مینا

مینا

@mina_bht
عضویت

شهریور 1402

45 دنبال شده

32 دنبال کننده

                هزاران گام در راه است و دل مشتاق و من حیران ...

دانشجوی ارشد مهندسی
علاقه‌مند به زندگی‌نامه 
              

یادداشت‌ها

مینا

مینا

4 روز پیش

        «هر فراز از این زیارت، قلب ما را جهت می‌دهد که به کجا نظر کند و با چه معارفی به‌سر برد.»

قبل از شرح زیارت، مقدمه‌ای درباره اهمیت شناخت امام زمان (عج) و چگونگی شناخت امام نوشته‌ شده. به گفته نویسنده، هدف مقدمه این است که متوجه شویم با چه موضعی این زیارت را دنبال کنیم تا واقعا برای ما زیارت (یا ملاقات) باشد.

 مهم‌ ترین نکته‌ای که از کتاب یاد گرفتم این است که با عرض سلام به حضرت، امیدواریم که جوابی متناسب با آن سلام از امام دریافت کنیم. حدود بیست و پنج سلام با مضامین مختلف در این زیارت وجود دارد، به قول نویسنده: «داریم از طریق این سلام‌ها، خودِ گم‌کردمان را پیدا می کنیم. برای مثال، سلام بر نشستن و برخاستن امام، از باطن و قلبی خبر می‌دهد که سراسر در محضر حق است. همان حالتی است که باید برای ما هم محقق شود و قبله جان ماست. پس سلام بر قبله جانمان»

با این زیارت، با توجه به صفات امام زمان، معرفتمان را بیشتر می‌کنیم و عقیده ظهور را در وجودمان سرزنده نگه می‌داریم. علاوه بر این، تلاش می‌کنیم از برکات این اعتقاد بهره‌مند شویم زیرا امام، انسان کامل است و برای قرار گرفتن در مسیر رشد و کمال، باید از ایشان کمک بگیریم.
خلاصه، هدف از خواندن زیارت آل یس عبارت است از سرزنده نگه داشتن شوق انتظار ظهور و همزمان یافتن خودمان و رهایی از ملال و روزمرگی. 

کتاب مختصر و تامل‌برانگیزی بود و خواندنش باعث شد این حدیث از امام زمان (عج) را بهتر درک کنم که فرموده‌اند :«أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم، براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد كه آن فرج شما نيز هست».
      

1

مینا

مینا

1404/6/4

        داستانی درباره سنت و مدرنیته. دو سه سال پیش که درباره موضوع کتاب شنیدم، ارمیا رو خوندم که بیوتن رو بخونم. اما بعد از ارمیا، بیوتن هیچ وقت اولویتم برای مطالعه نبود. حوصله خوندن درباره سنت و مدرنیته رو نداشتم یا سنگینی برگه‌های کتاب نمیذاشت کتاب رو همراهم بیرون ببرم. شاید هم می‌خواستم بیشتر در حال و هوای ارمیا بمونم. 
هفته پیش، قبل از بیرون رفتن، نیم‌ساعت برا انتخاب کتاب فرصت داشتم. به دنبال کم‌حجم‌ترین یا سبک‌ترین کتاب می‌گشتم که چشمم به بیوتن افتاد. هم سنگین بود و هم مطمئن بودم حوصله خوندن درباره سنت و مدرنیته رو ندارم اما به هر حال نتونستم بی‌خیال خوندنش بشم. فرصت کم بود و ذهنم نتونست دلیلی برای نخوندنش پیدا کنه.

داستان پرکششی بود و برای رسیدن به سرانجام داستان، مدام صفحات باقی‌مونده رو می‌شمردم. فصل‌های طولانی کتاب که پیرامون یک معنی نوشته شده بود و بازی با معنای کلمات رو دوست داشتم. اما چیزی که بیشتر از همه نظرم رو جلب کرد، «نویسنده می‌نویسد:»‌هایی بود که بین هر چند پاراگراف گنجانده شده بود، برام جالب بود که وسط داستان، همون لحظه‌ای که من به قضاوت کتاب و شخصیت‌ها نشستم، سروکله نویسنده پیدا می‌شد. حتی هرازگاهی بعد از چند صفحه منتظر رسیدن به این قسمت‌ها بودم.

