این کتاب جزو بهترین ها بود.من میخواستم اینو ثبت کنم تا بقیه هم بتونن با این کتاب آشنا شن. اگه هر چی میگه مو به مو انجام بدی واقعا اعتماد به نفس پیدا می کنی.
ممنون از نویسنده،مترجم،ناشر و تصویرگر. خیلی خوب.
از همه بیشتر از دختر خاله م نرگس تشکر می کنم،برای اینکه هم این کتاب هم کتاب دختران و اینترنت رو به من امانت داد تا بتونم بخونمشون
      

        من این کتاب رو در طرح کوثر مجتمع کتاب پردازان باهاش آشنا شدم و با اینکه می دونستم کمیکا کتاب های دیگه ای به جز ایلیا داره اصلا از وجود یونا خبر نداشتم.
خلاصه من این کتاب رو خوندم و یه سری سوالات برام به وجود اومد مثل اینکه سرزمین زیتون کجاست یونا کیه و چی کار می خواد بکنه؟ جواب یه سری از این سوالا تو کتاب بود و جواب یه سری دیگه شون رو با مربی مون توی کوثر تجزیه و تحلیل کردیم. تهش همه چیز برام شفاف شد و تازه فهمیدم چقدر این ماجرای یونا قشنگه و چقدر قابل درک می تونه باشه.
پنج ستاره هم براش کمه
      

        همیشه دلم میخواست کتابی وجود داشته باشه که پایانشو خودم ترسیم کنم و البته نظر نویسنده رو راجع به پایانی که انتخاب کرده بدونم..
چه بسا نظر همه رو...
و کتاب -روزی که در میلان از آسمان کلاه میبارید و چند داستان دیگر- از همین کتاب ها بود.
بدین شکل که شما یک داستان رو مطالعه می کنی و بعد صحفه رو ورق میزنی:سه تا پایان روبروته.
کدومو می خوای؟
سه چهار صفحهه آخر نظرات نویسنده است راجع به پایان هایی که خودش انتخاب کرده.
معلوم نیست چقدر جذابه؟ پس معطل چی هستین؟
      

        یه کتاب غم انگیز اما پر از معنا...
درباره خداشناسی..
      

        خیلی ها ترک کردن یک مکان براشون سخته اما کم کم چیز های خوبی توی مکان جدید پیدامیشه..
مثل پل،پارک...
اما چیزی که باعث شد می عاشق اونجا بشه،جوانه ای بود که زندگی شو عوض کرد.
      

        به نظرم این کتاب از کتاب-از چیزی نمی ترسیدم-بهتر نوشته و ویراست شده بود
هر چند باید این نکته رو هم در نظر بگیریم که کتاب -از چیزی نمی ترسیدم -یادداشت ها و خاطره های خود حاج قاسم بود در حالی که در کتاب -عزیز زیبای من-مصاحبه هایی که نویسنده با خانواده شهید کرده جمع آوری و ویراست شده بود.در هر حال کتابی بینهایت زیبا بود و من از اینکه این کتابو مطالعه کردم خوشحالم
      

        سلام به همه کسایی که هری پاترو دوست دارن یا منو دنبال می کنن
فقط راجع به کتاب بهتون بگم که تو بخش رایگان های طاقچه این کتاب هست
احتیاجی نیست بقیه مجموعه رو خونده باشین تا بتونین اینو بخونین چون بیشتر راجع به آخرین فرزند هریه-آلبوس پاتر-که میخواد گذشته رو عوض کنه ولی بیشتر خرابکاری می کنه
      

        اولین کتاب غم انگیزی که خوندم
اگه آدم احساساتی باشید گریه تون میگیره
      

        این کتاب راجع به یک کتاب فروشی هست که کتاب هایی فقط درباره ی کتاب می فروشه!
نیم ستاره کم کردم چون بیش از حد توضیح داده بود و میتونست خلاصه تر باشه.
در هر حال عجیب ترین کتابی بود که تا به حال خونده بودم.
      

        سلام 
من فکر نمی کنم با این یادداشت داستان فاش بشه اما اگه میخواین نظرمو راجع به کتاب بدونین اول یادداشتمو بخونین.داستان هیجان انگیزیه...


وقتی یه روز از باغ وحش برگردی و مشغول دیدن تلویزیون یا شستن ظرف یا مطالعه باشی طبیعتا همه چی عادیه اما اگه یهو زنگ در بخوره و ببینی یه پنگوئن  پشت دره و داره بالشو تکون میده قطعا اون روز و روز های پس از اون عادی نخواهند بود...
ولی سوال اینجاست که اون پنگوئن چطور از خونه خانواده استوارت سردرآورده ؟ کمک لازم داره؟
این کتابو بخون

مرسی که دنبالم میکنین
      

        جلد دوم هری پاتر و محفل ققنوس-بخش دوم ماجرا رو در این جلد بخونین.
اما اگه بخش اولش رو نخوندید سراغ این بخش نرین چون واقعا هیچی نمی فهمین...
      

        برای بالای 10 سال زیادی بچه گونه است
      

        تو این کتاب بخشی از زندگی یک نوجوان فلسطینی رو از چشم اون میخونیم
      

        اول از همه اینکه این کتابو یه مسلمون هندی نوشته. 

اگه کنجکاوین بدونین جهان چطور خلق شده یا پیامبرا برای هدایت مردم چه کارهایی انجام می دادن این کتابو بهتون پیشنهاد میکنم
      

        از بعد دو جلد جام آتش و قبل شاهزاده دورگه محفل ققنوس واقعا غم انگیزه.
هری تازه دوسال بود که بی گناهی پدر خوانده اش بهش ثابت شده بود و واقعا هیچ کدوم از ما دلمون نمی خواست سیریوس از دست بره و هری واقعا ضربه بدی خورد.
تنها کسی که اونو آروم کرد لونا بود که بهش گفت میتونه بره جای اون اتاق تاق نما دار و با پدر خونده اش حرف بزنه. 
اون هری رو درک کرد چون خودش فقدان عظیمی رو تجربه کرده بود.
با این حال در جلد بعدی یعنی شاهزاده دورگه میخونیم که هری در طول تابستون هیچ کار خاصی نکرده وغذا نخورده.خودشو تمام مدت تو اتاق حبس کرده. 
واقعا ما هر کدوم به جای هری بودیم دووم نمی آوردیم درسته؟
نکته مثبت این بود نویسنده به ما نشون باید تحمل مونو زیاد کنیم و درباره احساساتمون با کسایی که مارو دوست دارن حرف بزنیم.
اگه در جلد بعدی دامبلدور با هری حرف نمی زد مطمئنا هری هم دووم نمی آورد....


مرسی که دنبالم میکنین