فرشته غلامی

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1402

فرشته غلامی

@mighat93

84 دنبال شده

119 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
فرشته غلامی

فرشته غلامی

2 روز پیش

        #معرفی_کتاب

اردو در قبرستان ژغاره کتابی در حوزه‌ی نوجوان و از زهرا جلائی‌فر در ۱۳۶ صفحه که سه ساعت وقتم را گرفت تا یک نفس بخوانمش!

کتاب‌های جشنواره‌ی کشوری کتابنوش را که برای بچه‌های کتاب‌خوار مدرسه سفارش می‌دادم، این‌هم جزو همان نُه کتاب بود، بچه‌ها خواندند و از اختلاف نظرهایی که در مورد جذابیت کتاب داشتند، تصمیم گرفتم بخوانمش.

داستان در مورد پسری ۱۷ ساله است که چون اولین نوه‌ی خانواده بوده طبق یک رسم قدیمی باید پدربزرگش نامی را برایش انتخاب می‌کرد و پدربزرگ هم اسمش را گذاشته است: بادآورد

داستان کتاب از مدرسه و همین اسم و مسخره‌ کردن‌ها شروع می‌شود تا جایی که بادآورد تصمیم می‌گیرد فکری برای اسمش بکند اما این کار چندان آسان نیست و او باید شرط پدربزرگش را برای تغییر اسمش بپذیرد و آن شرط چیزی نیست جز رفتن به یک قبرستان قدیمی و ...

از نکات مثبت کتاب می‌توان به دیالوگ‌های طنز بین شخصیت‌ها اشاره کرد و نیز به پایان کتاب که خوب و قابل تامل بود.
از نکات منفی کتاب می‌توان به دروغ گفتن راحت شخصیت‌ها و اصطلاحات نه چندان مناسب(که البته وجود این اصطلاحات بین دانش‌آموزان، مجوزی برای چاپ آنها در کتاب نمی‌باشد) اشاره کرد، یا به نچسب‌بودن مربی پرورشی مدرسه که بارها به آن اشاره شده است، گرچه نویسنده تلاش داشته است که در پایان کتاب از خجالتش دربیاید اما در این کار خیلی موفق نشده است.

ایده‌ی نوشتن کتاب، جالب و قابل توجه بوده است اما می‌توانست بهتر از این هم باشد.

کتاب بیشتر پسرانه است تا دخترانه و نمیدانم مسئول جشنواره چه فکری پیش خودش کرده است که این کتاب را برای دختران متوسطه‌ی اول انتخاب کرده است!
یکی دیگر از نُه کتاب جشنواره، معبد زیرزمینی بود که می‌شود گفت آن هم پسرانه است!


#یادداشت
#کتاب_نوجوان
#جشنواره_کتابنوش
#اردو_در_قبرستان_ژغاره
      

4

فرشته غلامی

فرشته غلامی

3 روز پیش

        #معرفی_کتاب

داستان دو شهر کتابی از چارلز دیکنز که در سال ۱۸۵۹ منتشر شد.
از پرفروش‌ترین کتابهای کلاسیک جهان و از زیباترین کتاب‌های ادبیات انگلیس.

همان‌طور که از اسم کتاب برمی‌آید داستان در دو شهر لندن و پاریس رخ می‌دهد، زمان کتاب برای قبل از وقوع انقلاب فرانسه است که کم‌کم به انقلاب می‌رسد و به اتفاقات آن می‌پردازد.

در مورد انقلاب فرانسه قبلاً کتاب‌هایی خوانده‌ام اما توصیفات و جزئیات ریز به ریزی که در این کتاب آمده است بعید می‌دانم در هیچ کتاب دیگری پیدا شود. 

ابتدای داستان و پیرمردی که پس از سال‌ها زندان بالاخره عمر دوباره یافته و آزاد شده بود، بینوایانِ ویکتور هوگو را برایم تداعی می‌کرد اما به تدریج شخصیت های دیگری ساخته و پرداخته شدند که قلم چارلز دیکنز را متفاوت از ویکتور هوگو کرد.

