کتاب خیلی خوبی بود و جالبی.داستان درمورد دختری است که مادربزرگ خودش رو از دست داده و مادر بزرگ دچار آلزایمر میشه و مگی شخصیت اصلی داستان برای ترس از فراموش کردن خاطراتش چیز های مربوط به خاطرات را نگه میداره تا اینکه کم کم اینکار زیاد میشه.
اینکه شخصیت اصلی ورزشکار و تیراندازی با اهداف متحرک کار می‌کرد و باعث می‌شد با ورزش جدیدی آشنا بشم و پا به دنیای جدیدی از یک رشته ورزشی بذارم را دوست داشتم.
اما متاسفانه پایانش رو اونقدری که باید دوست نداشتم و می تونست پایان خیلییی بهتری داشته باشه
      

        خیلیی کتاب قشنگی بود.از اون کتاب ها بود که همه ی شخصیت هاش باحال و جالب هستن.نقش اصلی و دوستانش که یک روحیه ورزشکار  و مثبت  رو به نمایش می ذاشت دوست داشتم.
داستان جالبی داشت از معلم انگلیسی داستان که آدمی با شخصیت فوق العاده بود هم که نگم...
      

        ۱۰۰ صفحه اول کتاب خیلی منو جذب خودش کرد اون حس نقش اصلی موقع کتاب خوندن  رو خیلی درک میکردم انگار که با کتاب ها زندگی میکنه ولی از یه جایی به بعد واقعا برام تکراری و کسل کننده شد هر فصل یک روزمرگی که فقط با کتاب خوندن و حس خوندنش و معرفی کتاب های مختلف می گذشت و من همش منتظر یه اتفاق جدید بودم ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
      

        با اینکه صفحات کتاب به ۴۰۰ صفحه می‌رسید  ولی آنقدر داستان جذاب و کشش زیادی داشت که در چند روز تمامش کردم.
اینکه عکس شخصیت هارا اول کتاب گذاشته بود باعث شد بتونم بهتر تصور کنم. از اون کتاب ها بود که همه ی شخصیت هاش باحال و جالب بودن.
      

        نمیدونم میتونم بگم ارزش خوندنش رو داشت یا نه.
نمیدونم میتونم بگم کتاب خوبی بود یانه.
همچنین نمی تونم درمورد پایان کتاب بگم چون دیگه کل داستان لو میره ولی توی اینکه کتاب خیلیی غمگینی بود هیچ شکی نیست و خیلی شوکه کننده کتاب تموم میشه.
ولی این کتاب توی بیست صفحه آخر باعث شد غم شخصیت اصلی رو از ته دل حس کنم.
و خلاصه که کتاب در مورد دختریه که بر اثر اتفاقی که خودش درست یادش نیست فراموشی و میگرن میگیره و توی کتاب کم کم خاطراتش یادش میاد و کتاب مبهم و پیچیده و کاملاً سلیقه ای هست.

      

        کتاب خیلی جالبی بود.
داستان در مورد دو دختر یتیم هست که همزمان  داستان این دوتا رو باهم روایت میکنه و یک داستان متعلق به گذشته و دیگری متعلق به زمان حال است و داستان کم کم جلو می رود و این دو داستان باهم ارتباط پیدا میکنن.
      

        کتاب خیلی زیبایی بود شما به دنیای یک دختر با سندرم ترنر می بره به نام لیبی که به خانواده و خواهر باردارش اهمیت زیادی میده و نگرانی جدید اون اینکه نکنه بچه خواهرش هم مشکل دار به دنیا بیاد و در ذهن خودش با فرد مورد علاقه و قهرمان زندگیش یعنی سیسیلیا پین معامله میکنه تا او بهش کمک کند و در عوض   لیبی نام او را با کمک مقاله ای مینویسه به کتاب درسی بیاورد تا بقیه هم او را بشناسند و در این راه با مشکلات و چالش هایی مواجه میشه...
      

