معرفی کتاب مرغ مقلد اثر کاترین ارسکین مترجم کیوان عبیدی آشتیانی

مرغ مقلد

مرغ مقلد

کاترین ارسکین و 2 نفر دیگر
4.1
52 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

102

خواهم خواند

38

ناشر
افق
شابک
9786003532007
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1398/12/12

توضیحات

        
قرار نبود همه چیز این قدر غمگین باشد!
کیتلین یازده ساله بیماری آسپرگر دارد.دنیای او سیاه و سفید است و تقسیم میشود به چیزهای خوب و چیزهای بد.
بدتر این که برادر کیتلین هم که تنها دوست و راهنمای اوست در حادثه ی تیراندازی در مدرسه کشته میشود.حالا کیتلین در کنار پدرش که درگیر اندوه از دست دادن فرزند است روز به روز بیشتر سردرگم میشود.
کاترین اوسکین به دنیا آمد سال ها در آفریقای جنوبی،کانادا و اسکاتلند زندگی کرد و سپس به آمریکا رفت او حقوق خواند و پیش از نوشتن اولین رمانش وکیلی موفق بود.
رمان مرغ مقلد او در سال 2010 جایزه ی کتاب سال ادبیات نوجوان آمریکا شد.

      

لیست‌های مرتبط به مرغ مقلد

نمایش همه

یادداشت‌ها

          هو اللطیف
بیش از هر چیز، پی‌رنگ قوی داستان، توجهم را جلب کرد و پس از آن، شخصیت‌پردازی ماهرانه!
پی‌رنگ با استفاده از چند نشانه‌ی ویژه، انسجامش به‌خوبی حفظ می‌شود و خیلی از اوقات، به‌وسیله‌ی گفت‌وگوها پیش می‌رود. اگرچه پیچیدگی پی‌رنگ در حد درک نوجوانان است اما لذت فهم آن، به‌گمانم بزرگ‌سالان را هم به وجد می‌آورد.
شخصیت‌پردازی خلاقانه است. نویسنده دست گذاشته روی نوع خاصی از شخصیت. و همین، فرصت خلاقیت را به‌طورکلی برای او بیش‌تر فراهم می‌کند. البته من ذهنم درگیر شد که چه‌قدر این رمان از لحاظ علمی و عینی، معرف واقعی افراد مبتلا به اوتیسم است.
موضوعات مطرح‌شده نیز به‌غایت قابل تامل و جالب توجه اند: سوگ/فقدان، احساسات/ارتباطات و همین‌طور زندگی افراد مبتلا به اوتیسم، چه‌گونگی برخورد با این افراد و..
نکته‌ی بسیار مهم دیگر در رابطه با مدرسه و نوع آموزش‌ها، مشاور و جدا نکردن این‌‌گونه کودکان و دانش‌آموزان از دیگران است.
در مجموع، کتاب فراتر از انتظارم بود و حتی شگفت‌زده‌ام کرد! شُکر.(:
        

11

Mika

Mika

1403/12/14

فقط میخوام
          فقط میخوام سکوت کنم... واقعا گاهی اوقات هیچ کلمه ای نمیتونه احساساتمان رو وصف کنه... خیلی تنها... اما این یک پایان خوب بود. فقط توانست با یک جمله نفسم را حبس کند و فقط اشک بریزم. این حس رو قبلا تجربه کردم. برای کسانی که توی زندگیشون فرد عزیزی رو از دست دادن این کتاب رو پیشنهاد میکنم... هرچند ممکنه یادآوری دردناک اما مفیدی باشه.میدونید اینکه نتونی مرگ کسی رو بپذیری حسی وحشتناک و دردناک است. مخصوصا برای بچه ها. در نه سالگی فردی رو از دست دادم که تا چهارده سالگی نمیتونستم مرگ او را بپذیرم. ولی او رفته. زندگی همین است. صبر نمی کند ما قدر آدم ها را بدانیم. صبر نمی کند رفتارمان را عوض کنیم... هرچه در آغوش بگیریم و هرچه بخندیم و خاطره بسازیم کم است... دردناک تر است. اما خب چاره ای نداریم تنها کاری که از دستمان برمیاید زندگی کردن است...ولی این یه یادآوری خوب بود برای من چون یادم آمد فقط گذشته نیست... فقط آینده نیست... اگر همیشه نگران از دست دادن باشیم هیچوقت واقعا نمیتونیم قدرشان را بدانیم. از این لحظه به خودم قول میدم بیشتر قدر زندگی و عزیزانم را بدانم... زندگی یه محبت و شکنجه است... و عزیزانمان این شکنجه را سخت تر میکنند اما به زندگی ما معنا میدهند و دلایلمان میشوند... با کمال میل حاضرم این شکنجه را بپذیرم... 
        

