طیبه

طیبه

@mohri

30 دنبال شده

15 دنبال کننده

            کتاب خواندن برای من دلیل بودن است 
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
طیبه

طیبه

1403/11/22

48

باشگاه‌ها

📚 باشگاه نوجوانان بهخوان 📚

251 عضو

آخرین روز خانم بیکسبی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

طیبه پسندید.
          کسی نمی‌تواند ادعا کند که «دختر انار» رمان فوق‌العاده‌ای برای نوجوانان است. اما می‌توان ادعا کرد که در روزگار اشباع رمان‌های نوجوان آمریکایی قسمت دیگری از جهان را به ما نشان می‌دهد. بازار کلی رمان‌های نوجوان این طور القا می‌کند باقی دنیا در مدرسه‌های پرجمعیت آمریکایی درس می‌خوانند، جشن و پارتی و تفریح‌های مخصوص به خودشان را دارند و ما غیرعادی هستیم که در قسمتی دیگر از جهان به شیوه‌ی دیگری زندگی می‌کنیم. اما «دختر انار» تا حدی این تصویر را می‌شکند و ما را به پاکستان می‌برد و زندگی یک دخترِ نوجوان کشور همسایه را روایت می‌کند. داستانی که ما کمتر به آن فکر می‌کنیم.

امل دختر نوجوان پاکستانی است که درس خواندن را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد و می‌خواهد معلم شود. و در محدوده‌ی زندگی روستایی کوچکشان خوش‌بخت است. خانواده مهربان و شادی دارد و با مشکلات کوچکی دست و پنجه نرم می‌کند. همه چیز وقتی بهم می‌ریزد که به خاطر یک موضوع کوچک مقابل پسر خانِ روستا می‌ایستد. و ناچار می‌شود برای تأمین قرض پدرش خدمتکار خانه خان شود. تصور وضعیت امل عجیب است. دختری که در یک شب همه‌ی آینده‌اش را نابود شده می‌بیند. امکان ندارد دیگر بتواند به مدرسه برود یا راهی دانشگاه بشود. یا حتی شاید ازدواج کند. و ناچار است تا آخر عمر در همین خانه بماند و همه‌ی این حوادث در یک لحظه رقم می‌خورد. اما نکته مثبت «دختر انار» این است که این تلخی را به تصویر در می‌آورد اما در آن افراط نمی‌کند. کاری نمی‌کند که درد و رنج ناامیدی تا عمق جانِ خواننده برود. علی‌الخصوص که مخاطب کتاب نوجوان است.
در عین حال تصویر جدیدی که از جهان اطراف نشان ما می‌دهد وسوسه برانگیز است. پاکستان چه شکلی است؟ روستاها و شهرهایش چه شرایطی دارند؟ چه غذاهایی دارند؟ و چطور زندگی می‌کنند. البته شاید این تصویر، تصویر چندان متفاوتی با آنچه پیش از آن می‌دانستیم نباشد. اما وسوسه برانگیز است چون ما را به نقطه‌ای از جهان می‌برد که گرچه نزدیک است اما کمتر در فیلم‌ها و داستان‌ها در آن سرک کشیده ایم.

با همه‌ی این تعاریف همچنان نمی‌توانم گفت که دختر انار کتاب فوق‌العاده‌ای است. روند داستان کند و شاید بعضاً خسته‌کننده است. حوادث فرعی کتاب  خیلی زود حل می‌شوند. و شاید همین سبب می‌شود که خواننده بعد از مدتی از خودش بپرسد «خب باید منتظر چی باشم؟» اما شخصیت‌ها نزدیک و لمس شدنی هستند. ما امل را می‌بینیم، خانواده‌اش را لمس می‌کنیم و با تک‌تک خدمتکارهای خانه‌ اربابی ارتباط برقرار می‌کنیم. چیزی که در دویست صفحه کتاب و بدون هیچ توضیح اضافه‌ای اتفاق می‌افتد و تا حدی مهارت نویسنده در شخصیت‌پردازی را به نمایش می‌گذارد. جالب‌تر اینجاست که امل کتاب‌ها و شعرهای هنرمندان ایرانی را می‌خواند و از حافظ و مولوی نام می‌برد و همین نکته شاید برای ما جذاب باشد.

نویسنده در انتهای کتاب توضیح می‌دهد که داستان «امل» را از زندگی ملاله یوسف‌زی الهام گرفته‌است. من از ملاله چیزی به جز اسم و چند خط اطلاعات کوتاه چیزی نمی‌دانم. اما کمتر پیش آمده که به جایزه صلح نوبل خوشبین باشم. نویسنده در ادامه توضیح می‌دهد که «امل، یک شخصیت خیالی است اما نماینده دختران بی‌شمار در پاکستان و سایر نقاط دنیاست که در برابر بی‌عدالتی قدعلم می‌کنند و برای عدالت از راه‌های ناشناخته، اما با اهمیت می‌جنگند». فارغ از امل، فارغ از ملاله به نظرم این مفهوم کوچک چیزی است که ما (و نوجوان‌ها) به آن احتیاج داریم. جنگیدن برای رسیدن به موفقیت. هر چند گمنام باشیم و مقابلمان عظیم‌ترین قدرت‌ها ایستاده باشند.

