خانواده تیبو

خانواده تیبو

خانواده تیبو

4.2
22 نفر |
7 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

30

شابک
9789644480713
تعداد صفحات
427
تاریخ انتشار
1398/7/20

توضیحات

        کتاب خانواده‌ تیبو نوشته‌ی روژه مارتن دوگار، نویسنده‌ی فرانسوی است. رمانی که نوشتنش از سال 1920 تا 1940 به طول انجامید. برخی این رمان را بزرگ‌ترین رمان قرن بیستم می‌دانند. رمان حول پسران خانواده‌ تیبو می‌چرخد: آنتوان و ژاک. آن‌ها پدری به‌شدت سخت‌گیر و مذهبی دارند. او بین کاتولیک‌ها دارای ارج و قرب فراوان است و اصلاً دلش نمی‌خواهد پسرها اعتبارش را لکه‌دار کنند. آنتوان در چارچوب ارزش‌های پدر زندگی می‌کند؛ اما ژاک که ذاتا سرکش است، مرتکب عصیانی بزرگ می‌شود. او با پسر یک خانواده‌ی پروتستان طرح رفاقت می‌ریزد؛ آن هم زمانی که کلیسا رابطه‌ی بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها را به‌شدت نفی کرده بود. این دو دوست خانه و خانواده را ترک می‌کنند تا در مسیر دلخواهشان زندگی را از سر بگیرند و این هنور شروع ماجراست.

این رمان چهارجلدی هفت بخش دارد. عنوان فصل‌ها از این قرار است: دفترچه‌ی خاکستری، ندامتگاه، فصل گرم، طبابت، سورلینا، مرگ پدر، تابستان 1914 و سرانجام. در رمان خانواده‌ تیبو موضوعات مختلفی مطرح شده‌اند: مذهب، سیاست، انقلاب، جنگ، فلسفه‌ی زندگی و… . همین چیزهاست که آن را شبیه یک زندگی واقعی می‌کند. با خواندن این رمان ضمن لذت بردن از اثری شاهکار و خواندنی، اطلاعاتی هم از وقایع اروپای سال‌های ابتدایی قرن بیستم و سال‌های جنگ جهانی اول دستگیرتان می‌شود.

روژه مارتن دوگار در سال 1937 جایزه‌ی نوبل ادبی را از آن خود کرد. اهداکنندگان این جایزه علت انتخابشان را قدرت و صداقت هنری و همچنین ترسیم فوق‌العاده‌ی کشمکش‌های انسانی در رمان خانواده‌ تیبو دانسته‌اند. کتاب خانواده‌ تیبو با ترجمه‌ی ابوالحسن نجفی منتشر شده است. در پاراگرافی از متن کتاب آمده است: «قاشق را از لای لب‌های سست بیمار گذراند و پیش از آن‌که آقای تیبو سرش را بچرخاند محتوای آن را در دهان او خالی کرد. دست‌های پیرمرد که روی زانوهایش قرار داشت بی‌صبرانه تکان می‌خورد. از این‌که به چنین وضعی افتاده بود و نمی‌توانست به‌تنهایی غذا بخورد غرورش جریحه‌دار می‌شد. کوششی کرد تا قاشق را از دست خواهر مقدس بگیرد، ولی انگشت‌هایش که از مدت‌ها پیش کرخ شده و اکنون آب آورده بود، یارای هیچ کاری را  نداشت.»
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خانواده تیبو

نمایش همه

پست‌های مرتبط به خانواده تیبو

یادداشت‌ها

          سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، 
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.

جلد دوم این کتاب که به اهتمام آقای «ابولحسن نجفی» به زبان فارسی و صدالبته به شکل ممتازی برگردان شده است، شامل سه کتابِ چهارم، پنجم و ششم از این رمانِ‌ حجیم به نام‌های «طبابت»، «سورلینا» و «مرگ پدر» می‌باشد.

