بریده‌ای از کتاب در اثر ماگدا سابو

فاطمه

فاطمه

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 182

زن‌ها از او نفرت داشتند؛ او بیش‌ازحد افاده‌ای بود و ضمناً او هم مثل امرنس در مراسم نیایش دیده نشده بود. این حقیقت داشت، چون وقتی آن‌ها داشتند عبادت می‌کردند، هم یکشنبه‌ها هم تک‌تک روزهای دیگر، پالت داشت کار اتوی آن‌ها را انجام می‌داد. اتویش زغالی بود، چون در آن زمان جریان برق تمام‌وقت برقرار نبود -فقط در بازه‌های خاصِ زمانی برق وصل می‌شد- و به‌خاطر دود اتو تقریباً همیشه کله‌اش را بالا می‌گرفت. بدون شک وقتی دربارهٔ وضعیت روحی‌اش از اصطلاح «افاده‌ای» استفاده کرده بودند منظورشان همین بود.

زن‌ها از او نفرت داشتند؛ او بیش‌ازحد افاده‌ای بود و ضمناً او هم مثل امرنس در مراسم نیایش دیده نشده بود. این حقیقت داشت، چون وقتی آن‌ها داشتند عبادت می‌کردند، هم یکشنبه‌ها هم تک‌تک روزهای دیگر، پالت داشت کار اتوی آن‌ها را انجام می‌داد. اتویش زغالی بود، چون در آن زمان جریان برق تمام‌وقت برقرار نبود -فقط در بازه‌های خاصِ زمانی برق وصل می‌شد- و به‌خاطر دود اتو تقریباً همیشه کله‌اش را بالا می‌گرفت. بدون شک وقتی دربارهٔ وضعیت روحی‌اش از اصطلاح «افاده‌ای» استفاده کرده بودند منظورشان همین بود.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.