داستان در مورد چارلز دارنی است، پسری اشراف‌زاده و فرانسوی که از ظلم پدر و عمویش و دیگر هم کیشانش به رعیت و مردم تنگدست به ستوه آمده و بر ثروت و شهرت اجدادی پشت پا می‌زند و راهی انگلیس می‌شود ...

توصیفات شخصیت‌ها و صحنه‌ها و مناظر به قدری خوب و پخته و زیبا بود که گاهی تصور می‌کردم در وسط ماجرا قرار دارم و ناخودآگاه مراقب بودم پایم در گل و شل فرو نرود و یا منتظر شنیدن صدای ارابه‌هایی بودم که محکومین به اعدام را حمل می‌کردند و از شلوغی و ازدحام مردم برای دیدن مادام گیوتین وحشت می‌کردم!
توصیفات انقلاب و هرج و مرج و آشوب‌های آن و بی‌گناهانی که با گناهکاران در یک ردیف قرار می‌گرفتند و بدون محکمه، محکوم می‌شدند بسیار ظریف و دقیق و استادانه بود.
برای مردمانی چنین بی‌رحم‌ و برای کشوری چنین بهم‌‌ریخته فقط شخصیتی مانند ناپلئون می‌توانست کارآمد باشد که البته بود و مردم را به توپ بست و آرامشان کرد و هرج و مرج را خواباند و فاتحه‌ی جمهوری‌شان را هم خواند!

ابتدای کتاب کمی سخت‌خوان و مبهم است اما به تدریج که شخصیت‌ها پرداخته می‌شوند و داستان شکل می‌گیرد به جذابیت داستان افزوده می‌شود طوری که بعد از رسیدن به نیمه‌های کتاب دیگر نمی‌توانی آن را زمین بگذاری.

می‌شود گفت قهرمان کتاب همان چارلز دارنی است و دکتر مانت نقش مکمل قهرمان را دارد، اما تمام شخصیت‌ها از لوریِ کارمندِ بانک گرفته تا میس پراسِ خدمتکار و مهربان، از سیدنیِ مست و عاشق و فداکار گرفته تا لوسیِ آرام و زیبا، به قدری هنرمندانه توصیف شده اند که هر کدام به تنهایی می‌توانند قهرمان داستان باشند.

این اولین اثری بود که از چارلز دیکنز می‌خواندم اما مشتاق شدم به مطالعه‌ی باقی آثار این نویسنده!
اگر به کتب کلاسیک یا تاریخی، داستان‌های عاشقانه و یا مطالعه پیرامون انقلاب‌های جهان علاقه دارید حتما این کتاب را بخوانید چون هم کتاب تاریخ است هم کتاب عشق و هم کتاب انقلاب.

پ.ن: شاید یکی از دلایلی که امام خمینی(ره) در وصیت‌نامه‌اش به مخالفین و منتقدین انقلاب اسلامی توصیه کرده است سرگذشت انقلاب‌های سایر ملت‌ها را بخوانند و با انقلاب ما مقایسه کنند و سپس زبان به اعتراض بگشایند همین است که بدانند انقلاب ما زمین تا آسمان با انقلاب‌های دیگر ملت‌ها توفیر دارد.


#یادداشت_کتاب
#چارلز_دیکنز
#ابراهیم_یونسی
#انتشارات_نگاه
#همخوانی_کتاب
      

29

        #معرفی_کتاب

«نه... حق نداریم که درباره‌ی انسان شک کنیم... من معایب انسان را خوب تشخیص می‌دهم! ولی معتقدم، می‌خواهم معتقد باشم که عمده‌ی این معایب، نتیجه‌ی زندگی در جامعه‌ی فعلی است... باید در برابر وسوسه‌های بدبینی مقاومت کنیم...
باید به انسان ایمان بیاوریم!
در انسان کششی باطنی، کششی خلل‌ناپذیر به سوی کمال هست...
و باید با شکیبایی بر این آتشِ مانده در زیر خاکستر آن‌قدر بدمیم تا روشن شود... تا شاید روزی شعله بکشد!»

