و اعضای حزب هستند. رابطه ی جنسی جرم است، اعضای حزب فقط برای انجام وظیفه ی خویش به عنوان نیروی تازه برای حزب با هم آمیزش میکنند تا فرزند بیاورند. پدر و مادر به فرزندان و فرزندان به پدر و مادر و همچنین خواهر و برادر خود رحم نمیکنند. کوچک ترین حرکتی از جانب نزدیکان و دیگران مورد توجه است و به پلیس گزارش داده میشود. کسی که مرتکب جرمی بشود از او به جرم خیانت به حزب اعتراف اجباری و خیالی میگیرند، شکنجه میشود و باور میکند که به حزب خیانت کرده و بعد دود میشود، حذف میشود، از بین میرود و هیچ نام و نشانی از او باقی نمیماند گویی هیچ وقت وجود نداشته! انسانها از هویت خالی هستند، چیزی نمیدانند.. اگر حزب بگوید دو به علاوه دو میشود ۵، یعنی همان است که آنها میگویند.. اگر بگوید قانون جاذبه زمین وجود ندارد و زمین صاف است و ستارگان به دور زمین میچرخند حتما همین است. همیشه زمانی برای نفرت پراکنی برای دشمنان خیالی وجود دارد.. و همینطور زمانی برای افتخار به دستاورد های کشور که این اخبار همیشه و در هر زمان و در هرجا قابل پخش است. کسی راه فرار ندارد. حتی در جنگل ها و بیابان ها شنود وجود دارد و اکران دور برد شما را میپاید. اخبار، کتابها، روزنامه ها، افراد حقیقی و خیالی، بارها و بارها اصلاح میشوند و بعد خبرشان منتشر میشوند. شخصیت اصلی داستان به اسم وینستون که بیشتر فکر میکند، میداند چیزی این وسط درست نیست.. به آینده امید دارد و به دنبال گذشته است! عشق را میابد ولی میداند این عشق روزی گریبانش را خواهد گرفت چون در این مملکت عشق جرم است. آنها در قلب تو نفوذ خواهند کرد و تو خیانت خواهی کرد، او تو را میفروشد و تو او را!... و در آخر نویسنده خیلی قشنگ، حکومت کمونیستی رو توصیف کرده و به ما نشون داده که آرمانگرایی چه بلایی سر یه حکومت و مردمش میاره! من خیلی از کتاب لذت بردم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
12
1403/2/17
0