مرغ مقلد

مرغ مقلد

مرغ مقلد

کاترین ارسکین و 2 نفر دیگر
4.2
28 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

61

خواهم خواند

23

قرار نبود همه چیز این قدر غمگین باشد! کیتلین یازده ساله بیماری آسپرگر دارد.دنیای او سیاه و سفید است و تقسیم میشود به چیزهای خوب و چیزهای بد. بدتر این که برادر کیتلین هم که تنها دوست و راهنمای اوست در حادثه ی تیراندازی در مدرسه کشته میشود.حالا کیتلین در کنار پدرش که درگیر اندوه از دست دادن فرزند است روز به روز بیشتر سردرگم میشود. کاترین اوسکین به دنیا آمد سال ها در آفریقای جنوبی،کانادا و اسکاتلند زندگی کرد و سپس به آمریکا رفت او حقوق خواند و پیش از نوشتن اولین رمانش وکیلی موفق بود. رمان مرغ مقلد او در سال 2010 جایزه ی کتاب سال ادبیات نوجوان آمریکا شد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مرغ مقلد

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به مرغ مقلد

یادداشت‌های مرتبط به مرغ مقلد

            هو اللطیف
بیش از هر چیز، پی‌رنگ قوی داستان، توجهم را جلب کرد و پس از آن، شخصیت‌پردازی ماهرانه!
پی‌رنگ با استفاده از چند نشانه‌ی ویژه، انسجامش به‌خوبی حفظ می‌شود و خیلی از اوقات، به‌وسیله‌ی گفت‌وگوها پیش می‌رود. اگرچه پیچیدگی پی‌رنگ در حد درک نوجوانان است اما لذت فهم آن، به‌گمانم بزرگ‌سالان را هم به وجد می‌آورد.
شخصیت‌پردازی خلاقانه است. نویسنده دست گذاشته روی نوع خاصی از شخصیت. و همین، فرصت خلاقیت را به‌طورکلی برای او بیش‌تر فراهم می‌کند. البته من ذهنم درگیر شد که چه‌قدر این رمان از لحاظ علمی و عینی، معرف واقعی افراد مبتلا به اوتیسم است.
موضوعات مطرح‌شده نیز به‌غایت قابل تامل و جالب توجه اند: سوگ/فقدان، احساسات/ارتباطات و همین‌طور زندگی افراد مبتلا به اوتیسم، چه‌گونگی برخورد با این افراد و..
نکته‌ی بسیار مهم دیگر در رابطه با مدرسه و نوع آموزش‌ها، مشاور و جدا نکردن این‌‌گونه کودکان و دانش‌آموزان از دیگران است.
در مجموع، کتاب فراتر از انتظارم بود و حتی شگفت‌زده‌ام کرد! شُکر.(:
          
گندم

1402/02/31

            وای که چقدر کیف کردم با این کتاب .
ایده اصلی کتاب در مورد دختری به نام کیتلینه که بیماری آسپرگر داره بیماری ای که دنیا رو سیاه و سفید می بینه و هیچ حد وسطی قائل نیست.  دوستی نداره بغیر از برادر بزرگترش که از دستش داده و حالا بهمراه پدرش در سوگ فقدان برادر هستند. ابتدای کتاب کمی سنگین پیش میره و طول میکشه تا خواننده رو درگیر داستان کنه برای همین نوجوانانی که اهل کتاب نیستند رو نمی تونه جذب کنه اما به مرور خواننده رو شیفته  ی خواندن می کنه . خیلی هم آموزنده هست اینکه بچه ها با نیازهای خاص هم به مدارس معمولی می روند و مشاور مدرسه چه نقش تاثیرگذاری در مدارس و زندگی بچه ها دارند و اینکه به جزئیات ظریفی چون احساسات آدم ها با عمقی بیشتر از آنچه که در روزمرگی هامون حس می کنیم پرداخته.
درپایان اینکه زندگی یک موهبت خاص است، هر کسی باید خاص بودنش را قبول کند برای اینکه زنده است و زندگی می کند. 
به شدت پیشنهاد می کنم به ویژه به مربیان مدارس و عزیزانی که در تعامل با انسانهایی هستند که نیازهای ویژه ای دارند.
          