در کل، فضای داستان رو دوست داشتم و از خوندش لذت بردم ولی نه به خاطر پرداختن به سنت و مدرنیته. شاید اونطور که تصور می‌کردم نیمه سنتی و مدرن ذهنم رو با هم درگیر نکرد. حتی به نظرم گاهی بی‌دلیل پای سنت و مدرنیته وسط کشیده شده بود.
      

2

مینا

مینا

1404/5/26

        تتسوکو کورویاناگی (توتو چان) تو دهه چهلم زندگیش، این کتاب رو نوشته که خاطراتش از مدرسه توموئه ست. آقای کوبایاشی این مدرسه رو سال ۱۹۳۷ تاسیس کرده و با روش آموزشی جدیدش باعث شده این مدرسه، یک مدرسه غیرعادی باشه. این کتاب سال ۱۹۸۰ منتشر شده.

توی بعضی از خاطرات، با بی‌پروایی آقای مدیر مخالف بودم اما در بیشترشون، با تمام وجود تحت تاثیر قدرت خلاقیت آقای مدیر قرار گرفتم و اون چیزی که من رو صفحه به صفحه جلو می‌برد، اشتیاق روبروشدن با ماجراهایی بود که آقای مدیر خلق می‌کرد. من سبک خلاقیت آقای کوبایاشی رو دوست داشتم. اینکه برای خلق مفاهیم معنادار پیچیده، از ساده‌ترین ابزار استفاده می‌کرد، برای من الهام‌بخش بود. 

 آخر کتاب یک یادداشت هست که من خیلی دوستش داشتم و سه سال پس از انتشار کتاب نوشته‌ شده. نویسنده در این یادداشت درباره تاثیر این کتاب در ژاپن و بازخوردها، فعالیت‌هاش صحبت کرده و بعد از شرح فعالیت‌هاش میگه «اگه آقای کوبایاشی زنده بود، مطمئنم که خوشحال می‌شد» و چقدر لذت‌بخشه خوندن این جمله.

فکر می‌کنم اینکه سال‌های تحصیل توتوچان در مدرسه توموئه مصادف با جنگ جهانی دومه، اهمیت روایت از مدرسه رویایی رو بیشتر کرده. آقای مدیر با وجود اینکه جنگ روی کشورش سایه انداخته، امیدوارانه، دغدغه تربیت بچه‌ها و شخصیت اون‌ها رو داشته و با تمام توان تلاش کرده فرصت پیشرفت رو در اختیار بچه ها قرار بده. 
خوشحالم از اینکه این کتاب رو خوندم و با آقای کوبایاشی آشنا شدم.
      

14

مینا

مینا

1404/5/22

        توی مقدمه کتاب نوشته‌ شده «هر مسافر قصه‌ای داشت و گاه رازی یا ارادتی. آغاز قصه مسافرها با هم متفاوت بود... اما پایان همه قصه‌ها به یک جا ختم می‌شد.» به این فکر افتادم که وقتی همه این افراد در یک مسیر قدم بر می‌دارن و تلاششون در راه رسیدن به یک هدفه، روایت‌هاشون باید روایت‌های خاصی باشه. می‌دونستم که هر چی در این مسیر، درون آدما می‌گذره رو نمیشه روایت کرد. حتی یک کتاب سیصد صفحه‌ای نمیتونه روایتگر همه افرادی باشه که در پیاده‌روی حضور دارن، اما چون زیارت اربعین رو تجربه نکردم، تصمیم گرفتم بخونمش.

حدود نود روایت در این کتاب وجود داره. در ابتدای هر روایت، مشخصات روایت کننده (سن، شغل و محل زندگی) نوشته شده و اینکه محل گفتگو کجا بوده. محل گفتگوها نجف، کربلا یا جاده نجف-کربلاست. گاهی روایت‌ها خیلی شخصی می‌شد، از موضوع پیاده‌روی اربعین خیلی دور می‌شد و به حاشیه می‌رفت. من بخش‌هایی که مردم تجربه‌هاشون از پیاده‌روی اربعین رو روایت می‌کردن، بیشتر دوست داشتم. به نظرم امیدواری، نقطه اشتراک همه افراد بود و انگار تردید و دودلی در این مسیر جایی نداشت. 
بیشتر از همه، روایت‌های مردم عراق برای من جذاب بود. خاطرات زیارت اربعین زمان صدام، وقتی که پیاده‌روی اربعین ممنوع بود و پذیرایی مردم روستاهای سر راه از آنها و درگیری با بعثی‌ها. با خوندن این کتاب ترغیب شدم درباره مردم عراق و تاریخ معاصرش بیشتر مطالعه کنم.

