معرفی کتاب مجله مدام: کتاب اثر جمعی از نویسندگان

مجله مدام: کتاب

مجله مدام: کتاب

3.8
53 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

80

خواهم خواند

17

شابک
9786004000011
تعداد صفحات
239
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        مجله مدام که هر شماره آن با محوریت موضوع خاصی، در قالب ادبیات داستانی هر دو ماه یک‌بار منتشر می‌شود. مدیر مسئول مجله مدام محمدرضا جوان آراسته است که در مقدمه این‌گونه از مدام می‌گوید: 

(مدام دغدغه همیشگی من بوده و حالا که سر و شکل گرفته و هویتی محسوس پیدا کرده، دوست دارم به شما معرفی‌اش بکنم. این دوماهنامه «مدام» است که شما انتخابش کرده اید. مجله ای که مسئله اش پرداختن به ادبیات داستانی است دلش میخواهد آدم ها خوشحال باشند، توی دست همه شان کتابی مجله ای چیزی مرتبط با ادبیات باشد، ایران را دوست داشته باشند و دل شان گوشه امنی بخواهد تا به دور از زشتی ها و تلخ کامی ها، همراه متن های خوب زندگی کنند. مجله مدام تلاشش را میکند که مستقل باشد؛ مجله ای که هویت ایرانی برایش مهم است، به آن افتخار میکند و در عین حال مجله ای است که مسلمان است و خدا و پیغمبر سرش می‌شود.)

موضوع محوری شماره یک مجله مدام، کتاب است و نویسندگان مختلفی داستان و ناداستان‌هایی حول محور کتاب نوشته‌اند.

از جمله نویسندگان شماره یک مجله مدام:

سیداحمد بطحایی، محمدرضا جوان‌آراسته، مصطفا جواهری، مسعود میر، علی رکاب، فاطمه دارسنج، فرزانه زینلی، میثاق رحمانی و .... می‌باشند.
      

لیست‌های مرتبط به مجله مدام: کتاب

یادداشت‌ها

          یک) مجله‌ها معمولا بَهای زیادی دارن و ترجیح من اینکه وقتی هنوز یک عالمه کتاب از نویسنده‌های بزرگ ایران و جهان نخوندم. پول بابت مجله ندم. 

دو) مدام را از اولین شماره‌اش و حتی قبل‌ از تولدش، از زمان هنر‌آموزی‌ام در مدرسه مبنا، می‌شناختم. کانال ایتاش را مرتب چک میکردم. تکه‌های منتشر شده از متن‌ها‌ی مجله قلقکم میداد که کامل بخوانمشان. خصوصا تکه‌هایی از ناداستان (دیگر چاپ نمی‌شود) احسان عبدی‌پور راجع به مرحوم فرزانه پزشکی. 

سه) اتفاقی طاقچه را چک میکردم که دیدم شماره‌۱ مدام، یعنی همین (کتاب) توی طاقچه بی‌نهایت هست. انگار دنیا را کادو‌پیچ کرده  و کف دستم گذاشته باشند. همان لحظه شروعش کردم و آرام آرام نوشیدم. 

چهار) بعضی ناداستان‌ها و داستان‌ها خیلی قوی بودند و شُک زده‌ام کردند‌. تعدادی‌هم نا نداشتند و بی‌جان بودند. قسمت مصاحبه را هم دوست نداشتم. تند تند خواندم و زوریی.  

پنج) صفحه‌آرایی، ویراستاری و عکس‌ها خیلی دل‌نشین بودند

شش) باز هم پول پایِ مجله نخواهم داد تا وقتی که بنیه‌ی قویی از ادبیات داشته باشم. اما تا آن زمان وقت حتما می‌گذارم و  از نسخه‌های بدون پول به شدت استقبال میکنم 😁

        

9

          مدام یک، مجله ای بود که با شوق خیلی زیادی خریدمش. اون موقعی که گرفتمش هنوز کلاس نویسندگیم تموم نشده بود. سر کلاس یه وقتا با استاد بررسیش میکردیم.
این که اول یا آخر هر متن، یه بارکد داشت که فرامتن در اختیارت میذاشت خیلی خلاقانه بود و تبدیلش کرده بود به یه چیز درست و حسابی. کیف میکردم باهاش. آخر هر متن هم یه بارکد داشت که نظرتو با نویسنده در میون میذاشتی. من سر چند تا متن ها نظر گذاشتم . ای کاش میشد یه راهی بود که نویسنده میتونست نظرمون رو جواب بده. چون یه جاها مثلا آدم سوالی داره یا پیشنهادی داره. خوب بود ک نویسنده هم راه ارتباطی با مخاطب داشت.
نوشتن با یه موضوع خاص برای من خیلی سخته. نمیتونم انگار. مدت ها از زنگ انشام گذشته:)) حالا اینهمه شماره جدید اومده و من تو تک تک شون میخواستم بنویسم و نشده. نه که حالا بنویسمم بدو بدو میپذیرن. ولی خب میخواستم امتحان کنم.
جای بهتر شدن داشت.
یادداشت آقای جوان آراسته در ابتدای مجله انقدر برام دلنشسن بود که بارها خوندمش. بعد برا خواهر هام خوندمش. برا همسرم خوندمش..... قشنگ بود.
ممنون از مدام برای تلاشش :) الهی شماره پنجاهت رو جشن بگیریم :')
        

9

          من مجله خوان نیستم 
فقط تجربه خوندن  سه/ چهار تا شماره از مجله  «همشهری» و مجله  «کرگدن» رو دارم. ولی خوندن این چند شماره هم برای من جدی نبود. این شماره ها رو خوندم که فقط خونده باشم نه این که تصمیم بگیرم  مجله خوان بشم و هر ماه، هر فصل و... منتظر چاپ شماره جدید یک مجله باشم.

 ولی امسال تصمیم گرفتم تا یک مجله رو انتخاب کنم و از همون شماره اول همراه مجله و داستان و ناداستان هاش بشم.
  بعد از این تصمیم، مجله  « مدام» رو که  از طریق فضای مجازی باهاش آشنا شده بودم رو انتخاب کردم. 

اولین شماره مجله اختصاص داشت به کتاب. به نظرم  موضوعی جذاب تر از این برای اولین شماره وجود نداره. 
( وقتی تصاویر بعضی از  نویسنده ها یا مترجم ها رو میدیدم با خودم می گفتم: اِ این خانمه، اِ این آقاهه😁)

مجله از سه بخش تشکیل شده. 
داستان و ناداستان و مصاحبه (گفت و گو). 
هر سه بخش رو به طور کلی دوست داشتم. علاوه بر تصاویر جذاب، از وجود بارکد ها در مجله لذت بردم.  

از بخش ناداستان:  «خانه ای برای کتاب ها» ، «پیچیده در روزنامه» ،  «به دوستان نا دیده ام »  و از داستان ها: «آخرین قمار» ،  «مارپیچ»،  «کتاب قصه مادربزرگ» ، «جای وصال» رو بیشتر از همه دوست داشتم.

گفت و گو با آقای کتاب فروش هم  جذاب بود. به شدت دلم خواست  به آقای کتابفروش و کتابفروشی ایشون  سری بزنم.
        

22