یادداشت سیده فاطمه مطهری

        دوسش نداشتم خیلی! شاید چون بعد از خطای ستارگان بخت ما خوندمش و موضوع کلی هردو درباره نوجوون هایی بود که بیماری دارن و جذابیت های خطای ستارگان ... اصلا تو مرغ مقلد نبود و شاید ذهنم مقایسه میکرد ناخودآگاه این دو کتاب رو باهم
ولی مشخص نبودن دیالوگ ها از متن و از همدیگه، اذیتم کرد که نمیدونم اصل کتاب هم همینطور هست یا ناشر داخلی این چنین کرده که بعید میدونم
راوی کتاب دختر کلاس شش می هست که بیماری آسپرگر داره و برادر بزرگترش در تیراندازی مدرسه کشته شده، مادرشون هم سالها قبل براثر سرطان فوت کرده و حالا یک پدر غمگین و افسرده مونده با دختر آسپرگریش 
پدر داستان بشدت خنثی و بیعرضه است! دردی که این دختر بیمار هست که به پدر کمک میکنه کمی از حال و هوای افسردگی خارج بشه
آشنایی که کتاب بهم درمورد این بیماری و افراد مبتلا به بهم داد، خوب بود
و میدونم از کتابهایی هست که یکسری از دانش آموزهام خوششون میاد، هرچند معلمشون تو گودریدز به کتاب سه امتیاز داده باشه :))
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.