البته خوندن این کتاب باعث نشد زیاد حال و هوای زیارت اربعین رو درک کنم. هنگام خوندن هر روایت، به آدمایی فکر می‌کردم که از کنار راوی عبور می‌کنن و به مسیر چشم دوختن. به قول یکی از راویان کتاب که یک مبلغ پاکستانی بود، «مردم می‌پرسند می‌شود برای ما از کربلا بگویی؟ جواب می‌دهم کربلا دیدنی است نه گفتنی»
      

11

مینا

مینا

1404/5/20

        در این کتاب، سیزده سخنرانی از امام موسی صدر، به ترتیب سه مناسبت ولادت امام علی (ع)، واقعه غدیر و شهادت ایشان جمع آوری شده. تاریخ تعدادی از آنها مشخص نیست اما آنهایی که تاریخ دارند در بازه 1964 تا 1977 میلادی (1343 تا 1356ش) بیان شده، یک سخنرانی در ایران(سال 50) و بقیه در لبنان برگزار شده است. 
بار دوم بود که کتاب را  می‌خواندم، فکر می‌کردم شاید مطالبش برایم تکراری باشد. با مرور قسمت‌های علامت‌زده هم می‌شد کتاب را مرور کرد. به هر حال، شروع کردم به خواندن سخنرانی اول، «چیز تازه ای نداریم که برای آقایان عرض کنیم. شاید صحبت بنده از نظر شما حاوی یک چیز تازه باشد؛ گاهی از رو می‌خوانم، روضه ندارد، مقدمه ندارد، آواز ندارد، تصویر و صوت ندارد، می‌خواهیم کمی حرف بزنیم»، این شد که نشستم پای سخنرانی‌ها. 
بیشتر روایت‌هایی که در سخنرانی بیان‌شده، همان روایت‌های آشناست که بارها شنیده‌ایم اما انگار مسیر هر سخنرانی‌ با دیگری متفاوت است. این بار بیشتر دقت کردم که به راز این مسیرها پی ببرم. همه سخنرانی‌ها یک الگوی مشترک دارند:

یک. این سخنرانی هدف دارد.
در هر سخنرانی یک هدف یا موضوع مشخص دنبال شده و با ذکر فضائل امیرالمومنین (ع) آغاز می شود. «بیایید گوشه‌ای از زندگی علی را متذکر شویم و با قطره‌ای از قطره‌های دریای علی سیراب شویم».

دو. شنیدن کافی نیست.
یک جمله، تکرارشونده‌ترین جمله در سخنرانی‌هاست، «واژه امام در لغت چیزی شبیه تراز است که راستی و کجی دیوار را نشان می‌دهد»، بعد از شنیدن روایت‌ها و سخنان امام علی، وقت این است که به وضعیت خودمان و جامعه‌مان نگاهی بیندازیم. به قول امام موسی صدر «علی آینه‌ایست که حقیقت انسان مومن را نشان می‌دهد. بیایید سیره و رفتار خود را با این آینه اصلاح کنیم».
اینجای سخنرانی سوالات مطرح می‌شود. «آیا تاکنون امام را دیده‌اید که در قیام باشد و مأمومین او در حال سجود؟ درست است که عقب‌افتاده‌ترین شهرها، شهرهای شیعه باشد؟ آیا وضعیت ما، امام را آن گونه که هست به مردم معرفی می کند؟ آیا این وضعیتی که ما در برابر اسرائیل داریم مورد رضایت او هست؟ حال که می‌میریم پس چرا می‌ترسیم؟ ...»