66

          از اون شنبه‌هایی بود که همه داشتیم به هفته‌ی پر کارِ پیش رومون فکر می‌کردیم. در حالی که توی راهرو قدم می‌زدم و به این فکر می‌کردم که دقیقا چه‌جوری قراره همه‌ی تکالیف رو انجام بدم و برای شش‌تا امتحان و کوئیز درس بخونم، متوجه شدم جلوی کتابخونه وایسادم. بی‌هدف رفتم تو، ولی همون اول، چشمم خورد به کتاب مرغ مقلد. برش داشتم و رفتم سمت میز کتابدار. گفت دهمی‌ها میان کتاب تست می‌برن، تو هنوز میای کتاب بگیری؟ ببر و هروقت دلت خواست بیار.
تا چند روز، زنگ تفریح آخر، بعد از نماز، گوشه‌ی آفتابی نمازخونه نشستم و مرغ مقلد خوندم. با دختری که سندروم آسپرگر داره همراه شدم و این همراهی در حدی بود که هنوز هم احساس می‌کنم فقط یکم با مرز آسپرگر فاصله دارم. به این فکر کردم که حادثه‌هایی که ما خبرشون رو می‌شنویم و می‌خونیم، چقدر می‌تونن روی زندگی آدم‌های زیادی تاثیر داشته باشن. و به نظرم، این که بفهمیم همه‌ی ما با وجود کم و کاستی‌هامون می‌تونیم به نحوی تأثیرگذار باشیم، و بتونیم همدیگه رو با وجود تفاوت‌هامون درک کنیم، اولین قدمه برای حل خیلی از مشکلات.
شخصیت‌پردازی می‌تونست بهتر باشه؛ و نقل‌قول‌ها مشخص نبودن و خوندن یکم سخن می‌شد. ولی با وجود این.ها، برداشتن این کتاب یکی از بهترین کارهای "یهویی"ای بود که انجام داده‌م.
        

31

          
فوق‌العاده بود! واقعاً دوستش داشتم؛ از آن کتاب‌هایی است که دوست دارم بارها بخوانمش... 
نام کتاب برگرفته از کتاب معروف و فوق‌العاده‌ی کشتن مرغ مقلد (مینا) است که البته فیلم سیاه و سفید قدیمی‌ای هم از آن موجود است؛ البته که داستان این دو کتاب هیچ ربطی به هم ندارند، اما در این داستان نام آن کتاب و شخصیت‌های اصلی‌اش را زیاد می‌شنویم...

کیتلین، دختر دوازده ساله‌ای است که دوسال پیش مادرش را در اثر سرطان از دست داده و حالا برادرش دِوُن را در تیراندازی در مدرسه. او مبتلا به سندروم آسپرگر است و برادرش تنها دوست و همراهش در زندگی بوده. اما حالا کیتلین و پدرش با سوگ از دست دادن دون دست و پنجه نرم می‌کنند...
داستان از زبان کیتلین است و از تلاش‌های زیادش برای دوست‌یابی، برای بادرایت بودن و برای خاتمه دادن می‌گوید. زبان داستانی به قدری شیرین و صمیمی است، که مخاطب می‌تواند نهایت سختی و تلاش کیتلین را به خوبی لمس کند.

این کتاب از آن‌ها که قبل از نوجوان، خواندنش را به بزرگسال‌ها توصیه می‌کنم. برای نوجوان‌های ۱۵+ و ۱۲+ کتاب‌خوان مناسب است.