از متن کتاب👆


«خانواده‌ی تیبو»
رمانی چهار جلدی از روژه مارتن دوگار و از آثار کلاسیک ادبیات فرانسه و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۳۷

داستان کتاب همانطور که از اسمش پیداست داستان یک خانواده است و بهتر است بگویم داستان دو برادر است به نام‌های آنتوان و ژاک، دو برادر با دو سرشت کاملا متفاوت!
داستان در اوایل قرن بیستم رخ می‌دهد و به تدریج وارد جنگ جهانی اول می‌شود.

ترجمه‌ی کتاب که کار آقای ابوالحسن نجفی است بسیار خوب و روان و هنرمندانه است، دو جلد اول به راحتی پیش می‌رود، جلد سوم چون شرح اتفاقاتی است که به وقوع جنگ جهانی اول پرداخته و افکار سیاسی مخصوصا سوسیالیستی وارد فضای داستان و گفتگوی شخصیت ها می‌شود از سرعت داستان کمی کاسته می‌شود اما در جلد چهارم باز هم داستان به نسبت روان می‌شود.

اگر می‌خواهید در مورد جنگ جهانی اول کتابی خوب و ملموس و در بستری از یک داستان زیبا مطالعه کنید، این کتاب، پیشنهاد بسیار خوبی است.

می‌خواستم یادداشت مفصلی بر کتاب بنویسم اما دیدم صحبت‌های آقا در مورد کتاب خواندنی‌تر است!

رهبر انقلاب در سفر به کرمان در سال ۸۴ و دیدار با دانشجویان با اشاره به مطالعه این کتاب می‌گویند:
«چند سال قبل، از یک نویسندهٔ قویِ فرانسوی رمانی خواندم به نام «خانوادهٔ تیبو». البته آن نویسنده، معروف نیست؛ اما این رمان خیلی قوی است. معمولاً رمان‌های بزرگ و قویِ فرانسوی‌ها و روس‌ها و دیگر کشورهایی که رمان‌های بزرگ از آن جاها منتشر شده، تصویر هنرمندانهٔ واقعیت‌های زندگی است. شما کتابهای بالزاک یا ویکتور هوگو یا نویسندگان روسی را ببینید؛ اینها تصویر هنرمندانه‌ای است از واقعیت‌هایی که در متن جامعه جریان دارد. این کتاب هم همین‌طور است. در آن جا، مجموعه‌های چپ و سوسیالیست در فرانسه و آلمان و اتریش و سوئیس چقدر تلاش کردند برای این که بتوانند جلوی جنگ جهانی اول را - که استشمام می‌کردند جنگی دارد راه می‌افتد - بگیرند؛ اما نتوانستند و همهٔ این تلاش‌ها هدر رفت. تلاش آنها برای ایجاد حاکمیت سوسیالیستی بود. بعد از اندکی، این حاکمیت در روسیه ی تزاری به وجود آمد؛ آن هم شد یک تجربهٔ ناموفق دیگر برای این حرکت غربی. تجربهٔ شوروی هم تجربهٔ غربی هاست؛ متعلق به شرق نیست. درست است که در بلوک بندی می‌گفتند شرق و غرب، اما آن هم متعلق به اروپاست؛ آن هم برآمدهٔ از افکار اروپایی‌ها و از تفکر مارکس و انگلس است؛ یعنی یک تجربهٔ ناموفق.»


