.ebrahim

.ebrahim

بلاگر
@ebrahim.

213 دنبال شده

228 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

.ebrahim

.ebrahim

1403/12/12

        
گاهی آنچه ما را به جلو می‌راند یا متوقف می‌کند، نه انتخاب‌های آگاهانه‌مان، بلکه بندهایی است که در طول زندگی به آن‌ها گره خورده‌ایم؛ بندهایی که گاهی در پسِ محبت، عشق، وظیفه یا حتی ترس شکل می‌گیرند. کتاب بندها سفری است به درون این پیوندهای پیچیده—رابطه‌هایی که ما را شکل می‌دهند، کنترل می‌کنند، و گاهی، بیش از آنکه متوجه باشیم، در مسیر زندگی‌مان تأثیر می‌گذارند.

این اثر با نگاهی موشکافانه و قلمی احساسی، مرزهای وابستگی و استقلال را کاوش می‌کند. نویسنده نه با قضاوت، بلکه با درکی عمیق از طبیعت انسانی، نشان می‌دهد که هر رابطه‌ای، از محبت‌آمیزترین تا مخرب‌ترین آن، چگونه در روان ما ریشه می‌دواند. آیا ما آزادانه عشق می‌ورزیم، یا در اسارت انتظارات و الگوهای ناپیدای گذشته‌ایم؟ آیا پیوندهایی که عزیز می‌داریم، بال‌هایی برای رشد هستند یا زنجیرهایی که ما را به گذشته می‌کشانند؟

آنچه بندها را از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند، این است که صرفاً یک تحلیل از روابط انسانی نیست، بلکه آیینه‌ای است که خواننده را به مواجهه با خودش وامی‌دارد. نویسنده با روایت‌هایی ملموس، شخصیت‌هایی واقعی و توصیفاتی دقیق، ما را به سفری درونی می‌برد—سفری که در آن می‌توانیم بندهای خود را ببینیم، بشناسیم و در نهایت تصمیم بگیریم: آیا باید آن‌ها را محکم‌تر کنیم، تغییر دهیم یا رها شویم؟

در پایان، این کتاب تنها درباره‌ی وابستگی‌ها نیست؛ بلکه درباره‌ی رهایی نیز هست. رهایی نه به معنای گسستن از همه چیز، بلکه به معنای درک عمیق‌تر روابطمان و انتخاب آگاهانه‌ی مسیرهای جدید. بندها کتابی است که با هر صفحه، پرسشی تازه در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و در نهایت، او را به بینشی روشن‌تر از خود و دنیای پیرامونش می‌رساند.


      

7

.ebrahim

.ebrahim

1403/10/10

        کتاب "خاطرات کتابی" نوشته‌ی احمد اخوت، نه‌تنها یک اثر در ستایش کتاب و کتاب‌خوانی است، بلکه سفری درونی به جهان نویسنده و تأثیر عمیق کتاب‌ها بر زندگی او محسوب می‌شود. اخوت در این کتاب، به‌سادگی و صمیمیت، از خاطراتی می‌گوید که کتاب‌ها برایش ساخته‌اند؛ خاطراتی که گاه سرشار از نوستالژی و گاه آمیخته به طنزی شیرین است.

این کتاب مانند قدم زدن در میان قفسه‌های یک کتابخانه است، جایی که هر کتاب داستانی برای گفتن دارد و هر صفحه، حس و خاطره‌ای زنده می‌کند. نویسنده با قلم روانش به ما نشان می‌دهد که کتاب‌ها فقط وسیله‌ای برای سرگرمی نیستند، بلکه پنجره‌هایی هستند که دید ما به جهان را تغییر می‌دهند.

آنچه این اثر را متمایز می‌کند، توانایی احمد اخوت در بازتاب دادن عشق به خواندن و اهمیت آن در زندگی روزمره است. او به ما یادآوری می‌کند که کتاب‌ها چگونه می‌توانند زندگی ما را شکل دهند و خاطراتی ماندگار بسازند. "خاطرات کتابی" برای عاشقان کتاب، همچون مرهمی دلنشین است که آن‌ها را به دنیای زیبای کلمات و ایده‌ها بازمی‌گرداند.