        

2

          احساسات دنیا را می سازند، به دنیا رنگ و رو میبخشند و زندگی را تبدیل به ماجراجویی شگفت انگیزی میکنند. تا قبل از این کتاب، از بیماری آسپروگر هیچ نمیدانستم. گاهی در ته دلم به خیلی ها «بی احساس» گفته بودم و ازاینکه احساسات را درک نمیکنند، رنج میبردم، اما هیچگاه به ذهنم خطور نکرده بود که بیماری این چنینی هم وجود دارد.
کیتلین، به بیماری آسپروگر مبتلا است و احساست و عواطف برایش معنا ندارند. دنیای او دنیایی سیاه و سفید، بدون ذره ای رنگ است. این کتاب، داستان کیتلینی است که به تازگی برادرش، یعنی تنها دوستش را در حادثه تیراندازی ای در مدرسه از دست داده است. کیتلین در غم از دست دادن برادرش غرق شده است و سردرگم است. و این سردرگمی، برایش اتفاقات تازه ای را رقم میزند. 
کتاب، کتابی بسیار قوی بود. نوشتن داستان دخترکی بدون هیچ درکی از احساسات، پر از احساس است و به زیبایی موضوع کتاب، اضافه میکند. تنها نکته منفی کتاب، جدا نکردن دیالوگ شخصیت ها از متن روایت داستان است، که باعث گیج شدن خواننده میشد. من در بسیاری از صفحات کتاب، تشخیص اینکه الان چه کسی صحبت میکند گیجم میکرد! 
اگر با احساسات تان در حال سر و کله زدن هستید، یا کسی را به تازگی از دست داده اید، یا نوجوان( یا بزرگسال نوجوان خوان) هستید و به خواندن کتاب هایی با شخصیت های *خاص* علاقه دارید، بی شک این کتاب مخصوص شماست.
        

22

sin_alef

sin_alef

1403/12/30

          -عزیزم...ما باید در یک دنیای واقعی زندگی کنیم. من دوستت دارم چون کیتلین هستی.
- اما تو گفتی آن فیلم یکی از بهترین ها بود
- اره به عنوان یک فیلم. اما این یک زندگی واقعی است. هیچ فیلمی به اندازه ی زندگی واقعی خوب نیست. حتی قابل مقایسه هم نیست.
 بابا در این مورد اشتباه می کند. فیلم ها بهتر از زندگی واقعی هستند چون در فیلم‌ها فقط آدم بدها می‌میرند. یا لااقل آدم می تواند فیلمی را انتخاب کند که در آن آدم بدها می میرند. اگر هم آدم گول بخورد و عوضی فیلمی ببیند که آدم خوب هایش می میرند، می تواند در مغز خودش دوباره آن را بنویسد و آدم خوب ها را زنده نگه دارد و بخش مردن را حذف کند مثل چیزی زائد.
-درست نمی گویم عزیزم؟
- بابا حرف زده بود و من آمادگی گوش کردنش را نداشتم. چی؟
-زندگی یک موهبت خاص است.
- یعنی اینکه... فقط من خاص نیستم؟ همه زندگی ها خاص است؟
-بله.
 چیز خوبی که فهمیدم این است که هر کس باید خاص بودنش را قبول کند برای اینکه زنده است و زندگی می‌کند


پ.ن: کتاب زندگی یک کودک ۱۱ساله ی دچار بیماری آسپرگر(کیتلین) رو روایت می کنه که در خانواده دچار یک بحران شده و حالا کیتلین قصد داره که به این بحران «خاتمه» بده
پ.ن۳: به نظرم کتاب خوبیه اما برای نوجوان های من مناسب نیست، چون هم یه کم سن بزرگ تری نیاز داره هم تلخی اول داستان متناسب روحیه ی الانشون نیست.
پ.ن۴: من کتاب رو دوست داشتم، انقدر که دائم حتی توی مسیر و حین راه رفتن دستم بود، چقدر صداقت و خلوص و هوش و زاویه دید کیتلین دوست داشتنی بود، به نظرم مخاطب بزرگ سال لذت بیشتری از کتاب ببره
پ.ن۵: کتاب رو از بین پیشنهادات نویسنده کتاب وریا(خانم محمدی) پیدا کردم،
ولی در آخر همون کتاب وریا رو هدیه دادم، به نظر  متناسب ترین گزینه ی موجود برای نیازهای دانش آموزام بود.

