زهرا توکلی

تاریخ عضویت:

آذر 1400

زهرا توکلی

کتابدار بلاگر
@zahratavakoli

324 دنبال شده

672 دنبال کننده

                مروج و معلم کتابخوانی 
              
ztvkl
https://t.me/koodakbookclass

یادداشت‌ها

نمایش همه
زهرا توکلی

زهرا توکلی

7 روز پیش

        آمنه دختر یک شیخ قبیله صحرانشین است. دختری زیبا که از کودکی درباره‌ی تبعیض‌های جنسیتی سوال دارد و نمی‌تواند بپذیرد که فقط پسران سوار اسب می‌شوند و دختران نهایتا بتوانند سوار الاغ بشوند آن‌ هم  اگر راه دوری بخواهند بروند وگرنه باید پیاده دنبال مردان راه بروند... این پرسشگری و نارضایتی آمنه والدینش را می‌ترساند و سعی می‌کنند به طریقی حواس او را از این مسائل پرت کنند. به همین خاطر او را هم همراه بچه‌ای دیگر قبیله به بزچرانی می‌فرستند. روز اول او از بقیه عقب می‌ماند و گرفتار طوفان شن می‌شود و شاهزاده تاریک، پسر قبیله عشایری دشمن قبیله آمنه، او را نجات می‌دهد. آمنه یک شب در چادر آن‌ها می‌ماند و روز بعد به قبیله خود برمی‌گردد. چند سال بعد او دوباره در بیابان شاهزاده تاریک را ملاقات می‌کند و شاهزاده دور از چشم بقیه به او سوارکاری یاد می‌دهد. وقتی شیخ عیدی پدر آمنه از این موضوع باخبر می‌شود دخترش را در خانه حبس می‌کند و برای او به دنبال شوهر می‌گردد. مردی که اگر سه شرط سخت شیخ را انجام دهد بدون هیچ شیربهایی می‌تواند آمنه را به عنوان عروس خود به خانه ببرد. اما هیچ مردی نمی‌تواند شروط شیخ را انجام دهد تا وقتی که تاریک تصمیم می‌گیرد با لباس مبدل به قلعه شیخ برود و  با انجام شروط به عروسی با آمنه برسد...
نویسنده‌ای آلمانی داستانی عاشقانه از قبیله‌‌های مسلمان مراکشی قدیم نوشته و تلاش‌ کرده اعتقادات متعصبانه و جاهلانه  آن‌ها را  از زبان آمنه به تصویر و چالش بکشد اما تناقضاتی که در داستان وجود دارد را من مسلمان متوجه می‌شوم . مثلا این‌که شیخ چوب حراج به دخترش می‌زند و او را مثل یک کالا در معرض شوهر دادن قرار می‌دهد. او حاضر نیست کسی صورت دخترش را ببیند اما مصطفی مرد قصه‌گوی دوره‌گرد همه جا می‌چرخد و در وصف زیبایی صورت و اندام آمنه در هر شهر و روستایی شعرها می‌خواند و قصه‌ها می‌گوید پس غیرت پدر کجا رفته؟! آمنه دختری که حجاب دارد و فکر می‌کند به خاطر بافتن نقش اسب روی قالی مورد نفرین و خشم پیامبر خدا قرار گرفته، وقتی به شاهزاده تاریک می‌رسد می‌گوید از این به بعد من دختر بادم و می‌خواهم وزش باد را در موهایم حس کنم و این فقط با سوارکاری امکان دارد. تناقضات کتاب زیاد است و شیخ متعصب قبیله با وجود همه‌ی سختگیری‌هایش در نهایت در مقابل خیلی چیزها کوتاه می‌آید... نویسنده می‌خواسته تعصبات جاهلانه را نکوهش کند اما به نظرم برای مخاطب نوجوان نسل جدید بیشتر ایجاد شبهه می‌کند و اسباب  مضحکه می‌شود.  من به شخصه اصلا از کتاب خوشم نیامد.داستان عاشقانه پرکششی دارد اما پیرنگ ضعیف است . روی جلد نوشته " آمنه دختر باد صحرا  داستانی عاشقانه‌ از سرزمینی دور" قاعدتا باید در شناسنامه کتاب  را برای رده سنی جوان یا نوجوان  در نظر  می‌گرفتند اما نوشته داستان‌های کودکان! تصویرگری کتاب را هم نپسندیدم به نظرم می‌توانست با محتوا همخوانی بیشتری داشته باشد. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.