      

15

.ebrahim

.ebrahim

1403/10/6

        کتاب «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش» یکی از آثار برجسته و ماندگار هاروکی موراکامی است که بار دیگر توانایی‌های این نویسنده در خلق داستان‌های عمیق، پیچیده و انسانی را به نمایش می‌گذارد. این کتاب، مانند بسیاری از آثار موراکامی، مرزهای واقعیت و خیال را می‌شکند و خواننده را به سفری درونی برای کشف هویت، تنهایی و معنای زندگی می‌برد.

موراکامی در این رمان با دقت و ظرافت به روایت زندگی سوکورو می‌پردازد؛ شخصیتی که در ظاهر ساده و بی‌ادعاست، اما در لایه‌های زیرین وجودش انبوهی از احساسات و کشمکش‌های عاطفی نهفته است. توانایی او در خلق چنین شخصیت‌هایی که خواننده می‌تواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند، یکی از نقاط قوت بی‌چون‌وچرای نویسندگی اوست.

زبان داستان در عین سادگی، به شدت شاعرانه و تأثیرگذار است. موراکامی با استفاده از جملات کوتاه و موجز، تصاویری عمیق و پر از احساس خلق می‌کند که در ذهن خواننده ماندگار می‌شود. در عین حال، او در پرداختن به موضوعات فلسفی و پیچیده همچنان رویکردی ملایم و انسانی دارد که از خشک و خسته‌کننده شدن متن جلوگیری می‌کند.

یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته این کتاب، توانایی موراکامی در پرداختن به احساس تنهایی و انزوای انسانی است. او به شکلی هنرمندانه این احساسات را به تصویر می‌کشد، بدون آنکه به دام کلیشه‌ها بیفتد. همچنین، نقش موسیقی و هنر در این رمان، به زیبایی روایت افزوده و حس نوستالژیکی را در فضای داستان جاری کرده است.

«سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش» کتابی است که نه تنها از منظر داستان‌پردازی، بلکه از لحاظ روان‌شناختی و فلسفی نیز اثری ماندگار و پرمعنا به شمار می‌آید. موراکامی با این رمان نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از دل یک روایت ساده، اثری جهانی خلق کرد که مخاطبان در سراسر دنیا را تحت تأثیر قرار دهد.
      

30

.ebrahim

.ebrahim

1403/8/24

        مانده بودم بخوانمش یا نه .
در نمایشگاه کتاب امسال چشمم به در یتیم خورد وسوسه شدم که بخرمش اما با خودم گفتم باشه برای بعد.
 دلیله باشه برای بعدش را خودم میدانستم .
بعد از چند ماه به نسخه صوتی کتاب با صدای خودِ استاد محمود دولت آبادی برخوردم در یکی از این اَپ های کتاب   الکترونیکی،  دوباره گارد گرفتم  تا به سراغش نروم و گفتم من که کتاب صوتی گوش نمیکنم .
بالاخره با کلی ادا و اطوار به سراغ گوش کردن اولین کتاب صوتی در زندگی ام رفتم همه ی کتاب ها ساعت های زیادی طول میکشید تا تمام شود. دنبال یک کتاب کم حجم بودم بازهم به در یتیم رسیدم اینبار گفتم گوشش میدهم ،یا هم کتاب صوتی دلم را  میزند و هم  صادق هدایت و یا بالعکس چون تمام این طفره رفتن هایم از خواندن این کتاب شخص صادق هدایت بود (دلیلش باشه برای بعد )
گوشش کردم و لذت بردم هم از کتاب صوتی هم از شخصیت صادق هدایت نه همه شخصیتش چون هنوز هم مشکلاتی با او دارم  شاید بیشتر درکش کردم البته که قلم و صدای استاد دولت آبادی به این تجربه خیلی کمک کرد از نظر من که قلم محمود دولت آبادی معجزه است نه کم نه بیش .
ارزش خواندن یا گوش دادن را دارد ....