#مرغ_مقلد
#کاترین_ارسکین
#کیوان_عبیدی_آشتیانی
#معرفی_کتاب
#کتاب_نوجوان
        

0

گندم

گندم

1402/2/31

          وای که چقدر کیف کردم با این کتاب .
ایده اصلی کتاب در مورد دختری به نام کیتلینه که بیماری آسپرگر داره بیماری ای که دنیا رو سیاه و سفید می بینه و هیچ حد وسطی قائل نیست.  دوستی نداره بغیر از برادر بزرگترش که از دستش داده و حالا بهمراه پدرش در سوگ فقدان برادر هستند. ابتدای کتاب کمی سنگین پیش میره و طول میکشه تا خواننده رو درگیر داستان کنه برای همین نوجوانانی که اهل کتاب نیستند رو نمی تونه جذب کنه اما به مرور خواننده رو شیفته  ی خواندن می کنه . خیلی هم آموزنده هست اینکه بچه ها با نیازهای خاص هم به مدارس معمولی می روند و مشاور مدرسه چه نقش تاثیرگذاری در مدارس و زندگی بچه ها دارند و اینکه به جزئیات ظریفی چون احساسات آدم ها با عمقی بیشتر از آنچه که در روزمرگی هامون حس می کنیم پرداخته.
درپایان اینکه زندگی یک موهبت خاص است، هر کسی باید خاص بودنش را قبول کند برای اینکه زنده است و زندگی می کند. 
به شدت پیشنهاد می کنم به ویژه به مربیان مدارس و عزیزانی که در تعامل با انسانهایی هستند که نیازهای ویژه ای دارند.
        

8

Han

Han

1401/2/10

          زندگی بدون حضور مادر خیلی سخت است مادر همیشه نقش مراقب را دارد  و کلی به ما کمک میکند بعلاوه مانند دوست مهربان به درد و دل هایمان گوش میکند و با منطق اراممان میکند  اما اگر روزی احساس کنی   کوهی محکم مانند مادر پشتت نیست زندگی به تمام معنا سخت می شود  داغ مادر کم نیست اما وقتی برادری دلسوز و مهربان داشته باشی کم کم فراموش میکنی برادر اگرچه مرد است و جای خالی مادر را پر نمیکند اما باعث دلگرمی ات می شود اما اتفاقی دردناک تر از دست دادن برادر است زمانی که مادر نیست برادر نیست زندگی معنا دارد ؟
کیتلین دختر 11 ساله ای است که برادر و مادری از دست داده و افسرده شده است برادرش دون نام داشت که در تیراندازی در مدرسه شان تیر خورد و از دنیا رفت و کیتلین ماند و پدرش در اوج تنهایی همه سعی میکنند به او آرامش دهند تا افسردگی اش را از بین ببرند  ایا کیتلین دختر شاد و سرحال می شود یا در تنهایی و افسردگی می ماند ؟
مقدمه کتاب همراه با آشفتگی یعنی مرگ دون آغاز شد و ناراحتی کیتلین و رفتارهایش را بیان می کرد شروع جذابی بود چون من گفتم دون کیه ؟ چرا مرده ؟ مامان کیتلین کجاست ؟
اما زمانی که مقدمه آغاز شد تا اواسط خوب پیش میرفت اما کم کم کسل کننده شد و روبه کند شدن پیش میرفت  . تا اینکه کاملا کند شد و روند یکنواختی داشت.
کتاب از لحاظ شخصیت پردازی خیلی ضعیف بود یعنی من هیچ تصوری از کیتیلین و بقیه نداشتم با اینکه کیتلین نقش پررنگ تری داشت اما خیلی شخصیت نا واضحی برای من داشت طوری که من از او فقط خصوصیات و هنر هایش را میشناختم کتاب از زبان خود کیتلین بود و کمی بر جذابیت کتاب افزوده بود. 
پیرنگ داستان کامل بود . گره ها به موقع ایجاد و به موقع حل میشدند . مقدمه نسبتا خوب بود و ترغیب کننده بود پایان هم بر اساس داستان درست بود اما به دلیل نوع داستان و روند داستان پایان خیلی قوی نداشت . بعلاوه روند داستان غم انگیز و کند بود و این هم در جذابیت داستان بی تاثیر نیست .
اسم کتاب اسمی تا حدودی ربط دار بود و جلدش عکسی از کیتلین  در حالتی از غم و سردرگمی بود که عادی بود.
 در آخر نویسنده میخواست در اواخر کتاب یک گشایشی ایجاد کند که من باز هم با این کار او را نبخشیدم و از این کتاب خوشم نیامد.
        

2