سه. اندیشیدن کافی نیست.
«برگردید آقایان، عمر ما به پایان می‌رسد. یک روز زودتر یا یک روز دیرتر. باید تلاش کرد.» سخنرانی به بخش آخر که می‌رسد، شتاب می‌گیرد. حالا که نقاط ضعف را شناختیم باید برای اصلاح کردنشان تلاش کنیم. 
«اگر هر یک از ما به اندازه توان خود، به اندازه مسئولیت‌های اندک خود و در چارچوب کوچک خود، فداکاری و مجاهده نکند و اخلاص نورزد، هیچ بهره‌ای نخواهیم برد و همین سرنوشت ادامه خواهد یافت»

در آخر، به نظرم مهم‌ترین ویژگی سخنرانی‌ها، صراحت بیان و لحن انقلابی و در عین حال وحدت‌بخش بودن آنهاست. به همین دلیل فکر می‌کنم خواندن این کتاب، مخصوصا برای این روزها خیلی مفید است.
      

6

مینا

مینا

1404/5/11

        اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد، اسم فصل‌های کتاب بود: سقوط، فرود، خیزش، زندگی و بودن. 

مت هیگ چهارده سال پس از پشت سرگذاشتن افسردگی، این کتاب رو نوشته.
در سقوط و فرود، به توصیف افسردگی و اضطراب و هراس می‌پردازه و اینکه تو ذهن یک فرد افسرده چی می‌گذره و در این شرایط چه رفتارهایی کمک کننده‌ست. تلاش می‌کنه هر تغییر مثبت و منفی در ذهنش رو تحت نظر بگیره. 
در حال خیزش، کم کم متوجه میشه که خیلی از رنج‌ها رو پشت سر گذاشته و زنده‌ست. علاوه بر این، حال بد، باعث شده از اتفاقات خوب آگاهی پیدا کنه. به دنبال راهی برای غلبه می‌گرده و همینجاست که کتاب خوندن براش میشه انگیزه‌ای برای زنده ماندن. به مرور راه‌هایی برای غلبه پیدا می‌کنه و به قول خودش، مجهز میشه به سلاح‌های متعددی برای پیکار.
هنگام زندگی و بودن، حالا از کسی که هرگز در خود شادی حس نمی‌کرد، تبدیل شده به کسی که تقریبا بیشتر اوقات شادی رو احساس می‌کنه. معتقده هرگز نمیتونه کاملا افسردگی رو مغلوب کنه ولی با این حال، الان افسردگی در پرانتز قرار گرفته. 

کتاب تا فصل خیزش، برای من جالب بود. قسمت‌هایی که نویسنده راهکارهایی برای غلبه بر افسردگی ارائه داده به نظرم مفید نبود و سریع از این‌ها گذشتم تا به بخش‌های سرگذشت خودش برسم. 
      

3

مینا

مینا

1404/5/9

        این کتاب باعث شد یک سیر منظم از زندگی امام خمینی (ره) و حوادث تاریخی در ذهنم شکل بگیرد و به دو دلیل برای من ارزشمند و متمایز بود.
اول اینکه حوادث آن روزها، نه فقط از دید امام و با توجه به سخنرانی ها و رفتار ایشان، بلکه از دید افراد مختلفی مثل شاهرخ مسکوب، عبدالرحیم جعفری (بنیان‌گذار انتشارات امیرکبیر)، حسن کامشاد، سَتّاره فرمانفرماییان (خواهر نصرت‌الدوله فیروز، سیاست‌مدار)، دکتر جواد صدر (وزیر کشور پهلوی دوم)، سید حسن تقی‌زاده (وزیر مالیه پهلوی اول)، فاطمه پاکروان (همسر تیمسار پاکروان) و ...، بررسی شده  است.
بازخوانی خاطرات و مراجعه به کتاب‌ها، روایت را دنبال‌کردنی می کرد و گنجاندن بریده‌هایی از کتاب‌ها در متن، آن را از یکنواختی معمول کتاب‌های تاریخی خارج می کرد.
دوم، حدود دو فصل از کتاب به حوادث سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ پرداخته بود، و نقش امام و تاثیر حضور ایشان در حوزه علمیه قم در آن سال‌ها را شرح می‌ داد.
مطالعه درباره وضعیت جامعه بعد از خروج رضاشاه و انتقاد افرادی مثل کسروی از مذهب شیعه، تلاش امام خمینی برای راضی کردن آیت‌الله بروجردی برای مهاجرت دائمی به قم درسال ۱۳۲۳ ، مشکلات و درگیری‌های داخلی حوزه علمیه قم در سال ۱۳۲۸ و تلاش امام برای تشکیل هیئت مصلحین و شکست طرح اصلاحات در حوزه، برای من جذاب و مفید بود.