یک بار دیگر طی بازدید از نمایشگاه کتاب در اردیبهشت سال ۱۳۹۷ خاطره‌ای بدین مضمون در خصوص کتاب و ترجمه‌ی آن ذکر می‌کنند:
«سال‌ها قبل ابوالحسن نجفی با آقای مرحوم حبیبی و چند نفر دیگر از بزرگان ادبیات آمدند پیش ما. من پرسیدم «شما مترجم «خانواده تیبو» هستید؟» آقای نجفی از اینکه من اسم این رمان را بلدم تعجب کردند. بعد که نشستیم من از رمان تعریف کردم و نقدی هم به ترجمه ایشان گفتم. آقای نجفی با تعجب بیشتر پرسید: «شما واقعاً هر چهار جلد را خوانده‌اید؟ من اصلاً فکرش را نمی‌کردم شما حتی اسمش را شنیده باشید! … کتاب خانوادهٔ تیبو رمان خیلی خوبی بود که متأسفانه در حد قدرش معروف نشد.»

#یادداشت
#خانواده_تیبو
#روژه_مارتن_دوگار
#ابوالحسن_نجفی
#نشر_نیلوفر
#کلاسیک‌خوانی
      

8

        #دیار_اجدادی 

کتابی ۸۰۰ صفحه‌ای از فرناندو آرامبورو نویسنده‌ی اسپانیایی و استاد زبان و ادبیات اسپانیا.
کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر می‌شود و تبدیل به سکوی پرتابی می‌شود برای شهرت نویسنده‌اش، به طوری‌که ۱۵ جایزه‌ی ملی و بین‌المللی را از آن خود می‌کند.
ظاهرا دیار اجدادی اولین اثر این نویسنده است که به فارسی ترجمه شده است‌ آن‌هم توسط علیرضا شفیعی‌نسب که انصافا زیبا و روان ترجمه کرده است.

از کارهای خوبی که مترجم انجام داده بود یکی مقدمه‌اش بود که خواننده را برای سبک جدید کتاب آماده می‌کرد و مانع ایجاد گره‌های ذهنی برای خواننده می‌شد و دیگری استفاده از برخی عبارات متن اصلی در ترجمه بود؛ مثلا کلمه‌ی پدر را به همان زبان اصلی در کتاب آورده بود یعنی "آیتا"؛ و بر این اساس مادر "آما" بود و پدربزرگ "آیتونا" و مادربزرگ "آمونا" و دایی "اوسابا" و ...

داستان کتاب در مورد سازمان تروریستی اِتاست که در قسمت جدایی‌طلب اسپانیا یعنی باسک فعالیت می‌کند.

شروع کتاب با معرفی مختصر دو خانواده است که در همسایگی هم در روستایی در باسک زندگی می‌کنند، دو خانواده‌ای که ارتباط خانوادگی و دوستانه و صمیمانه‌ای با هم دارند.
اما یکی از دو خانواده طرفدار اتا می‌شود و یکی قربانی ترورهای اتا و طبیعتا روابط دو خانواده به‌ هم می‌خورد.
چیزی که در کتاب برای من عجیب و البته تاسف‌برانگیز بود عدم وجود احساسات خانوادگی و به طور خاص احساسات مادر-فرزندی در کتاب بود!

کتاب پر از فلش‌بک است اما با وجود این به هیچ عنوان گیج‌کننده نیست
جزء معدود کتاب‌هایی است که حرف‌زدن و فکرکردن شخصیت‌ با خودش را هم نوشته است آن‌هم وسط مکالمه با دیگری!
و این همیشه برای من جالب بوده اما هیچ‌گاه با این سبک در هیچ کتابی ندیده بودم، کلمات دوگانه در یک جمله هم از ابداعات جالب نویسنده است که البته مترجم هم با مهارت مثال‌زدنی در کتاب آورده است؛ هر کدام از کلمات به تنهایی مفهوم دارند اما در کنار هم به فهم بهتر موقعیت کمک می‌کنند.
 