      

10

.ebrahim

.ebrahim

1403/6/29

        کتاب صبحانه در تیفانی نوشته‌ی ترومن کاپوتی، داستانی کوتاه اما به‌یادماندنی است که زندگی هالی گولایتلی، زنی آزاداندیش و غیرقابل پیش‌بینی در نیویورک دهه ۴۰ میلادی، را به تصویر می‌کشد. روایت از دید یک نویسنده‌ی گمنام (راوی) بیان می‌شود که شیفته‌ی شخصیت مرموز و رفتارهای غیرمعمول هالی است.

این اثر بیش از آن که داستانی پرماجرا باشد، بر جنبه‌های شخصیتی و لایه‌های پیچیده‌ی روابط انسانی تمرکز دارد. هالی نماینده‌ی نوعی زندگی رها از قیدوبندهای اجتماعی است، اما همین آزادی ظاهری اغلب با تنهایی و نوعی گم‌گشتگی همراه می‌شود. کاپوتی به‌جای قضاوت شخصیت‌ها، آنان را با تمام نقاط ضعف و قوتشان به نمایش می‌گذارد.

نثر کاپوتی ساده، اما ظریف و سرشار از جزئیات است. کتاب در عین جذابیت، گاه حس اندوه و سردرگمی را در مخاطب برمی‌انگیزد، زیرا مسائل هالی نمادی از چالش‌هایی است که بسیاری از افراد در مواجهه با هویت و خواسته‌هایشان تجربه می‌کنند.

در مجموع، صبحانه در تیفانی کتابی است که می‌توان از آن برداشت‌های متفاوتی داشت: برای برخی داستانی از شور زندگی و استقلال، و برای دیگران روایتی از بی‌ثباتی و ناپایداری روابط انسانی. این کتاب می‌تواند الهام‌بخش یا حتی چالش‌برانگیز باشد، بدون آنکه پاسخ‌های مشخصی به مخاطب ارائه دهد.
🌿🌹

      

11

.ebrahim

.ebrahim

1403/5/2

        ارادت به دوستان کتاب 🌿


این اولین کتابی بود که خیلی زود تمامش کردم نه اینکه کار شاقی کرده باشم نه چون اصولاً من آدم تند خوانی نیستم و اصلا کسانی که یک روزه یا بهتر بگم خیلی سریع یک کتاب را می خوانند درک نمی کنم که این هم از ایرادات من است 🫣🫣
این توضیح را دادم که همین اول کار گفته باشم که چقدر کتاب برایم جذاب بوده، که منِ کند خوان اینقدر سریع خواندمش.


بگذریم ......

درباره ی کتاب آداب کتابخواری باید بگویم این کتاب فقط بدرد کسانی میخورد که غرق در کتابخوانی و کتابداری و کلمه و قلم هستند،
 مثل جمع بهخوانی ها  که راست کارشان است و قطعا لذت می برند .
در نگاه اول شاید همه ما اکثر  موضوعات کتاب را تجربه کرده باشیم و برایمان خیلی هم جذاب نباشد اما نمی دانم این قبیل تجربه ها در حوزه کتاب و کتابخوانی چه در دل خود دارد که هربار که میشنویم یا برای خودمان پیش می آید بازهم شیرین است و قند در دلمان آب میشود و هیچوقت کهنه نمی شوند .

