دختر انار

دختر انار

دختر انار

ایشا سعید و 2 نفر دیگر
3.9
31 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

10

شابک
9786004623667
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1399/4/15

توضیحات

        دختری به نام اَمَل، در دهکده ای در پاکستان زندگی می کند. دهکده ای که به قول خودش روی نقشه حتی به اندازه ی یک نقطه هم نیست. او تشنه ی خواندن و یاد گرفتن و عاشق شعر خواندن و نوشتن است. رؤیایش این است که در آینده معلم شود. در مدرسه ساعتهای بیشتری را کنار معلمش می ماند و به او در تمیز کردن کلاس کمک می کند. ولی به عنوان دختر بزرگ خانه در یک خانواده ی سنتی، وظایف زیادی به عهده دارد. مادرش بعد از به دنیا آوردن چهارمین دختر، دچار افسردگی می شود. مدام در اتاق خودش است و هیچ کاری انجام نمی دهد. حتی برای شیر دادن به نوزادش نیز به زور راضی اش می کنند. به همین دلیل، اَمَل به خواست پدرش مجبور می­شود مدرسه رفتن را به وقتی دیگر موکول کند، غافل از این که این تصمیم ماجرایی زندگی امل را به کلی دستخوش تغییر می کند...
      

لیست‌های مرتبط به دختر انار

نمایش همه

پست‌های مرتبط به دختر انار

یادداشت‌ها

          قصه پرغصه‌ی شیرینی است. 
در غصه است چون از مشکلات و دردهای دختران می‌گوید
و شیرین است چون روزنه‌ای از امید و تغییر باز میکند.
این کتاب برای دختران و پسران بالای یازده سال خواندنی خواهد بود.
چند دلیل دارم‌برای  اینکه به نوجوانان توصیه‌ش کنم:
۱. آشنا شدن مخاطب با مسائل دختران سایر جوامع
در این کتاب با فرهنگ قسمتی از پاکستان آشتا میشه. دختر هنوز جنس دومه. حق تحصیلش جدی گرفته نمیشه. فرهنگ ارباب رعیتی که وجود داره. فرهنگ قومیتی که هنوز هست و...
۲. واکنش عاقلانه و دخترانه شخصیت اصلی در برابر مشکلات
 این دختر باهوش و درسخوان در مقابل این همه فشار ( وظیفه نگهداری از خواهر کوچیکه بعدش محروم شدن از حق تخصیل، خدمتکار خانواده زورگوی خان. دور شدن از خانواده، سر و کله زدن با خدمتکاران خان و...) با اون سرنوشت شوم چه میکنه؟ 
این دخترانگی و در عین حال مبارزه و سرسختیِ ظریف شخصیت اصلی رو دوست داشتم. خیلی شرقی بود
۳. دختر شخصیت اصلی کتابخوانه:) و این خیلی ارزشمنده
۴. علاقه به دانستن در شخصیت اصلی قویه
۵. تنهاست اما قویه
        

5

        کتاب قشنگی بود خیلی همه چیز هم خوب توصیف کرده بود ولی داستانش یکم عجیب بود و آخر داستان  هم خیلی یجوری تموم شد اینجوری بود که نویسنده فقط میخواست یه پایان خوش براش بزاره تمومش کنه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

          کسی نمی‌تواند ادعا کند که «دختر انار» رمان فوق‌العاده‌ای برای نوجوانان است. اما می‌توان ادعا کرد که در روزگار اشباع رمان‌های نوجوان آمریکایی قسمت دیگری از جهان را به ما نشان می‌دهد. بازار کلی رمان‌های نوجوان این طور القا می‌کند باقی دنیا در مدرسه‌های پرجمعیت آمریکایی درس می‌خوانند، جشن و پارتی و تفریح‌های مخصوص به خودشان را دارند و ما غیرعادی هستیم که در قسمتی دیگر از جهان به شیوه‌ی دیگری زندگی می‌کنیم. اما «دختر انار» تا حدی این تصویر را می‌شکند و ما را به پاکستان می‌برد و زندگی یک دخترِ نوجوان کشور همسایه را روایت می‌کند. داستانی که ما کمتر به آن فکر می‌کنیم.