نکته‌ی مثبت دیگر در رابطه با کتاب، فصل‌های کوتاه کتاب است که هر فصلی از زبان یکی از شخصیت‌های کتاب است و مربوط به یک بازه‌ی زمانی خاص؛ اما به هیچ‌کدام از این موارد به طور مستقیم اشاره نشده است بلکه با خواندن چند سطر اول هر فصل‌، خواننده خود به این موارد پی می‌برد.
البته که فصل آخر کتاب استثنائا از زبان دو شخصیت است که به طور همزمان گفته می‌شود. 

هیچ‌وقت فکرنمی‌کردم کتابی با این حجم را بخوانم که از اول تا آخر با شیبی ملایم و تقریبا یکنواخت پیش برود و نه تنها خسته‌ام نکند و از خواندنش پشیمان نشوم بلکه از خواندنش لذت هم ببرم.

احساس هم‌ذات پنداری زیادی با کتاب داشتم چون فکرمی‌کنم داستان اتا و جدایی‌طلبی باسک شباهت زیادی به قائله‌ی کردستان ما دارد.

جایی از کتاب "اجاره‌نشین خیابان الامین" شخصیت اصلی داستان که خود، ایلامی است از شرایط عجیب کردها در اوایل انقلاب می‌گوید! این‌که کردها در اوایل انقلاب اگر طرفدار انقلاب می‌بودند توسط احزاب کوموله و دموکرات و ... خائن شناخته می‌شدند و آزار و اذیت می‌دیدند و اگر طرفدار این احزاب می‌شدند توسط حکومت مرکزی و دولت جمهوری اسلامی خائن و وطن‌فروش شناخته می‌شدند و ...

کتاب را الکترونیکی و از فیدیبو خواندم و همین باعث شد تقریبا یک ماه بعد از پایان همخوانی‌اش بتوانم تمامش کنم.
خواندن کتاب‌های حجیم به صورت الکترونیکی چشم عقاب می‌خواهد و صبر ایوب :(

سال ۲۰۲۰ نیز سریالی ۸ قسمتی از کتاب ساخته شده است که باید در اولین فرصت ببینمش!


#معرفی_کتاب
#فرناندو_آرامبورو 
#علیرضا_شفیعی‌نسب 
#یادداشت
      

34

        #نفرین_جغد


< بامداد کمالی!
دانش ‌آموزی که حتی یک جلسه هم توی کلاس حاضر نبوده و حتی یک روز هم مدرسه نرفته؛ اما کارنامه‌ی ترم اول که داده می‌شود، شاگرد اول کلاس کسی نیست جز بامداد کمالی!

همین باعث می‌شود شاگرد اول سابق و شاگرد دوم فعلی حسابی ناراحت شود و تصمیم بگیرد با کمک دوستش راز این ماجرا را کشف کند!
برای حل این معما مجبور می‌شوند روی کمک دختر مدیر مدرسه هم حساب کنند دختری زبر و زرنگ که حسابی ازشان باج می‌گیرد اما خب می‌ارزد به حل معما :)

بعدش متوجه یک نفرین می‌شوند که گریبانگیر بامداد شده است
نفرین یک جغد
حالا باید دنبال راهی برای باطل کردن این نفرین باشند! >

کتابی از الهام فلاح در رده‌ی سنی نوجوان که انتشارات هوپا چاپش کرده است!

من اسم نویسنده‌اش را اصلا نشنیده بودم و کتاب را هم به پیشنهاد یکی از بچه‌های کتابخوار مدرسه خواندم.

کتاب روان و خوبی که البته هم حاوی نکات تربیتی بود و هم خالی از نقد نبود.
اما از کتاب‌های جذاب و می‌شود گفت سالم برای نوجوانان است.
اگر نوجوان درونتان هم‌چنان زنده است یا به رمان‌ها و کتاب‌های نوجوان علاقه دارید می‌توانید کتاب را یک‌روزه و حتی چند ساعته سر بکشید!