درآخر تیتروار چند نکته از کتاب که نظر منو به خودش جلب کرد بیان میکنم و زحمت را کم میکنم :
۱ـ جلد جذاب که عکس استاد نفیسی در کتابخانه شخصی ایشان را نشان میدهد 
۲ـ قلم روان نویسنده که  در مورد هر موضوع ابتدا  یک داستان از تجربه خود نوشته و بعد حرفش را به ما میزند 
۳ـ ایده کلی کتاب که کمتر بهش پرداخته شده 
۴ـ انتخاب شایسته موضوعات که خواننده را ترغیب به خواندن میکند 

حتما آداب کتابخواری را بخوانید 🌿
یاعلی مدد

      

42

باشگاه‌ها

نمایش همه

📚باشگاه فیلتاب📽

77 عضو

غول بزرگ مهربان

دورۀ فعال

روانچه

254 عضو

کتابخانه نیمه شب

دورۀ فعال

نَقْلِ رِوایَت

189 عضو

بوطیقای ارسطو: ترجمه ی متن همراه با کنکاشی در تئوری بوطیقا

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

.ebrahim پسندید.

44

          
گاهی آنچه ما را به جلو می‌راند یا متوقف می‌کند، نه انتخاب‌های آگاهانه‌مان، بلکه بندهایی است که در طول زندگی به آن‌ها گره خورده‌ایم؛ بندهایی که گاهی در پسِ محبت، عشق، وظیفه یا حتی ترس شکل می‌گیرند. کتاب بندها سفری است به درون این پیوندهای پیچیده—رابطه‌هایی که ما را شکل می‌دهند، کنترل می‌کنند، و گاهی، بیش از آنکه متوجه باشیم، در مسیر زندگی‌مان تأثیر می‌گذارند.

این اثر با نگاهی موشکافانه و قلمی احساسی، مرزهای وابستگی و استقلال را کاوش می‌کند. نویسنده نه با قضاوت، بلکه با درکی عمیق از طبیعت انسانی، نشان می‌دهد که هر رابطه‌ای، از محبت‌آمیزترین تا مخرب‌ترین آن، چگونه در روان ما ریشه می‌دواند. آیا ما آزادانه عشق می‌ورزیم، یا در اسارت انتظارات و الگوهای ناپیدای گذشته‌ایم؟ آیا پیوندهایی که عزیز می‌داریم، بال‌هایی برای رشد هستند یا زنجیرهایی که ما را به گذشته می‌کشانند؟

آنچه بندها را از دیگر آثار مشابه متمایز می‌کند، این است که صرفاً یک تحلیل از روابط انسانی نیست، بلکه آیینه‌ای است که خواننده را به مواجهه با خودش وامی‌دارد. نویسنده با روایت‌هایی ملموس، شخصیت‌هایی واقعی و توصیفاتی دقیق، ما را به سفری درونی می‌برد—سفری که در آن می‌توانیم بندهای خود را ببینیم، بشناسیم و در نهایت تصمیم بگیریم: آیا باید آن‌ها را محکم‌تر کنیم، تغییر دهیم یا رها شویم؟

در پایان، این کتاب تنها درباره‌ی وابستگی‌ها نیست؛ بلکه درباره‌ی رهایی نیز هست. رهایی نه به معنای گسستن از همه چیز، بلکه به معنای درک عمیق‌تر روابطمان و انتخاب آگاهانه‌ی مسیرهای جدید. بندها کتابی است که با هر صفحه، پرسشی تازه در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و در نهایت، او را به بینشی روشن‌تر از خود و دنیای پیرامونش می‌رساند.


        