        کتاب متفاوت و جالبی بود که با سبک خاص خودش داستان را روایت می‌کرد .دفتر خاطراتی که با لیست داستان را پیش می برد.داستان در مورد دختریه که حافظه بسیار خوبی داره که براش ضرر ها و خوبی هایی دارد ومجبور می‌شود با خانوادش نقل مکان به شهری کوچیک کنند و او با محیط جدید و آدم های جدید و اتفاقات جدید و دوستان جدید مواجه می‌شود...
      

        واقعا این کتاب رو دوست داشتم دختری با اعتماد به نفس و امیدوار که من از شخصیتش خیلی خوشم اومد.ماجراهایی که تو مدرسه به دنبال داره و دوستی جدید..
      

        این جلد مجموعه مدرسه جاسوسی که کتاب خیلی خیلی عالی و مهیجی هستش باعث میشه که شما یکم از اون داستان یکنواخت و بدون تنوع جلد‌های قبلی که مرتب نقشه‌های اسپایدر رو به نمایش می‌گذاشت دور میکنه و نشون میده که ذهن نویسنده به یه داستان یکنواخت و یه دشمن همیشگی منتهی نمیشه (البته که اسپایدر هم خیلی داستان و جذابی داره که واقعا کتاب رو جذاب نگه میداره)
توی این جلد روی احساسات ویژگی‌های شخصیت‌ها بیشتر تاکید شده
      

        رمان «غروب نارنجی اوگاندا» رمانی نوشته ی «تینا آتاید» است که نخستین بار در سال 2019 به چاپ رسید. «آشا» و بهترین دوستش «یسافو»، هیچ وقت به تفاوت های میانشان اهمیت نمی دادند. اما وقتی «عیدی امین» اعلام می کند که هندی ها 9 روز فرصت دارند تا از کشور بروند، ناگهان این تفاوت ها تنها چیزی هستند که مردم شهر «انتبه» به آن فکر می کنند. «آشا» تصمیم گرفته زندگی سابقش را حفظ کند، اما «یسافو» احساس می کند بین دوستانش، خانواده اش و آرزویش برای داشتن آینده ای بهتر گیر افتاده است. همزمان با این که همسایه ها در حال ترک شهر هستند و سربازان در خیابان ها رژه می روند، این دو دوست درمی یابند که هیچ چیز آسیب ناپذیر به نظر نمی رسد—حتی دوستی آن ها.
      

        این کتاب هم واقعیه و هم تخیلی!از روی واقعیت یک رمان تخیلی نوشتند.موضوع کتاب درباره ی قتل های دانش آموزی در مدارس آمریکا بود.به قول نویسنده اینقدر استفاده از اسلحه در انگلستان و آلمان و ژاپن و از همه بیشتر آمریکا آزاد و خرید و فروش زیاده که هر دانش آموزی وقتی میره مدرسه نمی داند زنده برمی‌گردد یا نه .روی جلد نوشته شده:رمان نوجوان!اما سبکش که شبیه رمان نبود.شبیه مستندنگاری بود.هر بخشی از داستان توسط یه شخصیت بازگو می‌شود و به نظرم ممکنه برای نوجوانان نا مناسب باشه.
برای بزرگتر ها خوبه خوندنش.
اگر سریال قهرمان ضعیف کلاس را دیده باشید موقع خواندن متوجه می‌شوید که این دو داستان شباهت های زیادی باهم دارند.
چیز خیلی بزرگی که از این کتاب یاد گرفتم این بود که نوع رفتار با آدم های دیگه اهمیت زیادی داره.
من از کتاب خوشم آمد.
      

        کتاب مصوری با وایبی عجیبی ولی خیلی از مفهوم داستان خوشم اومد.البته سلیقه ای هست.ممکنه بعضی ها خوششان نیاید.
      

        کتاب مصوری از هر نظر عالی.
جالب و پر ماجرا و هیجانی.
خیلی این کتاب را دوست داشتم.حتماً پیشنهاد میکنم.
      

        کتاب خیلیی عجیبی بود.کتاب اصلاً نتیجه گیری ای نداشت یعنی اول کتاب با هدفی شروع نشده بود که بخواد تهش نتیجه داشته و وقتی کتاب رو تموم میکنید فکرتون خیلی درگیر میشه.