#معرفی_کتاب
#الهام_فلاح
#کتاب_نوجوان
#انتشارات_هوپا
#یادداشت
      

5

        #مادر 

کتابی از ادبیات روس اثر آلکسی ماکسیموویچ پشکوف مشهور به ماکسیم گورکی که حدود ۱۲۰ سال پیش نوشته شده است.

همان اول کتاب، مقدمه را که خواندم اشتیاقم برای خواندن کتاب چند برابر شد، در مقدمه آمده بود:
این جمله «لئون تولستوى» بسیار معروف است که خطاب به گورکى گفته بود: «بیا و قصه‌اى برایم بگو، تو بسیار خوب و ماهرانه داستان مى‌گویى، قصه‌اى از دوران کودکى‌ات بگو، هرگز باور ندارم که تو روزى کودک بوده‌اى. چنان داستان‌گو هستى انگار که عاقل و بالغ از مادر زاده‌اى.»


بنابراین کتاب را که چند سالی می‌شد قصد خواندنش را داشتم با ولع شروع کردم.
کتاب، داستان یک انقلاب است
انقلاب کارگران روسی علیه تزار
انقلاب پابرهنگان و مستضعفان علیه اغنیا
انقلاب حقیقت و عدالت علیه دروغ و ظلم؛
داستانی که قبل از انقلاب در ایران خواندنش و داشتنش ممنوع بوده است!

کتاب شروع خوبی داشت
توصیف زندگی کارگرانی در شهرک کارگری،
توصیف زندگی کارگران در فضای سرد و بی‌روح اطراف کارخانه‌؛
توصیف زندگی یک کارگر که خستگی و بی‌عدالتی و جهل و همه‌ی نداشته‌هایش را با کتک‌زدن زن و فرزندش جبران می‌کند!
با مرگ این کارگر، پسرش پاول ولاسف راه پدر را در پیش می‌گیرد؛ اما دیری نمی‌گذرد که پسر، راه دیگری را برمی‌گزیند، راه انقلاب را...

قبل از خواندن کتاب تصور می‌کردم با کتابی هیجانی‌، پر فراز و فرود و سرشار از لحظه‌های حساس و نفس‌گیر مواجه باشم
اما روند داستان به‌ گونه‌ای بود کاملا خلاف تصورم!
روندی آرام و در عین حال خوب و روان که نه تنها خسته‌کننده نبود بلکه جذاب هم بود!

از نکات قابل توجه کتاب‌، توجه به سواد و مطالعه‌ برای ورود به گروه‌های انقلابی بود به طوری‌که مادرِ پاول(پلاگه) هم درصدد آموختن برآمد.

از نکات دیگر کتاب، توصیفات زیبای آن بود طوری که بارها خودم را در کلبه‌های کوچک و سرد آنان که از پشت پنجره‌هایش بارش برف را تماشا می‌کردند حس می‌کردم.

روند تبدیل مادر از یک شخص کتک‌خور و بی‌اهمیت و مظلوم به یک شخص کلیدی و همراه، با وجود علم به سختی‌های مسیر انقلاب و چه بسا از دست‌دادن فرزندش، بسیار خوب پرداخته شده بود.


کتاب برخلاف اکثر آثار روس پر از اسم‌های سخت و طولانی نیست و داستانش هم خسته‌کننده نیست؛ بنابراین اگر به مطالعه‌ی آثار روس و یا انقلاب آن علاقه‌ دارید خواندنش را از دست ندهید.

کتاب را با ترجمه‌ی علی‌اصغر سروش خواندم از نشر نگاه؛ که البته با این ترجمه پیشنهادش نمی‌دهم. در حین خواندن، خودم از اول تا آخر ویرایشش کردم.
اشتباهات نگارشی و ویرایشی در ترجمه بسیار زیاد بود.
شما اگر قصد مطالعه داشتید با ترجمه‌ی محمد قاضی بخوانید.


#یادداشت 
#معرفی_کتاب 
#ماکسیم_گورکی
#علی‌اصغر_سروش
#انتشارات_نگاه
#همخوانی
      

30

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.