اردیبهشت ۱۴۰۴ با خاطره پیاده روی عصر ها و گوش دادن به قصهی هوشو برام ماندگار شد.
بینهایت زیبا بود و عمیق.
چقدر با هوشنگ کنار رودخانه سیرچ دویدم، روی پشت بام به ستارهها نگاه کردم، غصه تنهایی و بی کسی خوردم، آق بابا رو دوست داشتم، غم پدرش رو حس کردم، به حرفهای بانمک ننه بابا و آق بابا خندیدم، و چقدر با این کتاب صوتی زندگی کردم...
ممنونم از آقای مرادی کرمانی عزیز که ادامه داد و تسلیم نشد و به دنیا قلم خودش رو هدیه داد. ممنونم از گوینده عالی این کتاب و اپلیکیشن نوار (من از نوار گوش دادم)
بینظیر بود.
پ.ن: ستارزاده چیشد؟ کاش میتونستیم بفهمیم سرنوشت دوستان هوشنگ چیشد..