در نهایت «دختر انار» را اثری مفید تلقی می‌کنم. حتی اگر نویسنده، نجات‌دهنده‌ی امل را یک درس‌خوانده آمریکایی تصویر کند که اردو را با لهجه‌ آمریکایی صحبت می‌کند. (و در نهایت باز هم آمریکایی‌ها دنیا را نجات بدهند) اما هر چه که هست ما به روایات جدیدی از دنیای و آدم‌های اطراف احتیاج داریم. آدم‌هایی که در هر کجای جهان در مقابل وضع موجود می‌ایستند و برای روزگار مطلوب تلاش می‌کنند و پیشنهادم این است که «دختر انار» را همراه نوجوان‌ها بخوانیم و برای آن‌ها تصویر دختران قهرمان دیگری را برجسته کنیم. دخترانی که لانه جاسوسی را گرفتند یا مقابل صدام ایستادند و بدون نیاز به یک منجیِ آمریکا درس‌خوانده پیروز شدند.
        

23

طیبه پسندید.

10

0

0

طیبه پسندید.
مدتی بود که به واسطه‌ی معرفی یکی از بوک‌بلاگرها مشتاق بودم تا این رمان را بخوانم و قسمت این بود که در کتابفروشی‌ای در قزوین به چشمم بیاید و با اینکه فروشنده با برچسبْ قیمت اصلی کتاب را تغییر داده بود، نهایتاً خودم را راضی کردم تا برش دارم.
مثل آب برای شکلات زندگی عاشقانه‌ی پرفراز و نشیب تیتا، کوچک‌ترین دختر خانواده‌ای مکزیکی، است که از خلال دستورالعمل‌های آشپزی طی دوازده فصل موسوم به ماه‌های سال روایت می‌شود.
توصیف‌های کتاب گویا است و مخاطب را درگیر می‌کند. درگیر بوها و مزه‌ها.
مثل آب برای شکلات نمونه‌ای عالی برای رئالیسم جادویی است. هرچه‌قدر ممکن است خواندن صدسال تنهایی برای بعضی از کتاب‌خوان‌ها سخت باشد اما مثل آب برای شکلات از دشواری‌های صدسال‌ تنهایی خالی است و از محاسن آن برخوردار است.
ترجمه‌ی کتاب روان و خواندنی است اما حروف‌چینی و ویراستاری کتاب واقعاً بد است. علائم نگارشی بی‌توجه به محتوا در متن پراکنده شده‌اند و گاهی روند خواندن را مختل می‌کنند. 
طبق رسوم خانواده‌ی دلاگرازا، آخرین دختر خانواده بایستی تا آخر عمر مادرش پرستار او باشد و حق ازدواج ندارد. تیتا اما عاشق پدرو شده‌است و نمی‌تواند بپذیرد که پیش از به دنیا آمدنش تکلیف سرنوشت او تعیین شده‌است. ماما النا که گستاخی‌های تیتا را برنمی‌تابد در مراسم خواستگاری پدرو از تیتا رسماً اعلام می‌کند که تیتا حق ازدواج ندارد و در عوض خواهر بزرگ‌ترش آماده‌ی پیوند زناشویی‌ است.
رمان در دوازده فصل ماجراهای خانواده‌ی دلاگرازا را با تمرکز بر روایت تیتا دنبال می‌کند و با پایان‌بندی عجیبش شما را غافل‌گیر خواهد کرد.
          مدتی بود که به واسطه‌ی معرفی یکی از بوک‌بلاگرها مشتاق بودم تا این رمان را بخوانم و قسمت این بود که در کتابفروشی‌ای در قزوین به چشمم بیاید و با اینکه فروشنده با برچسبْ قیمت اصلی کتاب را تغییر داده بود، نهایتاً خودم را راضی کردم تا برش دارم.
مثل آب برای شکلات زندگی عاشقانه‌ی پرفراز و نشیب تیتا، کوچک‌ترین دختر خانواده‌ای مکزیکی، است که از خلال دستورالعمل‌های آشپزی طی دوازده فصل موسوم به ماه‌های سال روایت می‌شود.
توصیف‌های کتاب گویا است و مخاطب را درگیر می‌کند. درگیر بوها و مزه‌ها.
مثل آب برای شکلات نمونه‌ای عالی برای رئالیسم جادویی است. هرچه‌قدر ممکن است خواندن صدسال تنهایی برای بعضی از کتاب‌خوان‌ها سخت باشد اما مثل آب برای شکلات از دشواری‌های صدسال‌ تنهایی خالی است و از محاسن آن برخوردار است.
ترجمه‌ی کتاب روان و خواندنی است اما حروف‌چینی و ویراستاری کتاب واقعاً بد است. علائم نگارشی بی‌توجه به محتوا در متن پراکنده شده‌اند و گاهی روند خواندن را مختل می‌کنند. 
طبق رسوم خانواده‌ی دلاگرازا، آخرین دختر خانواده بایستی تا آخر عمر مادرش پرستار او باشد و حق ازدواج ندارد. تیتا اما عاشق پدرو شده‌است و نمی‌تواند بپذیرد که پیش از به دنیا آمدنش تکلیف سرنوشت او تعیین شده‌است. ماما النا که گستاخی‌های تیتا را برنمی‌تابد در مراسم خواستگاری پدرو از تیتا رسماً اعلام می‌کند که تیتا حق ازدواج ندارد و در عوض خواهر بزرگ‌ترش آماده‌ی پیوند زناشویی‌ است.
رمان در دوازده فصل ماجراهای خانواده‌ی دلاگرازا را با تمرکز بر روایت تیتا دنبال می‌کند و با پایان‌بندی عجیبش شما را غافل‌گیر خواهد کرد.
        

20

طیبه پسندید.

17

طیبه پسندید.

25

طیبه پسندید.

3

طیبه پسندید.

5

طیبه پسندید.

5