امل دختر نوجوان پاکستانی است که درس خواندن را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد و می‌خواهد معلم شود. و در محدوده‌ی زندگی روستایی کوچکشان خوش‌بخت است. خانواده مهربان و شادی دارد و با مشکلات کوچکی دست و پنجه نرم می‌کند. همه چیز وقتی بهم می‌ریزد که به خاطر یک موضوع کوچک مقابل پسر خانِ روستا می‌ایستد. و ناچار می‌شود برای تأمین قرض پدرش خدمتکار خانه خان شود. تصور وضعیت امل عجیب است. دختری که در یک شب همه‌ی آینده‌اش را نابود شده می‌بیند. امکان ندارد دیگر بتواند به مدرسه برود یا راهی دانشگاه بشود. یا حتی شاید ازدواج کند. و ناچار است تا آخر عمر در همین خانه بماند و همه‌ی این حوادث در یک لحظه رقم می‌خورد. اما نکته مثبت «دختر انار» این است که این تلخی را به تصویر در می‌آورد اما در آن افراط نمی‌کند. کاری نمی‌کند که درد و رنج ناامیدی تا عمق جانِ خواننده برود. علی‌الخصوص که مخاطب کتاب نوجوان است.
در عین حال تصویر جدیدی که از جهان اطراف نشان ما می‌دهد وسوسه برانگیز است. پاکستان چه شکلی است؟ روستاها و شهرهایش چه شرایطی دارند؟ چه غذاهایی دارند؟ و چطور زندگی می‌کنند. البته شاید این تصویر، تصویر چندان متفاوتی با آنچه پیش از آن می‌دانستیم نباشد. اما وسوسه برانگیز است چون ما را به نقطه‌ای از جهان می‌برد که گرچه نزدیک است اما کمتر در فیلم‌ها و داستان‌ها در آن سرک کشیده ایم.

با همه‌ی این تعاریف همچنان نمی‌توانم گفت که دختر انار کتاب فوق‌العاده‌ای است. روند داستان کند و شاید بعضاً خسته‌کننده است. حوادث فرعی کتاب  خیلی زود حل می‌شوند. و شاید همین سبب می‌شود که خواننده بعد از مدتی از خودش بپرسد «خب باید منتظر چی باشم؟» اما شخصیت‌ها نزدیک و لمس شدنی هستند. ما امل را می‌بینیم، خانواده‌اش را لمس می‌کنیم و با تک‌تک خدمتکارهای خانه‌ اربابی ارتباط برقرار می‌کنیم. چیزی که در دویست صفحه کتاب و بدون هیچ توضیح اضافه‌ای اتفاق می‌افتد و تا حدی مهارت نویسنده در شخصیت‌پردازی را به نمایش می‌گذارد. جالب‌تر اینجاست که امل کتاب‌ها و شعرهای هنرمندان ایرانی را می‌خواند و از حافظ و مولوی نام می‌برد و همین نکته شاید برای ما جذاب باشد.

نویسنده در انتهای کتاب توضیح می‌دهد که داستان «امل» را از زندگی ملاله یوسف‌زی الهام گرفته‌است. من از ملاله چیزی به جز اسم و چند خط اطلاعات کوتاه چیزی نمی‌دانم. اما کمتر پیش آمده که به جایزه صلح نوبل خوشبین باشم. نویسنده در ادامه توضیح می‌دهد که «امل، یک شخصیت خیالی است اما نماینده دختران بی‌شمار در پاکستان و سایر نقاط دنیاست که در برابر بی‌عدالتی قدعلم می‌کنند و برای عدالت از راه‌های ناشناخته، اما با اهمیت می‌جنگند». فارغ از امل، فارغ از ملاله به نظرم این مفهوم کوچک چیزی است که ما (و نوجوان‌ها) به آن احتیاج داریم. جنگیدن برای رسیدن به موفقیت. هر چند گمنام باشیم و مقابلمان عظیم‌ترین قدرت‌ها ایستاده باشند.

در نهایت «دختر انار» را اثری مفید تلقی می‌کنم. حتی اگر نویسنده، نجات‌دهنده‌ی امل را یک درس‌خوانده آمریکایی تصویر کند که اردو را با لهجه‌ آمریکایی صحبت می‌کند. (و در نهایت باز هم آمریکایی‌ها دنیا را نجات بدهند) اما هر چه که هست ما به روایات جدیدی از دنیای و آدم‌های اطراف احتیاج داریم. آدم‌هایی که در هر کجای جهان در مقابل وضع موجود می‌ایستند و برای روزگار مطلوب تلاش می‌کنند و پیشنهادم این است که «دختر انار» را همراه نوجوان‌ها بخوانیم و برای آن‌ها تصویر دختران قهرمان دیگری را برجسته کنیم. دخترانی که لانه جاسوسی را گرفتند یا مقابل صدام ایستادند و بدون نیاز به یک منجیِ آمریکا درس‌خوانده پیروز شدند.
        

21