در آخر، فکر می‌کنم این کتاب اطلاعات زیادی از بخش‌های مهم تاریخ که کنجکاو بودم درباره‌‌اش بیشتر بدانم، به من  داد و با روایت حوادث از دید افراد مختلف، کنجکاوترم کرد.
      

3

مینا

مینا

1404/5/3

        «با مشکلاتت مثل کفش رفتار کن. آنها را دم در بگذار و داخل نیاور.»

ابتدا نقش نماز در زندگی و آثار و برکات یک نماز خوب شرح داده شده. سپس سه مرحله ذکر شده که به تدریج با طی این سه مرحله، ان شاء الله می تونیم یک نماز خوب بخونیم:
۱. نماز مودبانه: با رعایت احکام، قرائت صحیح، نماز اول وقت و ... «ادب همیشگی است و ارتباطی به حال داشتن و محبت پیدا کردن ندارد» (بخش عمده کتاب).
۲. نماز متفکرانه: با فکر نکردن به غیر خدا (کوتاه).
۳. نماز عاشقانه: نماز با حضور قلب (خیلی کوتاه و ارجاع به کتابهای بزرگان).

مثال کفشداری درباره اینکه چطور عادت فکر کردن به غیر خدا را کنار بگذاریم، خیلی خیلی به دلم نشست:
«حرم خدا نماز است و هر وقت که می خواهی وارد حرم خدا شوی، یک کفشدار آنجا ایستاده است که صدا می زند فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی. به تعبیری، معنایش این است که کفشهایت را در‌ بیاور، بده به من، برو با خدا صحبت کن. حالا منظور از کفش چیست؟ فکر و خیال و مشکلات و گرفتاری های دنیوی»
      

4

مینا

مینا

1404/4/25

        در مقدمه نوشته شده:« در این پژوهش سعی داریم اولا به اختصار بدانیم قیام کربلا به چه شکل بوده و چگونه اتفاق افتاده؟ ثانیا بدانیم این قیام به چه دلیل اتفاق افتاده؟»

بنابراین کتاب از دو بخش تشکیل شده. در بخش اول (۱۵۰ ص اول)، وقایع از خروج امام از مدینه تا کربلا و نحوه مواجه امام با این وقایع شرح داده میشه و تاکیدش روی سخنرانی های امام، گفتگوها و نامه هاست و هر واقعه در حد دو سه خط تحلیل شده. در بخش دوم، واقعه از دید کلی بررسی شده و به دلایل قیام، راه هایی که پیش روی امام بوده، علت رد پیشنهادها و آثار و نتایج قیام پرداخته شده. کتاب کم حجمه و حدود ۲۰۰ صفحه است. متن هم روان و بدون تکلفه و سخت خوان نیست.

خلاصه اینکه:
۱- بعد از پیامبر (ص)، عده ای خلیفه را تا جایگاه شبه خدایی رسانده بودند تا جایی که تمام دین در اطاعت از خلیفه خلاصه می شد. خلیفه می توانست به راحتی حکم و قوانین الهی را ابطال و حکم دیگری را به صلاح خود جایگزین آن کند و این تفکر درباره جایگاه خلافت داشت جهانگیر می شد. خلفای قبلی تا حدودی ظواهر اسلام را رعایت می کردند اما خلافت یزید به خاطر بدعتهایش برابر با نابودی اسلام بود. به خاطر عمق و وسعت این انحراف، امام باید طوری با آن مقابله می کرد و آن را از میان برمی داشت. بزرگترین نتیجه قیام امام حسین (ع)، شکست دادن این جریان است. «خون حضرت حسین (ع) کار خودش را برای شکستن اعتبار و قداست خلافت انجام داد».