7

.ebrahim پسندید.
          ⚫نمایشنامه‌ی‌ باغ‌ وحش شیشه‌ای،یک درام اجتماعی است، نمایشنامه ای با 7صحنه از تنسی ویلیامز ،نمایشنامه‌نویس آمریکایی که اتوبوسی به نام هوس را هم از او خواندیم،باغ وحش شیشه ای نمایشی از خاطرات راوی آن، تام(پسرخانواده) است. علاقه‌ی اصلی تام، شعر و شاعری است؛‌ اما برای حمایت مالی از آماندا (مادرش) و لورا (خواهرش) مجبور به کار در کارگاه کفاشی است.کاری که اصلاً به آن علاقه ندارد ودستمزد آن پایین است. پدرشان سال‌ها پیش، بی‌خبر ترکشان کرده و به‌جز یک کارت‌پستال، چیز دیگری برایشان نفرستاده‌است. آماندا مدام برای فرزندانش داستان جوانی ایده‌آلش را تعریف می‌کند که مردان جوان زیادی خواهانش بوده‌اند. لورا یک پایش از پای دیگرش کوتاه‌تر است؛ اعتمادبه‌نفسش را از دست‌داده و تمام دل‌خوشی او در زندگی، عروسک‌هایی شیشه‌ای است که مدام آن‌ها را تمیز می‌کند و با آن‌ها حرف می‌زند. معلولیت لورا بزرگ‌ترین ترس آماندا است؛ ترس از اینکه لورا تا آخر عمرش تنها باشد و هیچ خواستگاری نداشته باشد. همین مسئله داستان نمایشنامه را به‌پیش می‌برد؛‌ آماندا از تام می‌خواهد که یکی از همکارانش را برای شام به خانه دعوت کند تا باهم آشنا شوند. تام در این میان برای فرار از مشکلات و زندگی‌ای که اصلاً مطابق با میلش نیست، به سینما و ادبیات و می‌خواری پناه می‌برد.
💣در ابتدای نمایشنامه توضیحاتی ازفضا وزمان وجزییات داده می‌شود وبا تأکید بر اینکه نمایش خاطره است نمی‌شود رئال باشد.کل نمایشنامه خاطرات تام  است.سه شخصیت اصلی نمایشنامه هرکدام باامید های واهی به چیزی هایی عبث دلخوش کرده اند،آماندا به تعریف وتمجید از گذشته رویایی خود لورا فقط در زندگی حال خود غرق در تنهایی وسروکله زدن با چند عروسک شیشه ای وتام دلخوش به آینده ای موهوم
💣دشواری پذیرش واقعیت، بزرگ‌ترین مشکل خانواده است که در نمایشنامه با آن مواجه می‌شویم. رویاپردازی آماندا  وتحریف واقعیت هنگام تعریف از جوانی‌اش و قصه‌بافی درباره‌ی دل‌داده‌هایی دروغین و هم‌چنین روی آوردن تام به سینما، ادبیات و الکل؛ هردو مثال‌هایی از این عدم توانایی پذیرش واقعیت هستند؛‌ اما در رأس آن‌ها حیوانات شیشه‌ای باغ‌وحش لورا قرار می‌گیرند؛ حیواناتی که همانند درون لورا کاملاً شکننده و حساس و خیالی‌اند.لورا که نقض عضو او باعث کاهش شدید اعتماد به نفسش شده است
💣لورا که مهمترین خصوصیت او انفعال وخجالتی بودن اوست تعدادی مجسمه‌ کوچک شیشه‌ای از حیوانات کوچک را به شکل یک کلکسیون جمع آوری کرده و وقت گذرانی با این “باغ‌ وحش شیشه‌ای” که بعنوان نام نمایشنامه نیز انتخاب شده دنیای لورا را تشکیل می دهد.