Han

1401/02/10

            زندگی بدون حضور مادر خیلی سخت است مادر همیشه نقش مراقب را دارد  و کلی به ما کمک میکند بعلاوه مانند دوست مهربان به درد و دل هایمان گوش میکند و با منطق اراممان میکند  اما اگر روزی احساس کنی   کوهی محکم مانند مادر پشتت نیست زندگی به تمام معنا سخت می شود  داغ مادر کم نیست اما وقتی برادری دلسوز و مهربان داشته باشی کم کم فراموش میکنی برادر اگرچه مرد است و جای خالی مادر را پر نمیکند اما باعث دلگرمی ات می شود اما اتفاقی دردناک تر از دست دادن برادر است زمانی که مادر نیست برادر نیست زندگی معنا دارد ؟
کیتلین دختر 11 ساله ای است که برادر و مادری از دست داده و افسرده شده است برادرش دون نام داشت که در تیراندازی در مدرسه شان تیر خورد و از دنیا رفت و کیتلین ماند و پدرش در اوج تنهایی همه سعی میکنند به او آرامش دهند تا افسردگی اش را از بین ببرند  ایا کیتلین دختر شاد و سرحال می شود یا در تنهایی و افسردگی می ماند ؟
مقدمه کتاب همراه با آشفتگی یعنی مرگ دون آغاز شد و ناراحتی کیتلین و رفتارهایش را بیان می کرد شروع جذابی بود چون من گفتم دون کیه ؟ چرا مرده ؟ مامان کیتلین کجاست ؟
اما زمانی که مقدمه آغاز شد تا اواسط خوب پیش میرفت اما کم کم کسل کننده شد و روبه کند شدن پیش میرفت  . تا اینکه کاملا کند شد و روند یکنواختی داشت.
کتاب از لحاظ شخصیت پردازی خیلی ضعیف بود یعنی من هیچ تصوری از کیتیلین و بقیه نداشتم با اینکه کیتلین نقش پررنگ تری داشت اما خیلی شخصیت نا واضحی برای من داشت طوری که من از او فقط خصوصیات و هنر هایش را میشناختم کتاب از زبان خود کیتلین بود و کمی بر جذابیت کتاب افزوده بود. 
پیرنگ داستان کامل بود . گره ها به موقع ایجاد و به موقع حل میشدند . مقدمه نسبتا خوب بود و ترغیب کننده بود پایان هم بر اساس داستان درست بود اما به دلیل نوع داستان و روند داستان پایان خیلی قوی نداشت . بعلاوه روند داستان غم انگیز و کند بود و این هم در جذابیت داستان بی تاثیر نیست .
اسم کتاب اسمی تا حدودی ربط دار بود و جلدش عکسی از کیتلین  در حالتی از غم و سردرگمی بود که عادی بود.
 در آخر نویسنده میخواست در اواخر کتاب یک گشایشی ایجاد کند که من باز هم با این کار او را نبخشیدم و از این کتاب خوشم نیامد.
          
            از اون شنبه‌هایی بود که همه داشتیم به هفته‌ی پر کارِ پیش رومون فکر می‌کردیم. در حالی که توی راهرو قدم می‌زدم و به این فکر می‌کردم که دقیقا چه‌جوری قراره همه‌ی تکالیف رو انجام بدم و برای شش‌تا امتحان و کوئیز درس بخونم، متوجه شدم جلوی کتابخونه وایسادم. بی‌هدف رفتم تو، ولی همون اول، چشمم خورد به کتاب مرغ مقلد. برش داشتم و رفتم سمت میز کتابدار. گفت دهمی‌ها میان کتاب تست می‌برن، تو هنوز میای کتاب بگیری؟ ببر و هروقت دلت خواست بیار.
تا چند روز، زنگ تفریح آخر، بعد از نماز، گوشه‌ی آفتابی نمازخونه نشستم و مرغ مقلد خوندم. با دختری که سندروم آسپرگر داره همراه شدم و این همراهی در حدی بود که هنوز هم احساس می‌کنم فقط یکم با مرز آسپرگر فاصله دارم. به این فکر کردم که حادثه‌هایی که ما خبرشون رو می‌شنویم و می‌خونیم، چقدر می‌تونن روی زندگی آدم‌های زیادی تاثیر داشته باشن. و به نظرم، این که بفهمیم همه‌ی ما با وجود کم و کاستی‌هامون می‌تونیم به نحوی تأثیرگذار باشیم، و بتونیم همدیگه رو با وجود تفاوت‌هامون درک کنیم، اولین قدمه برای حل خیلی از مشکلات.
شخصیت‌پردازی می‌تونست بهتر باشه؛ و نقل‌قول‌ها مشخص نبودن و خوندن یکم سخن می‌شد. ولی با وجود این.ها، برداشتن این کتاب یکی از بهترین کارهای "یهویی"ای بود که انجام داده‌م.