#دیار_اجدادی
کتابی ۸۰۰ صفحهای از فرناندو آرامبورو نویسندهی اسپانیایی و استاد زبان و ادبیات اسپانیا.
کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر میشود و تبدیل به سکوی پرتابی میشود برای شهرت نویسندهاش، به طوریکه ۱۵ جایزهی ملی و بینالمللی را از آن خود میکند.
ظاهرا دیار اجدادی اولین اثر این نویسنده است که به فارسی ترجمه شده است آنهم توسط علیرضا شفیعینسب که انصافا زیبا و روان ترجمه کرده است.
از کارهای خوبی که مترجم انجام داده بود یکی مقدمهاش بود که خواننده را برای سبک جدید کتاب آماده میکرد و مانع ایجاد گرههای ذهنی برای خواننده میشد و دیگری استفاده از برخی عبارات متن اصلی در ترجمه بود؛ مثلا کلمهی پدر را به همان زبان اصلی در کتاب آورده بود یعنی "آیتا"؛ و بر این اساس مادر "آما" بود و پدربزرگ "آیتونا" و مادربزرگ "آمونا" و دایی "اوسابا" و ...
داستان کتاب در مورد سازمان تروریستی اِتاست که در قسمت جداییطلب اسپانیا یعنی باسک فعالیت میکند.
شروع کتاب با معرفی مختصر دو خانواده است که در همسایگی هم در روستایی در باسک زندگی میکنند، دو خانوادهای که ارتباط خانوادگی و دوستانه و صمیمانهای با هم دارند.
اما یکی از دو خانواده طرفدار اتا میشود و یکی قربانی ترورهای اتا و طبیعتا روابط دو خانواده به هم میخورد.
چیزی که در کتاب برای من عجیب و البته تاسفبرانگیز بود عدم وجود احساسات خانوادگی و به طور خاص احساسات مادر-فرزندی در کتاب بود!
کتاب پر از فلشبک است اما با وجود این به هیچ عنوان گیجکننده نیست
جزء معدود کتابهایی است که حرفزدن و فکرکردن شخصیت با خودش را هم نوشته است آنهم وسط مکالمه با دیگری!
و این همیشه برای من جالب بوده اما هیچگاه با این سبک در هیچ کتابی ندیده بودم، کلمات دوگانه در یک جمله هم از ابداعات جالب نویسنده است که البته مترجم هم با مهارت مثالزدنی در کتاب آورده است؛ هر کدام از کلمات به تنهایی مفهوم دارند اما در کنار هم به فهم بهتر موقعیت کمک میکنند.
نکتهی مثبت دیگر در رابطه با کتاب، فصلهای کوتاه کتاب است که هر فصلی از زبان یکی از شخصیتهای کتاب است و مربوط به یک بازهی زمانی خاص؛ اما به هیچکدام از این موارد به طور مستقیم اشاره نشده است بلکه با خواندن چند سطر اول هر فصل، خواننده خود به این موارد پی میبرد.
البته که فصل آخر کتاب استثنائا از زبان دو شخصیت است که به طور همزمان گفته میشود.
هیچوقت فکرنمیکردم کتابی با این حجم را بخوانم که از اول تا آخر با شیبی ملایم و تقریبا یکنواخت پیش برود و نه تنها خستهام نکند و از خواندنش پشیمان نشوم بلکه از خواندنش لذت هم ببرم.
احساس همذات پنداری زیادی با کتاب داشتم چون فکرمیکنم داستان اتا و جداییطلبی باسک شباهت زیادی به قائلهی کردستان ما دارد.
جایی از کتاب "اجارهنشین خیابان الامین" شخصیت اصلی داستان که خود، ایلامی است از شرایط عجیب کردها در اوایل انقلاب میگوید! اینکه کردها در اوایل انقلاب اگر طرفدار انقلاب میبودند توسط احزاب کوموله و دموکرات و ... خائن شناخته میشدند و آزار و اذیت میدیدند و اگر طرفدار این احزاب میشدند توسط حکومت مرکزی و دولت جمهوری اسلامی خائن و وطنفروش شناخته میشدند و ...
کتاب را الکترونیکی و از فیدیبو خواندم و همین باعث شد تقریبا یک ماه بعد از پایان همخوانیاش بتوانم تمامش کنم.
خواندن کتابهای حجیم به صورت الکترونیکی چشم عقاب میخواهد و صبر ایوب :(
سال ۲۰۲۰ نیز سریالی ۸ قسمتی از کتاب ساخته شده است که باید در اولین فرصت ببینمش!
#معرفی_کتاب
#فرناندو_آرامبورو
#علیرضا_شفیعینسب
#یادداشت