مادر، که در اوایل نمایشنامه متوجه نرفتن لورا به کلاس تایپ می شود، با بررسی و تحلیل موضوع به این نتیجه می رسد که از آنجا که لورا تمایلی برای موفقیت و آینده کاری ندارد، لازم است ازدواج کند.
💣تام پسر خانواده، که راوی داستان است، همزمان با آغاز نمایشنامه به جزئیاتی از شرایط زندگی شخصیت های درون نمایشنامه اشاره می کند. او می‌گوید که مردم طبقات پایین‌تر اجتماع در آمریکا هنوز از رکود بزرگ اقتصادی جهانی آن دوران رنج می برند و تاثیر آن هنوز روی زندگی آنها ملموس است.
زمان در نمایشنامه در گذشته تام (راوی) اتفاق می افتد (20 سال قبل از سن کنونی راوی)، و تاکید شده است که در این روایت بر خلاف شعبده بازی در سیرک، حقیقت بصورت وهم و خیال ارائه می شود.
با دقت در نخستین دیالوگ تام (راوی) که شرحی است بر نمایشنامه ای که ارائه می شود و روایت ویژه آن؛ در می یابیم که این دیالوگ آغازین راهنمای دسترسی به بخش زیادی از آنچه آنرا شرایط مفروض می دانیم است.
زمان توسط راوی بیست سال به عقب برده می شود
💣باغ وحش شیشه‌ای برای لورا  نقشی کلیدی را بازی می‌كند.او سرخوردگی ناشی از نقص عضوش را كه برای او تنهایی، انزوا و خجلت و به همراه داشته، به وسیله‌ی جمع آوری مجموعه‌ای از عروسك‌های شیشه‌ای و نگهداری از آنها و همچنین ناز و نوازش و سخن گفتن با آنها، جبران می‌كند؛ برای او باغ وحش شیشه‌ای، مجموعه‌ای از خواست‌ها، رؤیاها، محرومیت‌ها و دوست‌های همسان است.
تام هم تمام اوقات بیكاری خود را صرف رفتن به سینما می كند، سینما و تصاویر اعجاز گونه‌ی آن برای تام، همان عروسك‌های شیشه‌ای ست، برای لورا.
💣واما شخصیت چهارم نمایشنامه جیم رفیق دوران دبیرستان تام، تنها كسی است كه می تواند به لورا كمك كند؛ او با عزت نفسی كه برای خویش قائل است و اعتماد به نفس زیاد، تنها با چند دقیقه حرف زدن قادر است لورا را از انزوا و احساس حقارت برهاند وبا تحسین و تمجید از جنبه‌های مثبت او، از شدت كابوسی كه برای خود ساخته، بكاهد چرا كه جیم كسی ست كه بسیار رك صحبت می‌كند، و اگر صادقانه مطلبی را توضیح دهد كاملا پذیرفتنی جلوه می‌كند؛ اما مسلماً شنیدن تعریف و تمجیدهای این چنینی و اندك نشان دادن نقص لورا، از زبان آماندا به عنوان مادر او، برای لورا نپذیرفتنی است.بیهوده نیست با اولین برخورد جیم و لورا و با دیدن تأثیر شگفتی كه بر روحیه‌ی لورا می‌نهد گمان می‌رود ، منجی لورا از آلام و دردهایش فرا رسیده است! اما این نكنه را نیز نباید از نظر دور نگاه داشت كه جیم به این دلیل می تواند تأثیر مضاعفی بر لورا داشته باشد كه روزی مورد علاقه‌ی لورا بوده است، اما در دبیرستان هیچ گاه نخواسته خود را به او نزدیك كند، چرا كه میان او و خود فاصله ای بسیار احساس می‌كرده است.