هشدار:
هر آنچه که در این ریویو می‌نویسم، در مورد جلد دوم است، طبیعی‌ست که برای هر جلد، مانند این ریویو و ریویوی جلد نخست نظرم را خواهم نوشت، و نهایتا در صورتی که عمر من، به خواندن کل مجموعه کفاف داد،
نظر نهایی خود را به شکل کامل و مفصل خواهم نوشت.

حقیر در این ریویو،‌ به رویداد‌ها و وقایع کتاب ورود نمی‌کنم و فقط به بیان نکاتی پررنگ از جلد دوم به شرح زیر بسنده می‌کنم:

متن کتاب، همانند متن جلد نخست کاملا روان، امروز و بدون هرگونه پیچیدگی ادبی‌ بود.

تغییرات رفتار، اخلاق و افکارِ آقای تیبو در احتضار برای من که شدیدا از مرگ می‌ترسم شدیدا هیجان‌آور و خواندنی بود! چطور انسان در لحظات آخر این‌همه ذوق و شوق ادامه‌ی زندگی را در خود می‌بیند!

ژاک همچنان غیرقابل پیش‌بینی است و شخصیت پیچیده‌ی او برای من همچنان معماگونه باقی مانده، همانطور که برای برادر بزرگش آنتوان به همین شکل مانده!

حمله‌ی تمام عیارِ آنتوانِ سی و دو ساله به کشیش پس از به خاک‌سپاری پدر در فصل آخر کتاب، حقیقتا شاهکار بود. جنگی واقعی بین یک جوان که اندیشه را نقطه‌ی مقابل دین می‌داند با یک کشیش که هر چیزی را نام ببرید آماده است تا آن را به خدا و دین ربط دهد و ... .

شخصیت محبوب:
آنتوان به شخصیت محبوبم تبدیل شده و حال که همسن من است او را مردی پخته و باتجربه می‌دانم که حداقل می‌داند از زندگی چه می‌خواهد و به اینطرف و آن‌طرف بی‌جهت شلنگ نمی‌اندازد.
آنتوان با تصمیم بزرگی که گرفت، به عقیده‌ی من گامی بزرگ برای ترسیم آینده‌ی زندگی‌اش برداشت و از جالب‌ترین قسمت‌های این کتاب که در مورد همین گام است، این بود که وقتی آن تصمیم بزرگ را به جهت تزریق گرفت، پیش از تزریق سوزن را با آتش ضدعفونی کرد!!! و این یعنی پایبندی به اصول اخلاقی در راستای هدف خود و نه هدفی که دیگران برای یک پزشک تعیین کرده‌اند.

نقل‌قول نامه
"آدم نمی‌تواند از امیدبستن به محال، خودداری کند!"

"یگانه حد، برای هرکسی که خود را انسان می‌بیند وجدان است."

"وقتی که آدم تنها زندگی می‌کند، هیچ چیز پیچیده نیست، به شرطی که آزادی خودش را نگه دارد."

"چه خوشبخت‌‌اند آن‌هایی که می‌توانند گریه کنند."

"سخت‌تر از هرچیز بعد از تمام شدن ماجراست، یعنی وقتی که زندگی از سر گرفته می‌شود و آدم همه جا با خلأ برخورد می‌کند."

"باید به خود سخت بگیریم تا حق سخت گرفتن به همه کس را داشته باشیم."

"اندیشه‌های مذهبی تقریبا وجود ندارند، زیرا شرط اول اندیشیدن، شک کردن است."

کارنامه
این جلد، یعنی جلد دوم به طور کاملا محسوس یک سر و گردن از نظر سطح، محتوا و جذابیت پایین‌تر از جلد نخست کتاب بود، به شکلی که اگر کتاب ششم یعنی «مرگ پدر» که پیشتر آن را با یکی از مخلوقات تولستوی یعنی «مرگ ایوان ایلیچ» مقایسه نموده بودم وجود نداشت برای این جلد سه ستاره منظور می‌کردم، اما به لطف اینکه کتاب ششم با تریلی هجده چرخ از روی اثر تولستوی رد شد، برای این جلد چهارستاره منظور می‌نمایم.
        

8