۲- امام برای نهی از منکر شهر مکه را انتخاب کرد که مرکز توجه مسلمانان بود و روز سوم یا پنجم ماه شعبان به مکه وارد شد. تا روز چهاردهم رمضان، تعداد نامه ها و بیعتها حدود دوازده هزار تا چهل هزار بود. امام برای خروج از مکه هم موثرترین روز (روز ترویه هشتم ذی الحجه) که بیشترین تعداد افراد در آنجا حاضر بودن را انتخاب کرد. ایشان با عجله و قبل از اتمام حج از مکه خارج شد چون ماموران بنی امیه پس از آگاهی از بیعت مردم کوفه با جناب مسلم بن عقیل، کوشیدند قبل از اتمام مناسک حج امام را به قتل برسانند. 

۳ـ اکثر افراد تصور می کردند هدف و نیت امام،به دست آوردن خلافت و قدرت است و حرکت او را یک شکست سیاسی می دانستند برای همین دلیلی برای همراهی با ایشان نداشتند. در سال 50 هجری، شام از فراوانی شیعیان امام علی (ع) در کوفه می ترسید. پس حدود پنجاه هزار نفر از شیعیان را به خراسان و جمعیتی از مردم شام را به کوفه منتقل کردند. بنابراین قدرت و نفوذ شام در کوفه بیشتر شد و توانستند یک لشکر بزرگ برای مقابله با امام بفرستند. فراهم کردن سپاه عظیم که بیشتر از بیست هزار نفر در آن شرکت داشتند، احتمالا برای قدرت نمایی بود یا اینکه سنگینی وزنه معنوی لشکر مقابل که فرزند پیامبر در آن حضور داشت را بشکند.

۴ـ براساس پیشنهادها، سه راه پیش روی امام وجود داشت:
یک. بیعت با یزید (پیشنهاد عبدالله بن عمر)، که به هیچ وجه ممکن نبود و امام هرگز نمی توانست در برابر بدعت و نابودی اسلام سکوت کند.
دو. کسب قدرت و تشکیل حکومت(پیشنهاد عبدالله بن زبیر، ابن عباس و ابن حنفیه)، به دلیل سستی مردم کوفه و اینکه امنیت لازم در حجاز و یمن و مکه فراهم نبود، ممکن نبود. علاوه بر این، به دلیل تبلیغات 50 سال حکومت بعد از پیامبر، تعداد یاران فداکار اهل بیت کم بود. حتی اگر امام در آن شرایط خلافت را در دست می گرفت، خلیفه هشتم نامیده می شد و نمی توانست در آنچه انجام داده اند تغییر چندانی ایجاد کند.
سه. قیام و نفی خلافت یزید تنها راهی بود که امام انتخاب کرد تا اساس و ریشه این مانع رفع شود و انحرافات اصلاح شود یا حداقل جلوی انحرافات آینده گرفته شود.

۵ـ پس از شهادت امام حسین(ع)، دشمنان می خواستند مردم را نسبت به آن به اطلاع و بی تفاوت نگه دارند ولی «جریان اسارت، خون ریخته شده امام و یارانش را زنده نگاه داشت و عالم اسلام، با پیامِ پیام رسانان خون حسین (ع) سرخ و رنگین شد و بدین وسیله بود که همه مردم فهمیدند که بنی امیه، خون پسر پیغمبر (ص) را ریخته است. اسارت جوشش این خون را حفظ و اصالت قیام و پیوستگی اش را با اسلام و قرآن و پیامبر به اثبات رسانید.»

۶- قبل از شهادت امام، هر چه به نام اسلام توسط خلفا مطرح شده بود، هنوز هم هست ولی پس از شهادت ایشان دیگر کسی مثل یزید نتوانست اسلام را تحریف کند. این روشنگری ها باعث ایجاد تغییرات بنیادین فرهنگی شد و مدتی بعد از واقعه کربلا، مردم برای مقابله با فسق و فجور و ناشایستگی های خلیفه قیام کردند. در ابتدا مردم مدینه در سال 63 هجری به پا خواستند. پس از آن قیام مردم مکه در سال 64، قیام توابین (مردم کوفه) در سال 65 و قیام مختار در سال 67 اتفاق افتاد.
و این انقلاب ها ادامه یافت...
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.