💫بریده‌ای زیبا از کتاب:
«آینده میشه حال،حال میشه گذشته و گذشته میشه تأسف همیشگیت؛اگه براش تدبیری نداشته باشی.»

✔️پی نوشت:باهمه‌ی علاقه ای که به نمایشنامه داشتم امتیاز کامل ندادم چون توضیحات زیادی نویسنده گاهی خواننده را کلافه می‌کرد وزیاداز حد بود.
        

99

.ebrahim پسندید.
          🟣ستوان آینیشمور دومین اثر از سه‌گانه جزایر آران نمایشنامه ای از مک دونای ابزوردیست یک کمدی سیاه با ۹صحنه
شخصیتهای خلق شده توسط مک دونا برای هرکاری بدترین راه را انتخاب می‌کنند فی‌المثل برای اعتراض به تجارت گوشت اقدام به کورکردن گاوها می‌کنند،حامی آزادی ایرلند هستند اما از کشتن وشکنجه ایرلندی ها ابایی ندارند،افراط وتفریط دربین کارکترهای خلق شده توسط مک‌دونا بیداد می‌کند،،کلا هرچیزی با افراط رنگ میبازد حتی ملی گرایی.
کاراکترهای نمایشنامه «ستوان اینیشمور»، اغلب از ضعف شناختی رنج می‌برند. آنها نسبت خود با پیرامونشان را به دست هیجانات و احساسات اولیه و خام اندیشی و کوته‌بینی سپرده‌اند و به همین دلیل است که پارتریک از خانه گریخته تروریست، برای دختر نوجوان همسایه، به یک الگوی تمام عیار تبدیل می‌شود و او حاضر است در مسیری که پاتریک می‌پیماید، همه جوره همراهش باشد. 
♀️پاتریک، شخصیت اصلی نمایشنامه «ستوان اینیشمور»، در ابتدای نمایش و زمانی که مشغول شکنجه خشونت‌بار یک خرده‌فروش مواد مخدر است، توجیهات اخلاقی و وطن‌پرستانه‌اش را مطرح می‌کند اما در بافت نمایش، و در همجواری دیگر رخدادها، بر تمام توجیهات اخلاقی و میهن‌پرستانه و آزادی‌خواهانه این تروریست بی‌کله، خط بطلان کشیده می‌شود. 
عشق جنون‌آمیز پاتریک به گربه‌اش، مانع کشتن گربه دیگری که پدرش و پسر همسایه جایگزین کرده‌اند، نمی‌شود. این مورد و موارد دیگر از پارادوکسهای شخصیتی متعدد در وجود پاتریک، ماهیت کاراکتر بیمار او را آشکار می‌کند. 
نتیجه عملکرد پارتریک و دوستانش، مرگ خودشان را رقم می‌زند و تنها کسانی که باقی می‌مانند، حالا باید به قطعه قطعه کردن و از میان بردن اجساد مشغول شوند. این پوچ بودن مبارزات پارتریک و دوستانش، در نمایشنامه «ستوان اینیشمور»، کمدی تلخ مارتین مک دونا را ایجاد می‌کند و یکی از بهترین نمایشنامه‌های کمدی سیاه عصرحاضر است
♀️دراین نمایشنامه موضوعاتی چون خشونت، ملی‌گرایی افراطی، و پوچی درگیری‌های سیاسی به وفور به چشم می‌خورد. داستان این اثر در دهکده‌ای کوچک در ایرلند روایت می‌شود و شخصیت اصلی آن پاتریک، یکی از اعضای شبه‌نظامی ایرلندی است. مک‌دونا با استفاده از کمدی تاریک، خشونت را به شکلی اغراق‌آمیز و مضحک نشان می‌دهد و به مخاطب این امکان را می‌دهد تا بی‌معنایی این نوع خشونت‌های سیاسی و اجتماعی را به چالش بکشد.
♀️در این نمایشنامه، با وجود آنکه به موضوعات مرتبط با مبارزات ایرلندی پرداخته می‌شود، تمرکز اصلی بیشتر بر نقد افراط‌گرایی و خشونت‌های بی‌هدف است. مک‌دونا به جای تقلیل ارزش‌های مثبت این مبارزات، با طنز سیاه خود هشدار می‌دهد که چگونه مبارزات آزادی‌خواهانه می‌توانند به خشونت‌های بی‌منطق و دور از اهداف اولیه کشیده شوند.
او با شخصیت‌پردازی دقیق و لحظاتی که همزمان تلخ و خنده‌دار هستند، تناقض میان ایدئولوژی و واقعیت را برجسته می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه افراد و گروه‌ها ممکن است در مسیر مبارزه از آرمان‌های اولیه خود فاصله بگیرند.
🟣واما مورد سوم سه‌گانه‌جزایر آران یک فیلم است، فیلم سینمایی بنشی های اینیشرین،فیلمی منحصر به فرد، مخصوص دنیای مک دنیا.
🎥بنشی های اینشرین(The Banshees of insherin)
📼ژانر:درام
🏁محصول ایرلند،امریکا
🗣️کارگردان مارتین مک دونا
⭐امتیاز مخاطبان:8.5
🎬سال تولید2021
♀️هر دوستی ورابطه ای روزی تمام می‌شود،گاهی از روی اجبار مثل مهاجرت یکی از طرفین، گاهی از روی کدورت ودلخوری ویا هردلیلی دیگر.....داستان کالم و پاتریک دو دوست قدیمی ا‌ست که هرروز به کافه می‌روند و گپ می‌زنند. فیلم بنشی‌ها از صبح روزی آغاز می‌شود که کالم از همراهی پاتریک اکراه می‌کند. پاتریک سعی به گفت‌وگو دارد و کالم استقبال نمی‌کند. این جمله‌ی او که «دیگه از تو خوشم نمی‌آد!» پاتریک را دگرگون می‌کند و هرچه بیش‌تر دوستش را تعقیب می‌کند، رویدادها ناگوارتر می‌شوند. کالم در تنهایی ویولن تمرین و در کافه کسانی را با خود همراه می‌کند. هرچه پادریک سعی دارد با کالم گپ‌وگفت کند اما کالم بیش‌تر خودداری می‌کند؛ تاآنجاکه بعد از اعتراف‌گیری کشیش شخصیت کالم، پادریک را تهدید به بریدن انگشتان خودش می‌کند تا شاید دست ازسرش برداردولی در ادامه...
♀️درقسمتهایی با پاتریک همذات پنداری می‌کردم زمانیکه به نشخوار فکری دچارش شد،واصلا نمی توانست مسئله راهضم  کند ،بی‌علاقگی کالم به ادامۀ ارتباط برای پاریک، مثل یک شوک بزرگ است. شخصیت پاریک در طول فیلم مهربان و تشنۀ ارتباطات اجتماعی تصویر می‌شود.  که چرا دوست چندین ساله همه چیز را تمام کرده، گاهی با کالم همذات پنداری میکردم  که حق دارد تصمیم بگیرد ارتباطش را با فردی که از نظرش پوچ وتهی است کسی که مانع پیشرفت اوست،رابطه‌اش با پاریک را خالی از معنی و تنها یک «گپ بی‌هدف» می‌داند. آشکار است که کالم و پاریک علی‌رغم رفاقت دیرینه‌‌شان تفاوت‌های عمیقی در جهان‌بینی و درک معنای زندگی با هم دارند. برای پاریک خوب بودن از بیشترین اهمیت برخوردار است اما کالم اعتباری برای رفتار دوستانه و دل‌پذیر به‌نظر رسیدن قائل نیست. کالم از موتزارت و خلق اثری جاودان سخن می‌گوید در حالی که پاریک اصلاً چنین آهنگ‌سازی را نمی‌شناسد! پایان دوستی برای پاریک قابل باور و پذیرش نیست. او درخواست کالم مبنی‌بر قطع روابط را جدی نمی‌انگارد و به همین خاطر با تهدیدی نامعقول از سمت او مواجه می‌شود: «هر بار که با من صحبت کنی یکی از انگشت‌هامو قطع می‌کنم!» عملی که از سمت یک نوازندۀ ویولن بسیار ترسناک‌ می‌نماید. کالم بالاخره تهدید را عملی می‌کند و این شروع انتقام جویی طرفین است
✔️پی نوشت:اولین اثری که از مک دونا خوندم مرد بالشی بود اون وقت اصلاً فک نمیکردم بتونم با آثار بعدیش ارتباط بگیرم،که حتی برم سراغ فیلمی که خودش ساخته ولی الان دیدی به هنر مک دونا پیدا کردم  هر نمایشنامه ویا اثری ازش پیشنهاد بشه بدون چون وچرا سراغش میرم
        

64